در ماههای گذشته شاهد تحولاتی در روابط عربستان و آمریکا بودهایم که برداشتهای متفاوتی را به همراه داشته است. یکی از این برداشتها مبتنی بر اطلاعات غلطی است که از طریق تبلیغات عربستان شکل گرفته و دیگری، تحلیلی واقعبینانه است.
برداشت اول تلاش دارد اینگونه القا کند که مخالفت عربستان با برخی از سیاستهای آمریکا، ناشی از تصمیمگیری قاطع مقامات سعودی و نشاندهنده استقلال نظام سیاسی در عربستان است. اینگونه برداشتها به دنبال طرح این ادعا هستند که سیاست خارجی عربستان در داخل این کشور شکل میگیرد و بر همین اساس، وقتی صحبتی از سوی مقامات عربستان علیه آمریکا مطرح میشود این مسأله را ناشی از تغییر راهبردهای عربستان میدانند. در همین چارچوب وقتی چند ماه قبل عربستان در قضیه بسیار راهبردی نفت با آمریکا مخالفت کرد و تصمیم به کاهش تولید گرفت از طریق تبلیغات تلاش کرد که این اقدام را مخالفت با سیاستهای آمریکا جلوه دهد. این در حالی است که چنین تحلیلهایی واقعیت ندارد و مبتنی بر تبلیغات پرخرج عربستان است که تلاش دارد برای کاهش تنفر داخلی از رژیم سعودی این کشور را مستقل نشان دهد.
دونالد ترامپ در زمان ریاستجمهوری خود واقعیتی را بیان کرد و گفت اگر آمریکا دو هفته، حمایتهای خود از عربستان را قطع کند، حکومت این کشور سقوط میکند. این واقعیتی بود که از ابتدای تشکیل رژیم عربستان از سوی انگلیس، مصداق داشته است، زیرا این رژیم در هیچ حوزهای اعم از اداری، فرهنگی، نظامی و... پایگاه اجتماعی نداشته و حتی مفتیهای وهابی نیز به صورت مستمر از این رژیم حمایت نکردهاند.
رژیمی که پایگاه داخلی نداشته باشد به هیچوجه نمیتواند تصمیمات مستقل بگیرد و به طور حتم باید از سوی خارجیها حمایت شود. بر همین اساس ادامه حیات رژیم سعودی، مبتنی بر حمایت خارجی است چرا که از فقدان حمایت داخلی رنج میبرد.
عربستان بهویژه در دوران بنسلمان، پیوسته درصدد است تا چهره مستقلی از خود در منطقه و در داخل نشان دهد، اما بنسلمان در این مسیر با یک مشکل بزرگ روبهرو است؛ او که به دنبال تکیه زدن بر کرسی پادشاهی عربستان است، کوشش میکند با خوشخدمتی به غربیها آنها را مطمئن کند که پس از رسیدن به پادشاهی، بهترین مجری سیاستهای آنها خواهد بود. بنسلمان با مستقلنمایی عربستان، دو هدف را دنبال میکند که یکی درازمدت و دیگری کوتاهمدت است. هدف درازمدت او این است که ذهنیت بینالمللی درباره وابسته بودن عربستان به آمریکا را خنثی کند و هدف کوتاهمدت او این است که تنفر اجتماعی در داخل را کاهش دهد و پایگاه اجتماعی خود را تقویت کند.
فقدان پایگاه اجتماعی، موضوعی است که رژیم سعودی از ابتدای تشکیل شدن با آن مواجه بوده و بر همین اساس همواره به عنوان مزدور آمریکا و انگلیس در منطقه، فعالیت کرده است. آنچه در قبال ایران از سوی سعودیها در ۴۴سال گذشته مشاهده کردهایم، نمونه روشنی از همسویی کامل و بیچون و چرای آنها با غرب است. آنها چهار ماه بعد از انقلاب اسلامی ایران، شورای همکاری خلیجفارس که اهداف نظامی داشت را برای مقابله با انقلاب اسلامی تاسیس کردند. این شورا بعدا به نهادی برای حمایت از اقدامات نظامی علیه ایران تبدیل شد و در طول هشتسال جنگ تحمیلی از صدام حمایت کرد. وقتی هم رژیم بعث عراق در جنگ علیه ایران شکست خورد، عربستان به فکر کمک به گروههای تروریستی منطقه افتاد که این مسأله را بهروشنی در تغذیه فکری، نظامی، مالی و تبلیغاتی از گروههای تروریستی از جمله داعش شاهد بودیم. عربستان در این سالها هرجا که منافع غرب در جبهه مقابل ایران، به خطر افتاده با سفارتخانههای خود به تبلغیات گستردهای علیه ایران پرداخته و اکنون هم تروریستها را علیه ما حمایت میکند. بنابراین، نوساناتی که در روابط آمریکا و عربستان دیده میشود، هیچگاه واقعیت ندارد. گرمی و سردی روابط و افت و خیزها در تعاملات واشنگتن - ریاض، تبلیغات دروغین بوده و روابط این دو کشور، روابط راهبردی و عمیق است. عربستان از نظر آمریکا، یک دستنشانده است، ریاض نیز همواره به عنوان ارباب و پشتیبان به واشنگتن نگاه میکند و با رفتن و آمدن جمهوریخواهان و دموکراتها نیز تغییری در این وضعیت ایجاد نمیشود.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد