طی روزهای اخیر، سیگنالهای متناقضی از سوی اروپاییان در قبال سرنوشت جنگ اوکراین مخابره میشود. مقامات فرانسوی از یکسو، پیوستن اوکراین به ناتو را غیرممکن دانسته و از سوی دیگر، بر استمرار جنگ میان مسکو و کییف تاکید میکنند.
میان تصمیمسازان حوزه سیاست خارجی آلمان و انگلیس نیز تناقضات معناداری در قبال این جنگ وجود دارد که بیانگر تعارض ایدهآلها و واقعیات در قبال چنین منازعه تمام عیاری است. واقعیت این است واشنگتن و لندن به عنوان دو بازیگر آتلانتیکی فعال، دیگر بازیگران اروپایی را وارد یک منازعه طولانیمدت و فرسایشی کردهاند. بدونشک، روسیه تا زمانی که نسبت به عدم گسترش ناتو به شرق اطمینان نداشته باشد، جنگ را متوقف نخواهد کرد. از سوی دیگر، تصمیم سوئد و فنلاند مبنی بر عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی، به طور طبیعی مولد تنشهای دیگری در شمال روسیه خواهد بود که به طور طبیعی ۲۷عضو اروپایی ناتو(با احتساب سوئد و فنلاند ۲۹عضو اروپایی) را درگیر خواهد کرد. اصرار دولتهای بایدن و جانسون بر تبدیل کردن اوکراین به یک گره کور ژئواستراتژیک در منطقه آسیای میانه و اروپا هزینههای راهبردی زیادی را متوجه بازیگران اروپایی خواهد کرد که البته محاسبه آن از عهده دولتهای سردرگم فعلی در قاره سبز برنمیآید.
به نظرمیرسد اروپاییان بار دیگر در حال قربانی کردن منافع ملی و حتی منافع امنیت جمعی خود در مسیر خواستههای واشنگتن هستند. در سال ۲۰۱۴ میلادی، اتحادیه اروپا که از همان ابتدا دل خوشی نسبت به شکست انقلاب نارنجی اوکراین و حضور ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهور شرقگرای این کشور در قدرت نداشت، با دریافت پالسی خطرناک از سوی آمریکا، بازی نافرجام دیگری را در کییف کلید زد. وقوع درگیریهای خونین در اوکراین و از دست رفتن کنترل این کشور توسط یانوکوویچ و تبدیل شدن کییف به کانونی از آتش و خون، نتیجه این بازی مداخلهجویانه بود. هیچگاه در طول دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابقه نداشت مقامات روسی بهصراحت از تقابل نظامی با اروپا در صورت گسترش ناتو به شرق سخن به میان آورند اما با تبدیل اوکراین به میدان جنگ، دیگر منازعه نظامی میان روسیه-اروپا از یک احتمال بعید به احتمالی ممکن رسیده است. تغییر نقشه امنیتی و استراتژیک اروپا بر اثر مواجهه مستقیم با روسیه، کابوسی است که یادآوری آن سران اتحادیه اروپا را در جای خود میخکوب میکند.
اروپاییان در حال محکم کردن گرههای راهبردی و منطقهای کوری هستند که درنهایت، مسیر حرکت آنها در نظام بینالملل را مسدود میکند. این خودزنی راهبردی اروپا، ثمرهای جز انزوا و حتی اضمحلال اتحادیه اروپا ندارد. گسلهای سیاسی-امنیتی در اروپا به بدترین شکل ممکن در حال فعالتر و عمیقتر شدن است. در این میان سران اتحادیه اروپا ترجیح میدهند صرفا در زمان حال دست به ایدهپردازی بزنند تا بلکه بتوانند مفری برای عبور از بحرانهای ساختاری در کشورهای خود پیدا کنند. اکنون سیاستمدارانی مانند اولاف شولتس، صدراعظم آلمان یا امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه به جای آنکه به قوهعاقله اروپا تبدیل شوند، در حال رهنمون کردن مجموعه تحت تسلط خود به سوی ناکجاآبادی خطرناک هستند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد