گفته میشود خاطرات اصلی شامل تقریبا پنج، شش مورد از مهمترین خاطرات ما هستند. ایده این است که برخی از رویدادهای خاص بسیار مهم هستند و تجربه آنها بلافاصله بر شکلگیری شخصیت، رفتارها و احساس فرد از خودش تاثیر میگذارد. اما آیا خاطرات اصلی واقعا وجود دارند؟ ما از خاطرات برای ساختن حسی که از خودمان داریم استفاده میکنیم و این خاطرات از سلامت روانی ما محافظت میکنند، با این حال علم حافظه میگوید که مفهوم «خاطرات اصلی» پنج ایراد عمده دارد.
۱. ما فقط پنج خاطره اصلی نداریم: خاطرات اتوبیوگرافیک (خاطرات مربوط به خود ما و زندگیمان) در حافظه بلندمدت ما نگهداری میشوند. حافظه بلندمدت، حافظه بزرگی است که هیچ محدودیتی در اندازه یا ظرفیتاش ندارد. به همین دلیل، ما فقط به پنج (یا ۵۰) خاطره مهم زندگی محدود نمیشویم. همچنین خاطرات مختلف در زمینههای مختلف ممکن است به ذهن ما بیایند، به این معنی که ما میتوانیم مجموعه متفاوتی از خاطرات خود را در مناسبتهای مختلف به ذهن بیاوریم.
۲. خاطرات اصلی شخصیت ما را نمیسازند: هرچند حافظه برای ما بسیار مهم است، اما خاطرات فردی شخصیت ما را شکل نمیدهند. روانشناسان و دانشمندان علوم شناختی معتقدند خاطرات ما از زندگی خودمان اغلب (دستکم) سهکارکرد کلیدی دارند. ما براساس «کارکرد خود» میتوانیم بفهمیم که چه شخصیتی داریم. با توجه به «کارکرد اجتماعی»، گفتن خاطرات به ما کمک میکند با دیگران ارتباط برقرار کنیم. در نهایت، براساس «کارکرد هدایتی»، خاطرات به ما کمک میکنند از گذشته درس بگیریم و در آینده مشکلات را حل کنیم.
۳. خاطرات دوران کودکی، همیشه قویترین خاطرات ما نیستند: برخلاف آنچه رسانههای عمومی به تصویر میکشند، برجستهترین خاطرات زندگی ما همیشه مربوط به دوران کودکیمان نیست. در واقع، ما از سالهای اولیه زندگی خاطرات نسبتا کمرنگی داریم. اگرچه اولین خاطرات ما اغلب مربوط به سه یا چهار سالگی است، اما تعداد رویدادهایی که از دوران دبستان به یاد میآوریم کم است. در مقابل، بیشتر خاطرات برجسته و مهم ما در اوایل بزرگسالیمان گرد آمدهاند. به این پدیده «برجستگی خاطرات» گفته میشود. شکلدهندهترین تجربههای ما در اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی اتفاق میافتند، زیرا احساسی که ما از خودمان داریم در این سنین تثبیت میشود.
۴. ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم که چه چیزی به خاطره اصلی تبدیل میشود: در رسانههای اجتماعی، «خاطرات اصلی جدید» به دستمایهای برای برجسته کردن یک تجربه جدید هیجانانگیز به محض وقوع آن تبدیل شدهاند. این تجربیات میتواند برفبازی، در آغوش گرفتن، روزهای تعطیل و موارد دیگر باشند. گرچه ما وقایع عاطفی را راحتتر از رویدادهای خنثی به یاد میآوریم، اما نمیتوانیم خاطرات خود را انتخاب کنیم. این یعنی نمیتوان پیشبینی کرد که چه رویدادهایی را بعدا به یاد میآوریم و چه چیزهایی را فراموش خواهیم کرد. خاطرات میتواند ما را غافلگیر کند! رویدادهایی که در درازمدت برای ما اهمیت پیدا میکنند ممکن است اتفاقاتی باشند که در زمان وقوعشان کاملا عادی به نظر میرسیدهاند و خاطرات مختلف ممکن است در مراحل مختلف زندگی ما معنای متفاوتی داشته باشند. حتی ما احتمالا بسیاری از جزئیات رویدادهای بسیار برجسته را که در زمان وقوع رویداد برایمان مهم بودهاند فراموش میکنیم.
۵. خاطرات اصلی دقیقتر از سایر خاطرات ما نیستند: خاطرات اصلی گاهی مثل فشار دادن دکمه پخش دوربین فیلمبرداری و تماشای رویداد برایمان به تصویر کشیده میشوند. این نوع خاطرات، خاطرات بسیار واضحی هستند که هنگام آگاهی از رویدادهای احساسی-هیجانی برای اولین بار شکل میگیرند. در واقعیت، هر خاطرهای که ما داریم مستعد تغییر، فراموشی و خطا در جزئیات است حتی زمانی که مربوط به یک رویداد مهم باشد. این ظرفیت خطا به دلیل نحوه عملکرد حافظه است. وقتی خاطرهای را رمزگذاری میکنیم، معمولا خلاصه کلی رویداد و برخی جزئیات آن را به یاد میآوریم. هنگام بازیابی رویداد، آن را بازسازی میکنیم، به این معنی که اصل و تکههایی از جزئیات را تا جایی که میتوانیم کنار هم میچینیم و شکاف ایجاد شده توسط جزئیاتی را که ممکن است فراموش کرده باشیم پر میکنیم. هر بار که رویدادی را به یاد میآوریم، قابلیت تغییر جزئیات، ایجاد احساسات جدید و از نو تفسیر کردن معنای آن را داریم.
کدام خاطرات اصلی درست عمل میکنند
هرچند «خاطرات اصلی» یک اصطلاح ساختگی است، اما روند خاطرات اصلی برای نشان دادن ارزش خاطرات ما مفید است. خاطرات ما دریچهای از زندگی گذشتهمان را به روی ما میگشایند: سرشار از احساسات و گره خورده به هویت ما. ما با یادآوری تجربیاتی که با دیگران داشتهایم، بخشهایی از خودمان را نیز با آنها به اشتراک میگذاریم.
روزنامه جام جم