به گزارش
جام جم آنلاین ، امروز ۱۵ اردیبهشت شصت و چهارمین سالروز تاسیس لژ فراماسونی تهران در سال ۱۳۳۷ است.
تاریخچهاسناد کهنِ تاریخ جهان شکلگیری پدیدهای ریشهدار در جهان را شرح میدهند که در خود حقایق آشکار و پنهان فراوانی دارند.
«فراموسونی» یکی از این پدیدههاست. تشکیلات و شبکهای درهم تنیده از افراد و شخصیتها که بیش از ۹۲۰ سال قبل در سال ۱۰۹۳ میلادی با اهداف اولیه صنفی و اقتصادی در فرانسه متولد شد، اما سالها بعد توسط اسکاتلندیها و بریتانیاییها از کارکرد اقتصادی و صنفی خارج شد و به تشکیلاتی سیاسی، مرموز و مخفی با کارکرد چند وجهی مبدل شد تا اهداف استعمار پیر با رسوخ در فکر و روان عوامل و نیروهای نفوذی خود در ساختار قدرت در کشورهای استعمارپذیر با کمترین مقاومت، مخالفت یا خونریزی هموار شود.
بر اساس آیین کهنِ اسکاتلندی یا اسکاتی که مرسومترین طریقت ماسونی در جهان است، سلسله مراتب ماسونی دارای ۳۳ پایه است که از پایه کارآموزی شروع میشود سپس به درجه کاریاری میرسد و ماسون در این پایه لقب «سر» میگیرد و در پایه سوم به درجه استادی میرسد. اکثر فراماسونهای جهان در این سه پایه قرار دارند.
سلسله مراتب ماسونی از مرحله «استادی» به بعد به روزنهای برای ارتقاء در سازواره هرمی شکل بزرگی تبدیل میشود. این سلسله مراتب ۳۳ پله دارد و بزرگ بازرسِ کل در راس این سلسله مراتب قرار میگیرد.
ماسون هر قدر به راس هرم نزدیکتر میشود با جهان پر رمز و راز و ناشناختهتری روبرو میشود. وقتی ماسون به پله سی و سوم میرسد هدایت آن از کنترل گراند لژها خارج میشود و تحت هدایت «شورای طریقت» قرار میگیرد.
ماسون ارتقاء یافته رفته رفته به سطحی میرسد که بر فراز قله «بارگاه» قرار میگیرد و بر کل سازمان ماسونی که شامل گراند لژها و تشکیلات درجات عالی است، نظارت و تسلط مییابد.
نفوذ در جهان اسلاملژها و شعب ماسونها به ابزار و وسیلهای برای نفوذ و تلسط هر چه بیشتر و به وجود آوردن بسترها و زمینههای فکری و اجرایی تأمین اهداف استعماری کشورهای استعمارگر به ویژه سیاستمداران و دولتمردان انگلیسی در کشورهای مسلمان که از منابع سرشار خدادادی برخوردار هستند، تبدیل شدند.
این جریان مرموز، مخفی و پیچیده از اواخر قرن هجدهم میلادی در جهان اسلام نفوذ کرد و اولین محفل رسمی خود را در مصر و عثمانی برگزار کرد. سلطان مراد پنجم و پسرش پرنس صلاحالدین جزو اولین پادشاهان مسلمانی بودند که به شبکه ماسونها پیوستند.
لژهای ماسونی علاوه بر پادشاهان و شخصیتهای سیاسی تراز اول کشورها، نگاه باز و ویژهای به شخصیتهای غیرسیاسی به ویژه شخصیتهای فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادیِ مستعد آنها داشتند. شیخالاسلام موسی کاظم افندی، وزیر اوقاف و خیرالله افندی وزیر مختار عثمانی در عصر ناصرالدین شاه در ایران از جمله روحانیون عثمانی بودند که به عضویت لژها و انجمنهای ماسونی درآمدند.
قانون ماسونهالژهای فراماسونری در ایران، اما نقش پشتیبان و تغذیهکنندهِ وابستگان خود در پستهای مدیریتی و اجرایی در ساختار قدرت در عصر قاجار و پهلوی را عهدهدار بودند.
لژهایی که در ایران شکل گرفتند، لژهای پایه بودند که طبق قانون اساسی ماسونی به سه پایه کارآموزی، کاریاری و استادی تقسیم میشدند.
قانون اساسی گرانداوریان فرانسه، که بنیادیترین قانون فراماسونها در جهان است، یک سال بعد از امضای قرارداد سنپترزبورگ، در ایران ترجمه شد.
