موضوع فرهنگوهنر بهعنوان اصلی از ساختار جوامع، نیازمند برنامهریزیهای مختلفی است که بتواند تاثیرگذار باشد. این روند همواره از سوی کارشناسان بهعنوان امری زمانبر یاد میشود تا عصاره اندیشه در بدنه جامعه رسوخ کرده و قابل رویت شود. هنر بهعنوان بازویی برای فرهنگسازی نیاز دارد تا با یک برنامه مشخص و البته اختصاص زمان کافی در جهت رشد فرهنگی جامعه تاثیر گذارد و بدون این زمان شاید رسانههای هنری در جهت فرهنگسازی عقیم جلوه کنند.
با این تعاریف میشود دریافت که چگونه است طی چهار دهه گذشته هنوز نمیتوان از برآیند تاثیرگذاری رسانههای هنری مانند سینما، تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی در سطح فرهنگ عمومی جامعه یک برآیند قابل توجه پیدا کرد.
یکی از اصلیترین مشکلات این حوزه را باید مدیریتهای کوتاهی دانست که به خاطر نبود زمان کافی همواره براساس سلایق مدیران مختلف پیشرفته و هیچگاه به یک جریان تاثیرگذار تبدیل نشده است. در همین راستا مدیران مختلفی که بر کرسی مدیریتهای هنری تکیه زدهاند همواره تلاش داشتهاند که در جهت تبیین راهکارهای خود در حوزه هنر؛ آییننامهها، بخشنامهها و دستورالعملهای مختلفی را بهکار گیرند تا روند جریان هنری به یک ساختار تبدیل شود، اما از آنجا که عمر مدیریتی در ایران کوتاه است و از سوی دیگر زمینه انتقال اندیشه مدیریتی که با سندسازی، آرشیوسازی و جریان گفتمانی مدیریتی صورت میگیرد در ساختار نظام اداری کشور جریان ندارد، تمامی این آییننامهها و دستورالعملها بر سیستم بروکراسی اداری حوزه هنر افزوده و گاه آنقدر دستوپاگیر شدهاند که در روند تاثیرگذاری هنر، اثرات سوء گذاشتهاند.
از سوی دیگر این آییننامه براساس شرایط جامعه و سرعت تحولات اجتماعی که در دو دهه اخیر بسیار سریع بودهاند بازنگری نشده و رشد نکردهاند و همین مسأله باعث شده بسیاری از این آییننامه و دستورالعملها حتی بر ضد جریان جاری هنر عمل کنند.
اگر میخواهیم هنر بر احوال جامعه تاثیر بگذارد و شرایط رشد اندیشه را در جامعه مهیا کند لازم است بر این روند بروکراسیاداری نگاهی دوباره اندازیم و بسیاری از این آییننامههایی را که شاید در زمان تبیین کارآمد بودند و در حال حاضر کارایی چندانی ندارند از بدنه سیستم اداری حوزه فرهنگ و هنر خارج کنیم.
زمینه امیدبخش در این راستا شاید مشکلاتی باشد که امروزه به واسطه معضلات فرهنگی خاصه عدمتبیین مفاهیم در پی اغتشاشات به وجود آمده است. فرهنگ عمومی در دهههای اخیر موجب کمتوجهی جدی قرار گرفتهاند و بازوهای اجرایی آن که رسانههای هنری هستند به گونهای پی گرفته شدهاند که فرهنگ عمومی را بهخوبی بازنمایی نمیکنند.
عمر کوتاه مدیریت یکپارچه در عرصه هنر و به تبع آن اجرای برنامههای مقطعی و نبود سند یکپارچه برای فرهنگسازی توسط رسانههای هنری، با توجه به حوادث اخیر در کشور نیاز به بازنگری جدی دارد.
فرهنگسازی امری زمانبر است و برای بهثمرنشستن دستاوردهای آن نیاز به دهههاست؛ درحالیکه عمر مدیریت فرهنگی در کشور کمتر از چهار سال برآورد میشود. با توجه به نبود اسناد بالادستی در کشور که بتواند تداومبخش جریان هنری باشد، مشکلات بسیاری در کشور رقم خورده که امروز نتایج آن را در خیابانها میبینیم. برای رفع این مشکل باید به طرحریزی اسناد توسعه فرهنگی در عرصه فعالیتهای هنری، توجه جدی نشان دهیم و از آییننامهسازی و بخشنامهمحوری پرهیز کنیم تا روند مدیریت فرهنگی یکدست شود و عمر کوتاه مدیران فرهنگی نتواند خدشهای به جریان تاثیرگذاری رسانههای هنری بر فرهنگ عمومی کشور داشته باشد.
روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد