«از سلاخ‌خانه تا مهدیه» در چهلمین نشست کتابخانه پارک شهر بررسی شد

کتابی علیه سانسور مرحوم کافی

چند دقیقه با اعضای فعال کتابخانه مرکزی پارک‌شهر تهران؛

وقتی کتاب جای دارو را پر می‌کند

کتاب خواندن؛ آن هم در دوره پر‌زرق و برق امروز که فضای مجازی روزانه ساعت زیادی از وقت آدم‌ها را به خود اختصاص می‌دهد، حس خوب و نابی است که به همین راحتی به‌دست‌نمی‌آید. انس و الفت با کتاب از روزهای کودکی و نوجوانی ایجاد می‌شود، طعم شیرین و جذابی که وقتی زیر زبانت برود، دیگر بعید است از آن دست بکشی. اهل کتاب باشی، کتابخوان باشی و در کتابخانه‌ای که در آن عضویت داری، فعال باشی؛ اینها همه ویژگی‌های این سه فردی است که در ادامه مصاحبه‌شان را می‌خوانید. اعضای فعال کتابخانه پارک شهر که آن‌قدر کتاب به امانت می‌گیرند که در کتابخانه شهره همه کتابداران هستند...
کد خبر: ۱۳۸۷۷۳۱
نویسنده ساره گودرزی - روزنامه‌نگار

بلقیس فراهانی
وقتی حالم خوب نیست کتاب می‌خوانم...
نامش «بلقیس فراهانی» است؛ یک مادر خوش‌ذوق اهل کتاب با تحصیلات دیپلم. پیوند او و کتابخوانی از دوران راهنمایی با کتاب‌های شعر بسته شد و پس از آن به سراغ کتاب‌های علمی و مذهبی رفت. ازدواج و تولد فرزندانش هم او را از دوستی دیرینه‌اش با کتاب دور نکرد و کم‌کم وقتی بچه‌ها بزرگ‌تر شدند همراه آنها به کتابخانه عمومی می‌رفت و برای خودش و بچه‌ها کتاب به امانت می‌گرفت. همه تلاشش این بود که بچه‌ها اهل کتاب باشند و کتابخوان. او که متولد سال 1343 است، سه فرزند دارد؛ دو پسر و یک دختر. آنها هم اهل کتابند و همیشه به سراغ کتابخانه مادر می‌روند تا جدیدترین کتاب‌هایش را بردارند و بخوانند. بلقیس فراهانی با بیان این‌که خیلی دوست دارم کتاب‌های جدید را بخرم و بخوانم، می‌گوید: «تا دو سال قبل که قیمت کتاب‌ها پایین‌تر بود، بیشتر کتاب می‌خریدم اما بعد از بالا رفتن قیمت کتاب، عضو کتابخانه عمومی شدم و کتاب‌ امانت می‌گیرم؛ چون برخی کتاب‌ها قیمت زیادی دارند، این کار خیلی حس خوبی دارد، چون علاوه بر این‌که به جمع زیادی از کتاب‌ها دسترسی دارد، پیوند قدیمی‌ام با کتابخانه را برایم تداعی می‌کند و دوستان خوبی هم پیدا کرده‌ام که همگی اهل کتاب هستند.»هر روز صبحش را با کتاب آغاز می‌کند، اگر هم صبح‌ها وقت نکند کتاب بخواند، شب‌ها قبل از خواب حتما یک ساعت کتاب می‌خواند. می‌گوید که هر وقت حالم خوب نیست سراغ کتاب می‌روم، هر وقت روبه‌راه نباشم، کتاب کمکم می‌کند و به جای دکتر و دارو به کتاب پناه می‌برم، یک غزل از حافظ می‌خوانم، یک مثنوی از سعدی می‌خوانم و بعد آرام می‌شوم و کتاب معجزه و دوای درد من است. کتاب‌های مثنوی مولانا، دیوان سعدی، دیوان حافظ و دیوان پروین اعتصامی در بین همه کتاب‌هایش اما گل سرسبدش هستند که اغلب اوقات به سراغ‌شان می‌رود. آخرین کتابی که این روزها در دست دارد هم «زندگی خوب: 30 گام فلسفی برای کمال بخشیدن به هنر زیستن» نوشته مارک ورنون است؛ کتابی که خواندنش حس خوبی به او داده است و روزانه ساعت‌ها به مطالعه آن مشغول است، مثل خیلی از روزهایی که در عمرش سپری کرده است...

