روایت‌های یک خبرنگار

ماجراهای عکاس تازه‌وارد

روایت های یک خبرنگار

از جان من چه می‌خواهی؟

روزنامه‌نگاری‭ ‬بیش‭ ‬و‭ ‬کم‌منضم‭ ‬است‭ ‬به‭ ‬تعجیل‭ ‬و‭ ‬پاره‌ای‭ ‬وقت‌ها‭ ‬باید‭ ‬کار‭ ‬را‭ ‬در‭ ‬همان‭ ‬ساعت‭ ‬و‭ ‬روز‭ ‬مقرر‭ ‬به‭ ‬سرانجام‭ ‬برسانی‭ ‬تا‭ ‬لنگ‭ ‬نمانی‭. ‬پنداری‭ ‬که‭ ‬ضرب‌المثل‭ ‬اکار‭ ‬امروز‭ ‬را‭ ‬به‭ ‬فردا‭ ‬میفکنب‭ ‬را‭ ‬مخصوص‭ ‬ژورنالیست‌جماعت‭ ‬گفته‭ ‬باشند‭. ‬آن‭ ‬روز‭ ‬مطلب‭ ‬دندانگیری‭ ‬نداشتیم‭ ‬برای‭ ‬صفحه‭ ‬و‭ ‬قرار‭ ‬شد‭ ‬مصاحبه‭ ‬بگیریم‭ ‬با‭ ‬علی‭ ‬اوسیوند‭ ‬به‭ ‬مناسبت‭ ‬سریالی‭ ‬که‭ ‬بازی‭ ‬کرده‭ ‬بود‭ ‬و‭ ‬تلویزیون‭ ‬روی‭ ‬آنتن‭ ‬داشت‭. ‬
کد خبر: ۱۳۶۲۹۳۷

به گزارش جام جم، یکی‭ ‬دو‭ ‬مرتبه‭ ‬شماره‭ ‬همراه‭ ‬اوسیوند‭ ‬را‭ ‬گرفتم‭ ‬اما‭ ‬پاسخ‭ ‬نداد‭. ‬پیامک‭ ‬برایش‭ ‬فرستادم‭ ‬که‭ ‬من‭ ‬فلانی‭ ‬هستم‭ ‬از‭ ‬فلان‭ ‬روزنامه‭ ‬و‭ ‬برای‭ ‬سریالی‭ ‬که‭ ‬در‭ ‬حال‭ ‬پخش‭ ‬است‭ ‬و‭ ‬حضرت‌تان‭ ‬هم‭ ‬در‭ ‬آن‭ ‬بازی‭ ‬دارید‭ ‬مصدع‭ ‬اوقات‭ ‬شده‌ام‭. ‬جوابی‭ ‬نیامد‭. ‬نیم‌ساعتی‭ ‬که‭ ‬گذشت‭ ‬دوباره‭ ‬تماس‭ ‬گرفتم‭ ‬و‭ ‬همچنان‭ ‬بدون‭ ‬پاسخ‭. ‬باز‭ ‬پیامک‭ ‬دادم‭ ‬که‭ ‬آقای‭ ‬اوسیوند‭ ‬ممنون‭ ‬می‌شوم‭ ‬پاسخگو‭ ‬باشید‭. ‬به‭ ‬یک‭ ‬ساعت‭ ‬نکشید‭ ‬که‭ ‬مجدد‭ ‬تماس‭ ‬گرفتم؛‭ ‬نه‭ ‬یک‌بار‭ ‬که‭ ‬متوالی‭ ‬و‭ ‬به‭ ‬دفعات‭. ‬البته‭ ‬جوابی‭ ‬نگرفتم‭. ‬باز‭ ‬قریب‭ ‬به‭ ‬یک‌ساعتی‭ ‬را‭ ‬صبر‭ ‬کردم‭ ‬و‭ ‬دندان‭ ‬روی‭ ‬جگر‭ ‬گذاشتم‭. ‬دیگر‭ ‬داشت‭ ‬دیر‭ ‬می‌شد‭. ‬

باز‭ ‬تماس‭ ‬گرفتم،‭ ‬لاینقطع‭. ‬فکر‭ ‬می‌کنم‭ ‬در‭ ‬زنگ‭ ‬ششم‭ ‬تماس‭ ‬چهارم‭ ‬بود‭ ‬که‭ ‬صدایی‭ ‬از‭ ‬آن‭ ‬سو‭ ‬آمد‭ ‬که‭ ‬فریاد‭ ‬می‌کشید‭: ‬ااز‭ ‬جان‭ ‬من‭ ‬چه‭ ‬می‌خواهی‭ ‬محمدی؟‭ ‬حرف‭ ‬حسابت‭ ‬چیست؟ب‭ ‬در‭ ‬بطنتصدای‭ ‬به‭ ‬ظاهر‭ ‬معترضش‭ ‬رگه‌ای‭ ‬از‭ ‬شوخی‭ ‬بود‭ ‬که‭ ‬دلم‭ ‬را‭ ‬قرص‭ ‬می‌کرد‭ ‬و‭ ‬نمی‌گذاشت،‭ ‬بهراسم‭. ‬