قرارداد سنپترزبورگ در هشتم شهریور ۱۲۸۶ به دور از چشمان محمدعلی شاه قاجار بین دو ابرقدرتِ انگلستان و روسیه در سنپترزبورگ روسیه امضا شد و به قرارداد ۱۹۰۷ شهرت یافت. طبق این قرارداد ایران به سه منطقه نفوذ شمالی، منطقه نفوذ جنوبی و منطقه میانی تقسیم شد.
قانون اساسی ماسونی توسط میرزا حسین خان دبیرالملک، میرزا محمدعلی فروغی و حاج سید نصرالله تقوی، سه استاد لژ بیداری در ایران ترجمه و منتشر شد.
این قانون شرح مفصلی از ساختار تشکیلاتی و درجات عالی ماسونی دارد که به تعبیر لژ بیداری ایران «مفتاح تعلیمات و اسرار ماسونی و اساس حقیقتجویی» جریان ماسونی در سراسر جهان است.
طبق ترجمه قانون اساسی گرانداوریان، واحد پایه تشکیلات ماسونی «لژ»، واحد عالی شاپیتر «خانقاه»، واحد برتر «کنگاشستان» و واحد برین «بارگاه» نامیده شد. هیچ خانقاهی نمیتوانست موجود باشد مگر به رضای لژی که بنیان او بود و هیچ کنگاشستانی نمیتوانست موجود باشد مگر متکی بر خانقاهی باشد.
شاگرد یا کارآموز پس از ۹ ماه به پایه «یاری» و بعد از ۸ ماه «استاد» میشد، اما ارتقاء به درجه چهارم مستلزم عضویت در «خانقاه» بود. هر ماسون در خانقاه از درجه چهارم تا هیجدهم «سر» داده میشد و به پایه هیجدهم میرسید. ارتقاءِ بالاتر در هرم ماسون، مستلزم عضویت در واحد کنگاشستان بود. ماسونها در «کنگاشستان» تا پایه سیام ارتقاء مییافتند، اما صعود به پایههای نهایی سیویکم، سیودوم و سیوسوم مستلزم عضویت در یک لژ، یک خانقاه و یک کنگاشستان بود. بعد از طی شدن این مراحل، ماسون برای طی آخرین مدارج «طریقت» وارد عالیترین واحد ماسونی یعنی «بارگاه» میشد.
«بارگاه بزرگ آیینها» نهادی است مرکب از ماسونهای دارای پایه ۳۳ که تعدادشان کمتر از ۸ و بیشتر از ۳۳ نفر نیست. این نهاد نگهبان آداب و رسوم محفوظه و ناظم ترتیبات ماسونی است و اعضایش حتما باید عضو رسمی یک لژ، یک خانقاه و یک کنگاشستان باشند.
ماسونهای ایراناولین لژ فراماسونی در قاره آسیا توسط انگلیسیها در شهر کلکته هند بنیان گذاشته شد و ایرانیان ساکن هند برای نخستین بار با فراماسونری و قواعد آن آشنا شدند.
سرتیپ عسکرخان افشار رومی، سفیر ایران در پاریس در سال ۱۸۰۸ مصادف با سال ۱۱۸۷ شمسی، اولین ایرانی عضو جریان فراماسونری است.
او در تبریز در خدمت سپاه عباس میرزا نایبالسلطنه بود و به عنوان نماینده فتحعلی شاه برای پیگیری اجرای مفاد عهدنامه فینکنشتاین بهعنوان سفیر ایران در پاریس در زمان اتحاد ایران و فرانسه به پاریس رفت. اقامت طولانی مدت او در فرانسه موجب آشنایی و عضویت او در لژ فراماسونری «طریقت پاریس» شد.
دومین ماسونمیرزا ابوالحسنخان ایلچی دیگر شخصیت معروف فراماسون شده ایرانی است. او در سال ۱۸۰۹ مطابق با سال ۱۱۸۸ شمسی، به نمایندگی از فتحعلی شاه قاجار به بریتانیا رفت و تحت تعلیم سرگور اوزلی به عضویت یکی از لژهای فراماسونری این کشور درآمد و در مدتی کوتاه، به مقام استادی لژ رسید. بعد از آن به همراه اوزلی که هم زمان هم سفیر پادشاهی بریتانیا در ایران و هم رییس لژ فراماسونری در ایران تعیین شد، به ایران بازگشت.
