خداوند فرزند پنجم قدرتا... اعلمی و حمیده شیخجباری را در بیست و یکمین روز از شهریور ماه سال ۱۳۳۹، مصادف با روز عید قربان به آنها هدیه داده بود. به همین خاطر هم نامش را اسماعیل گذاشتند. پدر و مادرش آن روز نمیدانستند روزی اسماعیل آنها هم به قربانگاه میرود و در راه عشق به معبود قربانی میشود.
کودک آرام آن روزها، بعدها به جوان پرشوری بدل شد و در کنار تحصیل، به وزنهبرداری روی آورد. پیشرفتش در وزنهبرداری خیرهکننده بود، به طوری که در بیست سالگی عنوان قهرمانی کشور را به دست آورد. او این موفقیت را یک بار دیگر هم تکرار کرد و حتی در تورنمنت بینالمللی آلمانشرقی هم یکی از نفرات شاخص بود. در اوج روزهای موفقیت و مدالآوری دوبنده وزنهبرداری را کنار گذاشت و برای دفاع از خاک وطن لباس رزم پوشید. کلکسیون مدالهای اسماعیل، تنها یک مدال شجاعت و شهادت کم داشت که آن را نیز برای همیشه بر گردن آویخت و ماندگار شد.
این شهید همام در وصیتنامهاش خطاب به ورزشکاران مینویسد: «اینجانب به عنوان ورزشکار در سطح کشور به ورزشکاران اسلام توصیه میکنم که آن غل و بندها و اسارتهای قلبی را بگسسته و فقط با اتکای به خدا و نیروی ایمان و سرمشق قرار دادن اسدا... الغالب علی (ع) در میدانهای مسابقه که بدون شک میتواند در صدور انقلاب و شناساندن انقلاب و اسلام خیلی موثر باشد به مبارزه پرداخته تا اسم این از خدا بیخبران و کافران را از صحنه ورزش دنیا محو کنیم. بارالها خودت به ورزشکاران ما نیرویی عطا کن که به واسطه آن بر این سلطهگران شرق و غرب چیره گشته و دلهای ورزشکاران ما را همواره بیدار نگهدار و یک لحظه آنها را به حال خود نگذار.»
پیکر مطهر پهلوان شهید اسماعیل اعلمی، ۱۶روز پس از شهادت به زادگاهش انتقال یافت و در گلزای شهدای بهشت فاطمه (س) اردبیل به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش مستدام.
روزنامه جام جم