همین نوع داستانهاست که مرا به هیجان میآورد، زیرا داستان از نقطه نظر و نگاه کسی گفته میشود که تماشاگران بندرت امکان برخورد با آن را پیدا میکنند. این نوع داستانها ماجراهای جوامع و افرادی را تعریف میکنند که در سطح جامعه نادیده گرفته میشوند و از سوی مقامات رسمی تلاش میشود به دست فراموشی سپرده شوند. کارنامه کاریام را برپایه تعریف داستان زندگی و فعالیتهای جامعه مهاجر بنا کردهام و با انجام این کار، تلاشم این است که مردم عادی را متوجه درد و رنج اقلیتهای قومی و مذهبی کنم و مشکلات این جامعه را در صدر و مرکز توجهات قرار دهم. شاید پرسیده شود چرا این کار را میکنم؟ چون چیزهای بسیار زیادی درباره این فراموش شدگان و نادیده گرفتهشدگان و دردهای آنان میدانم.»
شناسنامه شیرین دعبیس مثل هر هنرمند عرب تبار منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، سرشار از سختی و دردسر و تحقیر و تبعیض است. او در رابطه با پس زمینه اجتماعیاش چنین میگوید: «در جریان اولین جنگ خلیجفارس، والدین فلسطینی- اردنی تبار من که جزو خانوادههای مهاجر بودند، در شهر کوچک اوهایو بشدت مورد تبعیض و بیمهری قرار گرفتند. اسلامهراسی در این منطقه هم وجود داشت. نه تنها هر روز با پیامهای تهدیدآمیز مرگ روبهرو میشدیم، بلکه حتی یک روز ماموران پلیس فدرال به دبیرستان خواهر ۱۷سالهام رفتند تا درباره این شایعه تحقیق کنند که او تهدید به قتل رئیس جمهور آمریکا کرده است. من در ۱۴سالگی مجبور بودم از خودم بپرسم چرا دوستان و همسایگانم ناگهان تغییر جهت و رویه داده و به ما پشت کردهاند و به حالت قهر درآمدهاند. چه چیزی و چه دیدگاه کوفتیای باعث شده بود آنها فکر کنند ما تهدیدی برایشان هستیم؟ آنجا بود که به قدرت رسانه و اخبار پی بردم و اهمیت و قدرت فیلم و تلویزیون را کشف کردم.»
کشف اهمیت تاثیر اخبار و دیدگاههای برنامههای تلویزیونی و سینمایی، شیرین را به سمت هنرهای تصویری سوق داد. او احساس میکرد با فعالیت در رسانه تلویزیون میتواند صدای هنرمندان تبعیدی عرب و بقیه اقلیتهای قومی در آمریکا باشد. به گفته او: «شروع به مطالعه و تحصیل راههایی کردم که در آن ما عربها و فلسطینیها به شکل خطرناکی بد و نامربوط معرفی شده بودیم. بسیاری از رسانهها و رویدادهای خبری ما را به عنوان شخصیت منفی و منفور داستان معرفی کرده و لقبهایی، چون تروریست به ما میدادند.تر و خشک را با هم سوزانده و همه را به یک چوب میراندند. اصلا نحوه تصویرنگاری ازما غلط و بشدت ارتجاعی بود. وظیفه خودم میدانستم در جهت تغییر این وضعیت تلاش و حرکت کنم. ادراک و کسب تجربه نسبت به اینکه بیتوجهی به عواقب چنین دیدگاههایی چقدر هولناک میتواند باشد و چه عواقب خطرناک و مرگباری دارد، مرا به این سمت هل میداد که فعالیت فیلمسازی در سینما و تلویزیون را دنبال کنم و به کار اطلاعرسانی درست بپردازم و خبرپردازیهای دروغین و جعلی در رابطه با اقلیتهای قومی و مذهبی را افشا کنم. دیگر برای خودم وظیفه حمایت از جامعه اقلیت خودم را نمیدیدم، بلکه در مقیاسی وسیعتر باید در رابطه با تمام جوامع مهاجر و اقلیت حرف میزدم.»