با‭ ‬احتیاط‭ ‬گفتم‭ ‬خواستم‭ ‬مصاحبه‌ای‭ ‬با‭ ‬شما‭ ‬داشته‭ ‬باشم‭ ‬آقای‭ ‬اوسیوند‭. ‬از‭ ‬میان‭ ‬سروصداهایی‭ ‬که‭ ‬در‭ ‬اطرافش‭ ‬بود،‭ ‬گفت‭: ‬امن‭ ‬ناهار‭ ‬می‌خوردم‭ ‬زنگ‭ ‬زدی،‭ ‬دستشویی‭ ‬بودم‭ ‬زنگ‭ ‬زدی،‭ ‬خوابیده‭ ‬بودم‭ ‬زنگ‭ ‬زدی،‭ ‬جلسه‭ ‬بودم‭ ‬زنگ‭ ‬زدی؛‭ ‬الانتهمتیک‭ ‬موتور‭ ‬گرفته‌ام‭ ‬که‭ ‬زودتر‭ ‬به‭ ‬قرارم‭ ‬برسم،‭ ‬مصاحبه‭ ‬باشد‭ ‬برای‭ ‬فردا‭. ‬ب

دویدم‭ ‬وسط‭ ‬حرفش‭ ‬که‭: ‬نه‭ ‬آقای‭ ‬اوسیوند،‭ ‬امروز‭ ‬باید‭ ‬گفت‌وگویی‭ ‬داشته‭ ‬باشیم‭. ‬بنده‭ ‬خدا‭ ‬از‭ ‬سر‭ ‬استیصال‭ ‬گفت‭: ‬االان‭ ‬که‭ ‬پشت‭ ‬موتورم‭ ‬و‭ ‬نمی‌توانم‭ ‬صحبت‭ ‬کنم،‭ ‬بعدش‭ ‬هم‭ ‬یک‭ ‬قرار‭ ‬مهم‭ ‬کاری‭ ‬دارمب‭ ‬و‭ ‬من‭ ‬پررویی‭ ‬را‭ ‬به‭ ‬حد‭ ‬اعلا‭ ‬رساندم‭ ‬و‭ ‬گفتم‭: ‬اایراد‭ ‬ندارد‭ ‬تا‭ ‬به‭ ‬مقصد‭ ‬برسید،‭ ‬سوال‌هایم‭ ‬را‭ ‬می‌پرسم‭.‬ب

به‭ ‬این‭ ‬ترتیب،‭ ‬مصاحبه‭ ‬آغاز‭ ‬شد‭ ‬آن‭ ‬هم‭ ‬در‭ ‬شرایطی‭ ‬که‭ ‬اوسیوند‭ ‬روی‭ ‬موتورسیکلت‭ ‬بود‭ ‬و‭ ‬برای‭ ‬این‌که‭ ‬صدایش‭ ‬از‭ ‬میان‭ ‬ازدحام‭ ‬خیابان‭ ‬و‭ ‬ماشین‌ها‭ ‬به‭ ‬من‭ ‬برسد،‭ ‬مجبور‭ ‬می‌شد‭ ‬فریاد‭ ‬بزند‭. ‬

جواب‭ ‬برخی‭ ‬سوال‌ها‭ ‬را‭ ‬هم‭ ‬محکم‭ ‬می‌داد‭ ‬و‭ ‬گاهی‭ ‬هم‭ ‬اره‭ ‬می‌دادیم‭ ‬و‭ ‬تیشه‭ ‬می‌گرفتیم‭. ‬اتفاقا‭ ‬تمام‭ ‬این‭ ‬رفت‌وآمدهای‭ ‬کلامی‭ ‬را‭ ‬در‭ ‬مصاحبه‭ ‬آوردم‭ ‬و‭ ‬منتشر‭ ‬هم‭ ‬شد‭. ‬

بگذریم،‭ ‬علی‭ ‬اوسیوند،‭ ‬بازیگر‭ ‬شریف‭ ‬و‭ ‬محترمی‭ ‬است‭ ‬و‭ ‬البته‭ ‬مهربان‭. ‬نباید‭ ‬گول‭ ‬صدای‭ ‬خش‌دار‭ ‬و‭ ‬نگاه‭ ‬نافذش‭ ‬را‭ ‬خورد‭. ‬او‭ ‬پشت‭ ‬آن‭ ‬چهره‭ ‬جدی‭ ‬و‭ ‬مردانه قلبی از طلا دارد

محسن محمدی/رسانه روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها