کارگردان، بازیگران و تهیهکننده میتوانند نقص در کارشان را به آماده نبودن فیلمنامه یا بافت سست آن مرتبط کنند البته بیراه هم نمیگویند. طرح و سپس فیلمنامه سنگبنای اصلی کار و مصداق «خشت اول گر نهد معمارکج تا ثریا میرود دیوار کج» است.
با سعید جلالی فیلمنامهنویس سریالهای پرمخاطبی مثل دلنوازان، آوای باران، زنبابا، زمانه، دردسرهای عظیم۱ و... درباره این جمله معروف که میگویند فیلمنامه ها ضعف دارند گپ زدیم و از او درباره اینکه چقدر فیلمنامه یک سریال تلویزیونی میتواند در موفقیت یا توفیق نداشتن آن، اثر داشته باشد و تا چه اندازه عناصر دیگر در این مورد دخیل هستند، پرسیدیم.
یک فیلمنامه و هزار سلیقه
این جمله را زیاد شنیدهایم که میگویند مشکل آثار نمایشی چه در تلویزیون و چه در سینما، ضعف فیلمنامه است. این موضوعی است که با سعید جلالی که سابقه نوشتن برای تلویزیون، سینما و نمایش خانگی را دارد، در میان گذاشتیم تا دیدگاه او را بهعنوان یک فیلمنامهنویس درباره این موضوع بدانیم.
جلالی به خبرنگار جامجم میگوید: فکر میکنم دیگر همه چیز مربوط به فیلمنامه نمیشود. قبلا خیلی با ما درباره ضعف فیلمنامههای تلویزیونی بحث میشد و ما پاسخ میدادیم در ملودرام، شخصیتپردازی، انتخاب سوژه و ایده ضعف دارند اما الان نمیتوان این را گفت. چون وقتی بخواهی یک طرح را تصویب کنی باید از هزاران مسیر بگذری. وقتی فیلمنامه از زیر نظر و نگاه چند سلیقه میگذرد، چیزی از آن باقی نمیماند. پس نمیتوان روی آن ملات باقی مانده کاری خارقالعاده انجام داد و اثری فوقالعاده خلق کرد که همه انگشت به دهان بمانند و بگویند عجب کاری! نویسنده باید ابزار دستش باشد تا بتواند یک فیلمنامه را به بهترین شکل درآورد. مثل یک سرباز که باید با سلاح به جنگ برود. ابزار نویسنده یعنی شخصیت، قصه، خطوط قرمز و غیرقرمز، درام و گفتن از معضلات اجتماعی، دغدغهها و حتی شوخیهای بین مردم. او ادامه میدهد: نویسنده هر دم باید مراقب باشند به کسی برنخورد. در این شرایط نمیتوان فیلمنامه را دارای ظرفیت عمیقی دانست و فقط از فیلمنامهنویس خرده گرفت.
شکستن کاسه کوزهها بر سر فیلمنامه نویس
جلالی بر این باور است که همیشه وقتی حرف از آسیبشناسی آثار نمایشی میشود یا زمانیکه میخواهند دلیل نقطه ضعف و دیده نشدن برخی آثار را بگیرند، اولین متهم، فیلمنامه است. این درصورتی است که در صورت موفق شدن یک سریال روی آنتن، کمتر از کار خوب نویسنده یاد میشود.
او بیان میکند: وقتی یک کار دیده میشود. عکسها و موفقیتش برای بازیگران و کارگردان است. هیچکس نمیگوید فیلمنامهاش خوب است اما زمانیکه یک کار به هر دلیل ضعیف میشود، سریع میگویند فیلمنامهنویس کارش بد بوده است. فکر میکنم ذهنیت غلطی که در جامعه رسانهای، منتقدان و برخی اهالی تلویزیون درباره فیلمنامه وجود دارد به آحاد مردم هم منتقل شده است. مردم هم وقتی یک سریال خوب میبینند، میگویند دیدی فلان بازیگر چقدر باحال است و خوب بازی کرده یا میگویند کارگردان، سریال خوبی ساخته است. در این موقعیت، فیلمنامه را نمیبینند اما در صورت ضعیف بودن، کار همه میگویند چرند نوشته است؛ حیف پول! این درددل ما فیلمنامهنویسان است و خستگی این حرفها سالهاست بر دلمان مانده است.
مشکل دستمزد نیست
همواره از فیلمنامهنویسان، گلههایی درباره دستمزدشان در مقایسه با کارگردان و بازیگران شنیدهایم. جلالی درباره درآمد فیلمنامهنویسان هم بیان میکند: شرایط اقتصادی مردم چندان مساعد نیست و همه دارند زحمت میکشند، پس نمیخواهم درباره بحث مالی صحبت کنم. رقم دستمزد فیلمنامهنویسان در تلویزیون یک عدد مشخص است که هر سال تصویب میشود. کم یا زیادش را کاری ندارم. شاید به اندازه سینما و شبکه نمایش خانگی نباشد اما آن را پرداخت میکنند. مشکل فیلمنامهنویسان عدد و رقم دستمزد نیست. نیاز هنرمند، دیده شدن روی آنتن است. وقتی کارش پخش میشود، ببیند اطرافیانش از آن اثر لذت بردهاند و مردم تحسینش میکنند و احساس کند قدمی رو به جلو رفته است. در این صورت با هر عدد و رقمی کنار میآید.