شیرین دعبیس بلافاصله بعد از پایان مدرسه فیلم کارفیلمسازی را شروع کرد و فیلمنامه سه اپیزود از مجموعه «کلمه ال» را نوشت. این درام اجتماعی از اولین تولیدات تلویزیونی بود که شخصیتهایی غیر سفیدپوست داشت و افرادی از قومیتها و مذاهب گوناگون در آن حضور داشتند. اولین فیلم بلند سینمایی او «آمرییکا» کمدی درامی انتقادی بود که در محور آن یک خانواده آمریکایی فلسطینیتبار مهاجر قرار داشتند. به نوشته رسانههای گروهی این فیلم (که حتی نوع نوشتن نام فیلم هم نوعی شوخی و انتقاد به آمریکا و سیاستهایش نسبت به اقلیتهای قومی و نژادی مهاجر بوده است) اولین فیلم عربی/ آمریکایی بود که توانست در حد زیادی توسط شرکتهای توزیع فیلم، توزیع و پخش شود و لقب اولین فیلم تاریخ سینمای آمریکا را گرفت که توانست بیشترین تعداد سالن سینما را در اختیار خود داشته باشد. شیرین در دومین فیلم خود «ماه میدر تابستان» تلاش میکند داستان اجتماعی و غیرمتعارف و سنگین خود را به زبانی سادهتر تعریف کند تا بتواند تماشاچی بیشتری جذب کند و به سینمای مردم پسند نزدیکتر شود. این کمدی رومانتیک تماشاچی خود را به اردن میبرد و داستانهایی درباره دو زن عرب و آمریکایی عربتبار تعریف میکند.
بعد از آن، دعبیس دوباره به تلویزیون برمیگردد و این بار به عنوان فیلمساز و نه فیلمنامهنویس و «رامی» را کارگردانی میکند که به قول خودش «حرکتی تاریخی برای جامعه عرب بود و تصویری درست و غیر جعلی از اقلیتهای قومی ارائه میداد.» نکته جالب این است که در همین ایام از سوی تولیدکنندگان مجموعه ارتجاعی و نژادپرستانه «هوملند/ سرزمین مادری» هم دعوت به کار میشود که او قاطعانه این دعوت را رد و علیه مضمون و حال و هوای آن موضعگیری رسمی میکند. این مجموعه که توسط تندروهای آمریکایی تهیه و تولید شده، در داستان خود تصویری غلط از مردم کشورهای عرب، آسیا و مرکز آفریقا را به نمایش میگذارد که با واکنش منفی منتقدان و گروههای اجتماعی فعال مدنی در آمریکا روبهرو شد. منتقدان هنری با توجه به استقبال بسیار زیادی که از پسری از بلوک ۶ شد، میگویند شیرین دعبیس در کار خود و تلاش برای جلب توجه تماشاگران به مسائل و مشکلات اقلیتهای قومی و نژادی موفق بوده و توانسته صدای اقلیت خاموشی باشد که به دنبال بیان و اثبات بیگناهی خویش است.
داستانگویی؛ تلاشی برای ادامه بقا
دعبیس از پیروزی برای اقلیتهای قومی و نژادی صحبت میکند و در ادامه میگوید: «هر حرکتی از سوی هر کسی برای نمایش موفقیتآمیز چهره درست مهاجران، یک پیروزی برای همه ماست. ارائه تصویری درست ازاقلیتها تنها ماموریت شخصی من نیست و میدانم بقیه هنرمندان مهاجر هم مثل من فکر و عمل میکنند. با این وجود، برای من امکان کارگردانی اپیزود پسری از بلوک بی۶، یک شانس بود و میدانستم مسئولیت بزرگی برای اجرای درست آن دارم. خالقان و فیلمنامهنویسان مجموعه قبل ازمن دست به خلق شخصیتی ناشنوا و پیچیده زده بودند و حالا من باید به این شخصیت حال و هوای تازه و متفاوتی میدادم. نکته جالب این بود که اپیزود من، خودش یک فیلم بلند سینمایی به حساب میآمد. برای این کار کمک بسیار زیادی از جامعه ناشنوایان گرفتم و این مساله، خیلی به کمکم آمد.
همان گونه که شخصیتهای مهاجر کارهای قبلی ام آدمهایی منفعل نبوده و مهاجر بودنشان ضعف تلقی نمیشد، در اینجا هم ناشنوا بودن یک ضعف معرفی نمیشود. برعکس، برمبنای حال و هوای داستانهای جنایی پررمز و راز، ناشنوا بودن شخصیت محوری باعث میشود دست بالا را در مناسبات داشته باشد. برای افرادی مثل من، داستانگویی، یک ضرورت و تلاش برای ادامه حیات و بقاست. راهی است برای دیده شدن تادنیا بتواند کمک کند شنونده و بیننده چیزها و موضوعاتی باشد که شاید ترجیح بدهد نشنود و نبیند و وجودشان را انکار کند. من فیلم میسازم تا دنیا ما را ببیند و به عنوان یک قربانی، تهدید یا مزاحم درنظر نگیرد.»
روزنامه جام جم