با مطالعه روند شعارهای آشوبگران در پنج دوره ناآرامیها در ۲۴سال گذشته (از ۷۸تا شهریور۱۴۰۱) و تطبیق آن به خواسته معترضان، متوجه نوعی تباین روشن میان آنها خواهیم شد. خواسته معترضان در هر پنج دوره ناآرامیها محدود به یک موضوع خاص و روشن بوده، اما خواستههای آشوبگران نه تنها با مطالبات جناحهای سیاسی اصلاحطلب یا اصولگرا در تضاد بوده، بلکه فاصله نجومی با خواستههای معترضان دارد.
اعتراضات تیر۷۸ در اعتراض به تعطیلی یک روزنامه آغاز شد، اعتراضات ۸۸ شائبه تقلب در انتخابات بود، اعتراضات ۹۶ حول یک مطالبه اقتصادی شکل گرفت، اعتراضات ۹۸ بهدلیل گرانی بنزین بود و اعتراضات ۱۴۰۱ در اعتراض به فوت مرحوم مهسا امینی اتفاق افتاد. درحالیکه منظومه شعارهای آشوبگران علیه کلیت نظام سیاسی، وحدت ملی و امنیت ملی شیفت پیدا کرده و هیچ سنخیت با خواسته معترضان نداشته و ندارد. در تحلیل محتوای شعارهای آشوبگران در پنج دوره ناآرامیهای ذکر شده با توجه به اهداف، رویکرد و جهتگیری آنها چند شاخصه قابل احصاء و پردازش است که اختصارا به آنها میپردازیم:
۱- نفی کلیت نظام سیاسی برآمده از آرای مردمی: نفی شعار بنیادین انقلاب اسلامی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و تقبیح انتخاب نسل گذشته درباره نظام سیاسی و قانون اساسی (شعار نه به جمهوری اسلامی، مرگ بر جمهوری اسلامی و رضاشاه معذرت معذرت) و تلاش برای نهادینه کردن این گزاره کلیدی که انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷ یک اشتباه بوده است.
۲- اعتبارزدایی از مدیریت کشور با نفی جناحهای فعال درون حاکمیت: دشمن در چارچوپ پروژه مشروعیتزدایی از شخصیتها و چهرههای مدیریتی با بهرهگیری از تکنیک تخریب و وجاهتزدایی از جریانهای داخلی، تمرکز خود را روی نهادینه کردن گزاره اصلاحناپذیر بودن نظام سیاسی قرار داده و با طرح این شعار که «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» میکوشد تا در افکارعمومی ضرورت وجود جریان سوم حکمرانی را به مرحله باورپذیری برساند.
۳- مشروعیتزدایی از ماهیت نظام اسلامی: طراحان آشوبها با طرح شعار و با کمک پروپاگاندای رسانهای اهتمام خود را روی معرفی نظام اسلامی بهعنوان نظام غیردموکراتیک و دیکتاتور فردی متمرکز کردهاند.
۴- طرح شعارهای ساختارشکنانه علیه راس حاکمیت و اصول بنیادین آن: دشمن در سناریوی چند لایه خود با استفاده از تکنیکهای تخریب، تحقیر و ترور شخصیت، تلاش دارد اصل ولایتفقیه بهعنوان ثقل نظام سیاسی و مصداق و مدافعان آن را در دید افکارعمومی تحقیر کرده و توهین به اصول و راس نظام را در میان عامه مردم و رسانهها عادیسازی کند.
۵- زیر سؤال بردن کارآمدی حاکمیت دینی: بخش عمده شعارهای راهبردی دشمن متوجه زیر سؤال بردن کارآمدی حکمرانی دین در میان افکارعمومی و اذهان جامعه متمرکز بوده است. دشمن با طراحی و عمومیسازی این شعارها بهدنبال نهادینهسازی این گزاره منفی در افکارعمومی است که کارکرد نظام اسلامی در دو حوزه تمدنی و شرایط اقتصادی داخلی و بینالمللی فاجعه بوده است و حاکمیت دین را عامل تمامی مشکلات معرفی کند و این دوران را بهعنوان دوران سیاه حکمران در میان افکارعمومی باورپذیر کند.
۶- القای فساد سیستماتیک در حاکمیت دین: برخی شعارها، سلامت مدیریت نظام سیاسی را هدف قرار داده و آن را غیرقابل اعتماد معرفی میکند. دشمن با طراحی این شعارها تلاش دارد در عین فاسد معرفی کردن نظام سیاسی، وجود فساد سیستماتیک را در میان اقشار جامعه باورپذیر کند. طراحان این شعارها تلاش دارند در فضای رسانهای و شبکههای مجازی با نشر گسترده شعارها چنین القا کنند که میان حکمرانی دینی و بیکاری، فساد و معیشت مردم ارتباط حقیقی وجود دارد.
۷- ایجاد تقابل میان اسلامیت و ایرانیت: دشمن در طراحی شعارها تلاش دارد آشوبهای سازماندهی شده را یک حرکت مردمی ضدتمامیتخواهی معرفی کند که بر بنیاد یک ایدئولوژی معین ضدملی استوار است. در این شعارها به صراحت تلاش میشود عرفیگرایی و باستانگرایی را بهعنوان جایگزین اسلامگرایی معرفی کنند.
۸- ارجاع به گزینههای تاریخی و آلترناتیوسازیهای خیالی: دشمن در بخشی از شعارها با ارجاع افکارعمومی به تاریخ و معرفی مصادیق معین و متنوع از میان اپوزیسیون، تلاش دارد با بهرهگیری از تکنیک «امید و انتظار» چشمانداز بعد از آشوب و براندازی را روشن و مطمئن معرفی کند. سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی دشمن با طراحی این شعارها تلاش دارند با بردن اذهان معترضان به اعماق تاریخ، از ضعف حافظه تاریخی آنها سوءاستفاده کنند و با بهرهگیری از تکنیک قیاس، بازگشت به گذشته را بهعنوان یک آرمان فراگیر مطرح کرده و رسوبات خاندان آنها را بهعنوان آلترناتیو به خورد آنها دهند و آینده بعد از براندازی را روشن و امیدوارکننده معرفی کنند. این یعنی نفی انتخاب نسل انقلاب و تحقق خواسته نسل جدید بهعنوان خواهان بازگشت به حاکمیت غیردینی.
دشمن در جنگ روانی بهدنبال ایجاد شورشهای خیابانی در کشور بوده، هست و خواهد بود. روندشناسی عملکرد دشمن با نظام اسلامی در چهار دهه گذشته بهویژه دو دهه اخیر موید این مهم است که جبهه اپوزیسیون و حامیان خارجی آنها تلاش دارند ناکامیهای میادین جنگ سخت را با بهرهگیری از تکنیک عملیات روانی و ایجاد یأس و ناامیدی در میان افکارعمومی، در فضای جنگ نرم جبران کنند. شاید بتوان ادعا کرد در میان پنج دوره آشوبآفرینیها از تیرماه ۷۸ تاکنون، سناریویی که دشمن برای آشوب شهریور ۱۴۰۱ طراحی کرده از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. از اینرو عبور از این سناریو مستلزم درایت ویژه سازمانها و نهادها و هوشیاری افکارعمومی است.