بتول ربیعی
خانواده‌ای حافظ قرآن‌ و اهل کتاب 
مادر باشی، اهل کتاب و مطالعه باشی، روزانه با کتاب انس بگیری و کتاب بخوانی، آن‌وقت است که فرزندانت هم به تبعیت از تو از شاخص‌های مطالعه و کتابخوانی می‌شوند. از بتول ربیعی می‌گوییم؛ مادر علی و فاطمه صالح‌محمدی. فاطمه 11 ساله و علی هفت ساله است؛ این روزها اگر به برنامه‌های کتاب و کتابخوانی رفته باشید حتما این خواهر و برادر را دیده‌اید که با شعرخوانی، قصه‌گویی، مشاعره، نقالی و شاهنامه‌خوانی، فضایی جذاب به محفل‌های کتابی می‌بخشند. مادرشان که تحصیلکرده رشته الهیات است، با حفظ قرآن، فاطمه را با دنیای کتاب آشنا می‌کند. یک کتابخانه بزرگ در دل خانه‌شان، گویای همه چیز است، علی و فاطمه از مشتاقان و دوستداران کتاب هستند و گاهی آن‌قدر حجم کتاب‌هایشان در خانه زیاد می‌شود که کتاب‌های قدیمی‌تر را به کتابخانه‌های عمومی یا کتابخانه مدرسه‌شان اهدا می‌کنند.
 بتول ربیعی می‌گوید که تعداد کتاب‌هایی که برایشان خریده‌اند آن‌قدر زیاد بوده که از دست‌شان در رفته است. علاوه بر آن عضو کتابخانه‌های عمومی هم هستند و بخش زیادی از کتاب‌هایشان را از کتابخانه به امانت می‌گیرند. مادر خانواده می‌گوید: «روزانه در خانه حداقل دو ساعت کتاب با هم می‌خوانیم، شب‌ها قبل از خواب باید به زور چراغ اتاق را خاموش کنم تا بخوابند، چون دوست دارند کتاب بخوانند. صبح‌ها هم فاطمه بعد از نماز دوباره کتاب در دست می‌گیرد و قبل از مدرسه کتاب‌های جدیدش را می‌خواند.» اگر کسی بخواهد علی و فاطمه را خوشحال کند، خیلی خوب می‌داند که این بچه‌ها اهل اسباب‌بازی‌های چند صد هزار تومانی نیستند و اسباب‌بازی خوشحال‌شان نمی‌کند اما در عوض از کتاب هدیه‌گرفتن به‌شدت استقبال می‌کنند. خانواده هم هر وقت مناسبتی می‌شود، اولین کاری که می‌کنند برای بچه‌ها کتاب می‌خرند؛ کتاب‌هایی که گاهی در مسیر خانه، گاهی جلوی در خانه و گاهی حتی نرسیده به خانه خوانده می‌شوند...

پریسا شیرازی
از روایت طوطی و بازرگان تا کلیدر
متولد 17خرداد1369 است؛ علاقه اولیه‌اش به کتاب، مربوط به قصه‌هایی می‌شود که پدربزرگ مادری‌اش برایش می‌خوانده، روایت‌هایی که در دل و جانش حک شده‌اند و گاهی هنوز با صدای پدربزرگ آنها را در ذهنش تداعی می‌کند. پدربزرگ ادیبش اهل کتاب‌های شعر بوده و همیشه غزل‌ها و داستان‌های زیادی مثل طوطی و بازرگان را از کتاب‌های مولوی برایش روایت می‌کرده است. بزرگ‌تر که شد، زمان‌هایی که به مدرسه می‌رفت هر وقت به کتابی نیاز داشت، سراغ کتابخانه مدرسه می‌رفت و کتاب به امانت می‌گرفت. در دوره نوجوانی و در مقطع هنرستان با این‌که رشته حسابداری می‌خواند اما با جمعی از همکلاسی‌هایش، یک گروه کتابخوانی تشکیل دادند و هر ماه یک کتاب را می‌خواندند، بعد همگی با هم درباره‌ کتاب صحبت می‌کردند و گاهی به نقد کتاب می‌پرداختند. پریسا شیرازی از خاطرات خوب روزهای کتابخوانی آثار مصطفی مستور در هنرستان می‌گوید و تعریف می‌کند که دبیرهایش هم از مشوق‌هایشان بودند و همیشه درباره کتاب‌های جدید صحبت می‌کردند. پریسا از کتاب «کلیدر» و «مدار صفر درجه» می‌گوید و شخصیت‌هایی که هنوز ذوب شخصیت‌پردازی آنهاست. او قبل از این‌که عضو کتابخانه پارک‌شهر شود از کتابخانه‌های مدرسه و دانشگاه استفاده می‌کرد اما از سال 1398 به یک عضو فعال در این کتابخانه تبدیل شد و در اغلب جلسات نقد و بررسی حضور دارد؛ علاوه بر آن برای نابینایان هم کتاب صوتی روایت می‌کند. کتاب «جزء از کل» اثر استیو تولتز، آخرین اثری است که این‌روزها پریسا می‌خواند. سعی می‌کند هر کتاب را دو هفته‌ای بخواند اما گاهی در کنار شغلش در انتشارات رسانه تخصصی، وظیفه همسرداری و مادری برای پسرش، کتابخوانی برنامه روزانه‌اش است؛ برنامه‌ای که هیچ‌وقت حذف نمی‌شود...

منبع: ضمیمه قفسه روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها