در میان بیشمار دلایل لاینحل ترافیک تهران، میتوان یک گزینه جالب توجهی هم دید. کارشناسان این حوزه میگویند که کمبود معابر در برابر تعداد خودروهای در حال تردد، نبود پارکینگ و البته ضعف در مهندسی ترافیک و بیبرنامگی در برپایی نمایشگاهها از دلایل مهم ترافیک است.
در میان این دلایل، اما «فرهنگ رانندگی» هم از جمله موارد پرتکرار است که از زبان آنها شنیده میشود. این نکته از جایی جالب توجه میشود که همین چند روز پیش معاون ترافیک پلیس راهور تهران گفتهبود دوبل پارک کردن خودروها در افزایش ترافیک تاثیری بسیار زیاد دارد و البته به این هم اشاره کردهبود که جرایم رانندگی بازدارنده نیست. اما مگر چقدر فرهنگ رانندگی ما با آنچه باید باشد، متفاوت است؟ یا سؤال مهمتر که اساسا میتوانیم قائل به وجود ترکیبی به نام «رانندگی ایرانی» باشیم؟ به این معنا که آیا ایرانیها در نوع رانندگیشان امضای شخصی دارند؟ یکی از وجوه متمایز ایران برای سیاحان فرنگی، حداقل در طول چند دهه اخیر نوع رانندگی ما بودهاست! همین موضوع نشان میدهد نوع رانندگی ما متفاوت از دیگران است، آنقدر که برای بسیاری از غریبهها به چشم میآید. این موضوع یک مصداق عجیب دیگری هم دارد، چرا که حالا تصاویر نحوه رانندگی در خیابانهای تهران از جمله ویدئوهای پربازدید در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی گردشگران است. آمارهای موجود از میزان تصادفات و تلفات حاصل از آن هم نیازی به تکرار ندارد و تقریبا همه ما میدانیم در چنین مولفهای صاحب یک آمار شگفت منفی هستیم. برای فهم فاصله ما با استانداردهای معمول جهان همین یک فقره آماری بس که بدانیم آلمان با جمعیتی تقریبا مشابه ایران (۸۳ میلیون نفر) به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت شش کشته دارد و ما با همین جمعیت به ازای هر یک میلیون نفر سالانه ۲۰۰ کشته داریم! اما سؤال این است که این دادهها فارغ از خسارتهای مالی و جانی، چه پیامی برای ما از بعد اجتماعی دارد؟ از آنجا که میدانیم نحوه رانندگی نمونهای بارز از اخلاق اجتماعی اشخاص است، این آمارها معنای دیگری هم مییابد. در بحثهای زندگی شهری و نظم شهروندی، یکی از معیارهای مهم جامعهشناسی این است که شهروندان چطور رانندگی میکنند؟ نوع رفتار مردم با همدیگر در طول رانندگی نشاندهنده بسیاری از نمادهای زندگی شهری و جامعهشناختی است. موضوع مهم این است که بسیاری نوع رانندگی را به نوع زندگی افراد هم تعمیم میدهند، تعمیمی که به باور آنها به لحاظ روانشناسی درست است، البته که این یک موضوع کاملا تجربی است، اینکه کسی میتواند و لایقش است رانندگی کند که بر رفتارهایش کنترل داشتهباشد. کسانی که نمیتوانند کنترلی بر رفتارشان داشتهباشند، طبیعتا کنترلی بر رانندگیشان هم ندارند. انسانی که عصبی است رانندگیکردنش هم این حالت را با خودش دارد. کسی که احساس مسئولیت ندارد، در رانندگی هم مسئولیتی را نمیپذیرد و در نتیجه کسی که هیچگاه به دیگران حق نمیدهد، حق تقدمی هم برای دیگران قائل نیست. حالا با این اوصاف اگر منتقد نوع رانندگی تعداد قابل توجهی از افراد هستیم، احتمالا با همین حجم از آدمها در زندگی اجتماعیمان مشترک هستیم. موضوعی که احتمالا با افزایش جرایم رانندگی هم به جایی نمیرسد و این موضوع بیش از هر چیزی نیازمند فرهنگسازی است. سادهانگارانه است که فکر کنیم همه مشکلات ترافیک امروزی را باید پای نوع رانندگی افراد بنویسیم و حتی شاید سهم رانندگی در میزان ترافیک کمتر از اعلام پلیس باشد، اما پیامد خرده فرهنگ رانندگی جامعه تنها افزایش ترافیک نیست. حالا میدانیم هر قدر نوع رانندگی یک جامعه به لحاظ قانونی افول داشته باشد، احتمالا به معنای افزایش قانونگریزی در وجوه دیگر زندگی اجتماعی ما هم خواهد بود.
روزنامه جام جم