او از سال ۱۲۰۳ تا ۱۲۱۳ و از سال ۱۲۱۷ تا ۱۲۲۵ به سمت وزیر امور خارجه ایران منصوب شد و به مدت ۳۵ سال از دولت انگلستان مقرری گرفت.
این خدمت اوزلی به ایلچی موجب امضای عهدنامه ایران و انگلستان و تعهد ایران به دولت انگلستان در صورت حمله افاغنه به هندوستان شد، قراردادی که هیچ نفعی برای طرف ایرانی نداشت.
ایلچی در سفرنامه معروفش که در انگلستان نوشت با اشاره به نحوه آشنایی و عضویتش در یکی از لژهای ماسون انگلستان، گفت: پنجشنبه ۲۰ رجب ۱۲۳۳ هجری قمری مطابق پنجم خرداد ۱۱۹۷. چون مدتها بود که خواهش دخول مجمع فراموشان را داشته، فرصتی دست نمیداد تا اینکه مسترپارس، استاد اول فراموشان را دیده که داخل به محفل آنها شده باشم و قرارداد روزی را نمودند که در آنجا روم.... به همراه مستر پارس و «دارسی» داخل به فراموشخانه گردیده شام خورده در ساعت ۱۱ مراجعت کردم. زیاده از این در این باب نگارش آن جایز نیست....»
استمرار ماسونهامیرزا محمدصالح شیرازی ملقب به مشیرالدوله به همراه رضا قلی میرزا، تیمور میرزا و نجفقلی میرزا پسران میرزا فرمانفرمای فارس به همراه میرزا ملکمخان ناظمالدوله از دیگر فراماسونرهای معروف دورهی قاجار هستند.
میرزا ملکمخان ملقب به ناظمالدوله لژ فراموسونی خود «فراموشخانه» را در سال ۱۲۳۸ با مجوز ناصرالدین شاه رسما تأسیس کرد، اما به دلیل عملکرد مرموز و مخفیانه فراموشخانه ملکمخان، شاه دو سال بعد دستور برچیدن آن را صادر کرد. با این حال، میرزا ملکم در ایران و ترکیه به فعالیت مخفیانهاش تحت نام جدیدی به اسم «جامعه آدمیت» ادامه داد.
در دوران نهضت مشروطه، گروهها و انجمنهای زیادی با عضویت انقلابیون مشروطه تشکیل شد که برخی با ظاهری غیرمخفیانه، ویژگیهای لژهای فراماسونری را به نمایش میگذاشتند. از جمله، گروهی از شاگردان میرزا ملکمخان «جامعه آدمیت ۲» را تشکیل دادند.
مؤسس این جمعیت، عباسقلیخان آدمیت بود که اصول انجمن را برپایه پیکار با بیدادگری و بیداری اندیشهها قرار داد و از حقوق و آزادی ملت سخن گفت و بر امنیت جان، مال و آزادی زبان و قلم تأکید کرد. فلسفه سیاسی جامعه آدمیت نیز مبتنی بر مشروطیت و محدودیت نیروی پادشاه و انفصال قوای دولت استوار بود.
در جریان نهضت مشروطه «لژ بیداری ایرانیان» بهعنوان نخستین لژ رسمی که فراماسونری جهانی آن را به رسمیت میشناخت، در سال ۱۲۸۶ تشکیل شد. گردانندگان اصلی این لژ دو فرانسوی به نامهای دکتر ویزیور، رییس مدرسه آلیانس در تهران و دکتر هنری مرل بودند.
در پی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و انقراض سلسله قاجار، رضا شاه مخالفان پهلوی را با شدت بالا از میان برداشت و این اتفاق موجب شکلگیری فضای سیاسی سنگینی در کشور شد. این اتفاق موجب تعطیل شدن لژ بیداری ایرانیان تا سال ۱۳۱۲ شد. با این حال این لژ تا شهریور ۱۳۲۰ که رضا شاه پهلوی توسط انگلیسیها از ایران اخراج شد به صورت نیمهجان به فعالیت مخفیانهاش ادامه داد و با به قدرت رسیدن محمدرضا شاه، جان دوباره گرفت و احیا شد.
لژ تهراندر پی تعطیلی لژهای ماسونی با منشاء فرانسوی در ایران، لژهای ماسونی انگلیسی در ایران قدرت گرفتند و سر سلسله این لژها، لژ تهران به شماره ۱۵۴۱ بود که فرمان تاسیسش در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۳۷ از مرکز ادنبورگ، مقر سازمان فراماسونری اسکاتلند به نام ۱۴ عضو لژ روشنایی صادر شد.
