به گزارش جام جم، یکی دو مرتبه شماره همراه اوسیوند را گرفتم اما پاسخ نداد. پیامک برایش فرستادم که من فلانی هستم از فلان روزنامه و برای سریالی که در حال پخش است و حضرتتان هم در آن بازی دارید مصدع اوقات شدهام. جوابی نیامد. نیمساعتی که گذشت دوباره تماس گرفتم و همچنان بدون پاسخ. باز پیامک دادم که آقای اوسیوند ممنون میشوم پاسخگو باشید. به یک ساعت نکشید که مجدد تماس گرفتم؛ نه یکبار که متوالی و به دفعات. البته جوابی نگرفتم. باز قریب به یکساعتی را صبر کردم و دندان روی جگر گذاشتم. دیگر داشت دیر میشد.
باز تماس گرفتم، لاینقطع. فکر میکنم در زنگ ششم تماس چهارم بود که صدایی از آن سو آمد که فریاد میکشید: ااز جان من چه میخواهی محمدی؟ حرف حسابت چیست؟ب در بطنتصدای به ظاهر معترضش رگهای از شوخی بود که دلم را قرص میکرد و نمیگذاشت، بهراسم.
با احتیاط گفتم خواستم مصاحبهای با شما داشته باشم آقای اوسیوند. از میان سروصداهایی که در اطرافش بود، گفت: امن ناهار میخوردم زنگ زدی، دستشویی بودم زنگ زدی، خوابیده بودم زنگ زدی، جلسه بودم زنگ زدی؛ الانتهمتیک موتور گرفتهام که زودتر به قرارم برسم، مصاحبه باشد برای فردا. ب
دویدم وسط حرفش که: نه آقای اوسیوند، امروز باید گفتوگویی داشته باشیم. بنده خدا از سر استیصال گفت: االان که پشت موتورم و نمیتوانم صحبت کنم، بعدش هم یک قرار مهم کاری دارمب و من پررویی را به حد اعلا رساندم و گفتم: اایراد ندارد تا به مقصد برسید، سوالهایم را میپرسم.ب
به این ترتیب، مصاحبه آغاز شد آن هم در شرایطی که اوسیوند روی موتورسیکلت بود و برای اینکه صدایش از میان ازدحام خیابان و ماشینها به من برسد، مجبور میشد فریاد بزند.
جواب برخی سوالها را هم محکم میداد و گاهی هم اره میدادیم و تیشه میگرفتیم. اتفاقا تمام این رفتوآمدهای کلامی را در مصاحبه آوردم و منتشر هم شد.
بگذریم، علی اوسیوند، بازیگر شریف و محترمی است و البته مهربان. نباید گول صدای خشدار و نگاه نافذش را خورد. او پشت آن چهره جدی و مردانه قلبی از طلا دارد
محسن محمدی/رسانه روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد