سازش با غرب راهبردی قدیمی برای مهار کشورهایی است که به نوعی آلترناتیو غرب برای تولید و ایجاد هژمونی در سبک زندگی مردم و سبک رهبری سیاسی به شمار میروند. بیتردید، در طول تاریخ هرگاه کشور مستقلی در برابر قدرتهای غربی قدعلم کرده و توانسته قدرت نرمی برای الهامبخشی به سایر کشورها بیابد با استراتژی «سازش» مهار شده تا غرب از سوی این استقلال معنایی و سیاسی به چالش کشیده نشود.
کشورهای بسیاری وجود داشته و دارند که حاضر نبودهاند در برابر استعمار غربی سر فرود آورند. امپراتوری ژاپن نمونهای از این کشورها بوده که در جنگ جهانی دوم هدف حمله وحشیانه هستهای آمریکا قرار گرفت. کشور چین نیز موفق شد با سرعت به پیشرفت اقتصادی برسد و بدون اینکه در زمین لیبرال دموکراسی غربی بازی کند، توانست به قدرتی اقتصادی و سیاسی تبدیل شود. با این حال از دهه ۸۰ میلادی، تلاش خط «سازش» برای اینکه چین مقابل ایالات متحده نایستد، باعث شد این کشور به سیاست درهای باز روی آورده و به طور خلاصه، اژدهای زرد با راهبرد سازش، مهار شود و چین امروز عملا کشوری مهار شده تلقی میشود؛ هرچند در برخی سطوح مقابل آمریکا میایستد. شوروی هم که به دلیل رقابت سنگین با غرب در دوره جنگ سرد به شدت تضعیف شده بود، در نهایت با کمک سازشکاران داخلی فرو پاشید و برای همیشه به تاریخ پیوست. درباره کرهشمالی نیز هم اکنون همین سناریو در حال اجراست. شاید اگر بخواهیم، میتوانیم نمونههای بیشتری نیز مثال بزنیم.
در این میان، تکرار این سناریو در هشت سال دولت یازدهم و دوازدهم در ایران، این گمانه را تقریبا قطعی کرده که هدف از فشارها بر ایران تکرار همین موضوع از طریق جریانات داخلی بود؛ جریاناتی که هنوز در برخی لایهها در تلاش اند تا از طریق شبیهسازیهایی، نظام را به این نتیجه برسانند که بهتر است با غرب سازش کرده و از منافع آن بهره ببرد. این جریان داخلی سازش سالهاست به انحای مختلف این پروژه را پیش میبرند و لیکن در اوایل دهه ۹۰ تا اواخر آن با شدت و حدت بیشتری دنبال اجرای این پروژه بودند. پیوند زدن این راهبرد به معیشت مردم از تاکتیکهای طراحان این بازی پیچیده بود که اثرات آن تا امروز هنوز پابرجاست.
راهبرد سازش و هضم در سیاست جهانی از جمله مواردی است که طراحان این بازی آن را دنبال میکردند و اذناب این جریان همچنان در جایگاههای مختلف پیگیر آن هستند. شبکه تولید، توزیع و تفسیر راهبرد سازش، توانسته لایههایی از بخش نخبگانی و جریانهای سیاسی را به مرحلهای از پذیرش این ادعا که «مقاومت هزینهزاست و کمکی به بهبود معیشت و توسعه اقتصادی نمیکند و در مقابل راهبرد سازش در صورت تحقق، کلید توسعه، رفاه و بهبود معیشت است» هدایت کند.
بیگمان، هدف غایی خط سازش از درون تهی کردن نظام از ارزشهای انقلابی است. همان خطی که بسیاری دیگر از رقبای غرب را از سر راه کنار زد و در برهههایی نیز برخی مسئولان و انقلابیون خسته و پشیمان را در مسیری حرکت داد که مقاومت در برابر بیعدالتی جهانی و نظم تبعیضآمیز موجود را در قالب تن دادن به سازش تئوریزه کرده است.
اما در این بین با تغییر دولت اتفاق مهمی رخ داد و آن تغییر ریل سیاست خارجی دولت جدید از «مذاکره برای سازش» به ریل اصلی انقلاب اسلامی یعنی ریل مقاومت بود. مسیری که در دولت دوازدهم فقط به آمریکا ختم میشد در دولت سیزدهم مشخص شد بدون برجام و fatf و پیوند زدن همه چیز به سیاست خارجی آمریکا محور و سازش محور، میتوان درمسیر انقلاب اسلامی حرکت کرد و با سیاست خارجی فعال، پویا و متوازن ضمن مقاومت در برابر زیادهخواهیهای غرب و بهویژه آمریکا، اهداف عالیه انقلاب اسلامی را نیز پیش برد.
شاید برشمردن دستاوردهای سیاست خارجی دولت سیزدهم در یک سال گذشته در این نوشتار کوتاه نگنجد، ولی برآیند سیاست خارجی این دولت و مقایسه دستاوردهای آن با دولت پیشین، نشانگر تغییر ریل سیاست خارجی دولت به سمت مقاومت در برابر زیادهخواهی غرب است و شاید همین مذاکرات انجام شده با غرب و مواضع ایران، برای اثبات این ادعا کافی باشد که کشتیبان را سیاست دگر آمده است.
در این رابطه لازم است تاکید داشته باشیم که رهبر معظم انقلاب در ۱۴خرداد۹۶ در مراسم سالگرد ارتحال امامخمینی (ره) از هزینه سازش گفتند. در ۹تیر۹۷ نیز در دانشگاه امام حسین (ع) فرمودند: فایده ایستادگی صدها برابر بیشتر از هزینه تسلیم شدن است. به فرموده ایشان و در نگاه استراتژیک، هزینه سازش از مقاومت بیشتر است. تکلیف جریان مقاومت که مشخص است و بهبود سیاست خارجی به نفع مردم از نشانههای آن است، حال جریان سازش و غربگرا باید تکلیف خود را روشن کند که آیا همچنان دنبال کنار آمدن یکطرفه با غرب و در راس آنها آمریکاست؟