انگلیسیها برای محکم کردن پایههای فراماسونری در ایران، چند نفر از چهرههای شاخص خود از جمله کلنل استراکر، کریستوفر فری، اوانس اوانسف، صالح چتایات و الیاس دبی را مامور انجام این کار کردند آنان نیز هفت نفر از عوامل ایرانی خود از جمله حسین شقاقی، سلیمان بهبودی، مهندس فروغی، غلامرضا کیان، علی اصغر خشایار، ناصر بهبودی و نصرالله آذری را برای انجام این ماموریت و دریافت درجات عالی فراماسونری به لژ فیحای بصره معرفی کردند. این عده ماموریت داشتند پس از دریافت درجات عالی ماسونی، به ایران برگردند و با تاسیس لژهای متعدد، تشکیلات فراماسونری را در ایران توسعه دهند.
اعضای لژ روشنایی به همراه هفت نفر دیگر، لژ تهران را تاسیس کردند و حسین شقاقی را به عنوان اولین ایرانی در سازمان فراماسونری اسکاتلند به درجه استاد اعظم انتخاب کردند.
اسناد سازمان اطلاعات و امنیت ایران – ساواک – در این باره اطلاعات مهمی را در خود ثبت کرد.
در سند مورخ ۱۹ دی ۱۳۴۶ آمده است: «درخواست تاسیس یک لژ جدید توسط سلیمان بهبودی و محمد قباد ظفر به شرف عرض اعلیحضرت همایون رسید و با اجازه وی در سال ۱۳۳۳ هیاتی مرکب از ۷ نفر سلیمان بهبودی رییس تشریفات دربار، دکتر ناصر بهبودی پسر او، مهندس محسن فروغی، مهندس حسین شقاقی، دکتر غلامرضا کیان، دکتر علیاصغر خشایار و نصرالله آذری به بصره رفته و به عضویت لژ فیحا درآمدند. پس از سه سال منشور تاسیس لژ روشنایی در تهران در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۳۶ به نام افراد فوق و هفت تن دیگر صادر شد.
اولین کسی که از بصره به تهران آمد، میرعبدالباقی یکی از اعضاء موسس و موثر انگلستان و شاید هم اینتلیجنت سرویس در خاورمیانه بود. او که خود از اعضای موثر سازمان فراماسونری اسکاتلند در ممالک غربی و سایر کشورهای خاورمیانه است پس از ورود به تهران در شمیران در باغی متعلق به دختر نظامالسلطنه مافی که همسر شیخ خزعل بوده و هم اکنون خانه مسکونی مهندس حسین شقاقی و محل تشکیل لژ فراماسونری در آنجا قرار دارد، ساکن و چند اطاق را به صورت معبد و محل لژ درآورده و سپس با حضور آلکس ت. برتن دبیر لژ اسکاتلند مقیم ادینبورگ انگلستان لژ روشنایی در تهران با حضور عدهای از روسای لژ فیحا بصره تشکیل شد.»
با تاسیس لژ تهران و توسعه سایر شعب لژهای ماسونی انگلستان در ایران، دایر کنندگان تشکیلات فراماسونری وابسته به
الکساندر فیرلی بوختن، حضرت دبیر ارجمند اعظم و مکنیل واتسون، حضرات خزانهدار ارجمند اعظم به تهران آمدند و رسما لژ را افتتاح کردند. اولین استاد اعظم که برای این لژ انتخاب شد مهندس حسین شقاقی بود که از او با عنوان حضرت استاد ارجمند نام بده شد.
در سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۷، لژهای تابع گراند لژ اسکاتلند، گسترش یافتند و لژهایی، چون کورش در آذر ۱۳۳۹، خیام در آبان ۱۳۴۰، اصفهان در اردیبهشت ۱۳۴۳، ژاندارک در اردیبهشت ۱۳۴۵، اهواز در مرداد ۱۳۴۵، آریا در دی ۱۳۴۵، خوزستان در اردیبهشت ۱۳۴۶، نور در خرداد ۱۳۴۶ و کرمان در آبان ۱۳۴۷ تاسیس شدند.
در سال ۱۳۴۵ برای اداره لژهای تابع گراند لژ انگلستان یک گراند لژ محلی به نام لژ اعظم ناحیه ایران تاسیس شد. گراند لژ فوق به ریاست کریستوفر ایزاک فریف، حدود دو سال و نیم فعالیت داشت و با تحولات سال ۱۳۴۷ در لژ بزرگ ایران ادغام شد.