چگونه اثر ماندگار بسازیم؟
این نویسنده دلیل جذابیت نداشتن برخی فیلمنامهها را به دلیل نبود امکان پرداختن به بعضی قصهها عنوان میکند و میگوید: همه میگویند چرا جذابیت فیلمنامهها کم است؟ باید گفت چون قصه نیست. به دلیل شرایط اجتماعی که در آن هستیم، امکان پرداختن به برخی قصهها وجود ندارد.
در این سالها، آثار خوبی هم راهی آنتن شده که دستکم توانستهاند مخاطبان زیادی را با خود همراه کنند. جلالی هم در سالهای اخیر کارهایی برای تلویزیون نوشته و این روزها هم سریال درام بیهمگان به قلم او برای شبکه سه سیما در حال تصویربرداری است و او روزهای پایانی نگارش آن را سپری میکند. فیلمنامهای که او میگوید پنج سال از عمرش را صرف آن کرده است. از جلالی میپرسیم با وجود تمام برخوردهای سلیقهای که او در صحبتهایش به آن اشاره میکند، چطور این آثار در آنتن با استقبال مخاطبان همراه بوده است؟ و سریالهایی مثل پایتخت یا نون خ مخاطبان را با خود همراه کردند؟ این فیلمنامهنویس پاسخ میدهد: من کاری با عناوین سریالها ندارم. پس از انقلاب ۴۰ سال است سریالسازی میشود. اثرهای فاخری داشتیم. سریالهای زیادی دیده شد، چه کارهایی که من نوشتم و چه کارهای دیگر دوستان. سریالهایی مثل پدرسالار و... که همچنان خاطراتش با مردم است ولی هر چه به زمان حال نزدیک میشویم، تعداد، کمتر و سلیقهها ضعیفتر میشود. یعنی اگر مردم قبلا با چیز دیگری قانع میشدند، حالا به خودشان تخفیف میدهند و میگویند الان با این سریال قانع میشویم. ساختار باید درست شود وگرنه فیلمنامهنویس، کارگردان و بازیگران، مثل یک پازل به همدیگر وصل هستند. باید نسبت به این مسائل، آسیبشناسی شود تا سریالهایی به یادماندنی مثل دهههای قبل داشته باشیم، چون همه عواملی مانند همان کارگردانها، نویسندگان و بازیگران هستند و توانایی دارند.
او ادامه میدهد: نمیخواهم برخوردهای سلیقهای را به مدیر خاص یا سطوح بالای تلویزیون نسبت دهم. گاهی هر کسی به خودش اجازه اعمال سلیقه میدهد. سلیقه هم بار فنی ندارد و از روی احساس است. این موضوع خیلی قاطی کار ما شده. باتوجه به تاکیداتی که در دوره جدید روی موضوع سریالسازی و فیلمنامه میشود، امیدواریم اتفاقات بهتری بیفتد و کار از تاکید به عمل برسد. قصههای پرمخاطبی که هنوز اسمشان در ذهن مخاطبان باقی است در همین تلویزیون ساخته شده و مردم آن را دنبال کردند؛ کارهایی که دیده میشد. همانطور که اشاره کردم، نمیخواهم بگویم این موضوع بهدلیل تفکر مدیران است و آنها برای باز گذاشتن دست فیلمنامهنویسان مانعتراشی میکنند بلکه گاهی برخی مشاوران با نظرها و سلایق متعدد، کار را سخت میکنند. آخرش هم اثر به نویسنده منسوب میشود و وقتی بد از آب دربیاید همه میگویند او خوب ننوشته است.
از او میپرسیم چقدر این مسیر با خودسانسوری برای فیلمنامهنویسان دشوار میشود و ارتباطی با قوانین واقعی ندارد.
جلالی توضیح میدهد: «البته گاهی این روند که نویسنده در طول عمر حرفهایاش طی کرده او را دچار خودسانسوری میکند. این عوارض یک فرآیند است در صورتیکه ممکن است واقعا آن حساسیتها وجود نداشته باشد ولی نویسنده دیگر خیال میکند باید برخی مسائل را رعایت کند تا در کارش به هیچ سدی برخورد نکند. مثلا در ذهنش میگوید خوب است با فلان شغل شوخی نکنم تا به آنها برنخورد در صورتیکه ممکن است آن شوخی را بنویسد و در کار اجرا شود و هیچکس هم ناراحت نشود اما ناخودآگاه این اتفاق میافتد. وقتی این اتفاق بیفتد، مخاطب در تلویزیون با قصههای تکراری مواجه میشود یا سریالهایی روی آنتن میرود که اصلا دیده نمیشود.»
نوشین مجلسی - گروه رسانه روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: