نیلوفر مالک درباره چگونگی شکلگیری ایده رمان انتقام گفت: شروع ایده از سال ۹۷ بود و این اثر در واقع طی جلساتی که برای نوشتن رمانهای دینی به سرپرستی آقای مصطفی خرامان برگزار میشد، شکل گرفت. قرار بود هر نویسنده یکی از ۱۴ معصوم را بهعهده بگیرد و داستانی به شکل رمان بنویسد که قسمتی از زندگی آنها یا حتی یک خصوصیتشان را روایت کند.
این نویسنده درباره بازخوردهای کتاب از سوی نوجوانان بیان کرد: این کتاب را به چند نوجوان دادم و بازخوردهای خیلی خوبی گرفتم. این کار برای نوجوان امروز است که از کلیشه دوری میکند. بعضیها گفتند یکشبه کتاب را خواندهاند و برای من شنیدن اینها واقعا جذاب بود. به نظرم اگر نوجوان، همان قسمتی را که درباره پیامبر(ص) و انتقام نگرفتن از قاتل حمزه گفته میشود، درک کند؛ هدفی را که داشتهام، بهدست آوردهام. من میخواستم نوجوان از خواندن داستان لذت ببرد و نگوید کلیشهای نوشتهام. نیلوفر مالک نظر خود را درباره تجربه نوشتن اثر نوجوان با مضمون دینی اینطور توضیح داد: به من برای نوشتن همین حد از خشونت موجود در داستان هم، ایراد گرفتند و کار دینی هم اضافه بر آن شد و کارشناسان دینی درباره مضمون سخت میگرفتند و در نهایت پیش آمد که پشیمان شوم اما به طور کل دوست دارم اگر دوباره شرایطش باشد، باز هم چنین داستانهایی بنویسم.
پیشنهادم این است که سختگیریهای نوشتن چنین آثاری را کم کنند تا نوجوانان بتوانند با آثار داستانی خوب مواجه شوند. کارشناسان، نوجوانان را گوگولی تصور میکنند؛ در صورتی که ذهن آنها آنقدر هم لطیف نیست.
علیا... سلیمی، کارشناس و منتقد ادبی درباره کلیتی که رمان انتقام را دربرمیگیرد، گفت: فکر میکنم ادبیات دینی در کشور ما در حال پوستاندازی است. داریم به سمتی میرویم که شاید در وهله اول برای خوانندگان غریب جلوه کند. اسمش ادبیات دینی است اما در ظاهر خیلی ارتباطی با موضوع ندارد؛ یعنی دیگر آن شکل کلیشهای جواب نمیدهد. نسل جدید، خوانندگان متفاوتی هستند و به دنبال داستانگوییاند نه صرفا مطلع شدن از تاریخ و دین.
انواع مختلفی برای روایت مضامین دینی و تاریخی وجود دارد؛ در ابتدا زندگینامه بود و بعد شد زندگینامه داستانی و بعدها کارها در حوزه داستان تولید شد با فضایی مذهبی و دینی. کار خانم مالک در رده سوم یعنی داستانی با فضایی مذهبی است.
این هم آزمون و خطاست و فعلا شاهد ورود نویسندگان به این مرحله هستیم؛ مرحلهای که در نگاه اول کار ادبی است و دیگر زندگینامه داستانی نیست. بنابراین میخواهم بگویم رمان انتقام، یک رمان است با تعلقات دینی و مذهبی.
وی در نقد جزئیات اثر بیان کرد: نوشتن این نوع کارها سخت است؛ چون معمولا وقتی مضمونی را در نظر داری و میخواهی چینش داستان را براساس آن پیش ببری، چفت شدن ساختمان داستان خوب انجام نمیشود. موقع خواندن داستان به کار سخت خانم مالک واقف بودم. داستان یکجور حرکتی روی لبه تیغ داشت؛ هم شما باید به خواننده نوجوان امروزی که کنجکاو است و کلیشه را نمیپسندد توجه کنی و هم هوای مضمون داستان را داشته باشی. بنابراین ما داستانی را داریم که سه فصل است و فصل سوگل، انگار وقفهای دارد که ما متوجه شویم در دل این دختر چه میگذرد و باید به این سؤال پاسخ داده شود که نظر سوگل درباره مسائلی که پیش میآید، چیست؟
سلیمی افزود: در آنجا هم انتظار خواننده نه کاملا، بلکه تا حدودی برآورده میشود. فکر میکنم به بخشی از سؤالهای خواننده پاسخ داده نمیشود؛ اینکه سوگل چه موضعی دارد؟
شخصیت او طوری است که همهچیز را به برادرانش میسپارد و انفعال در او دیده میشود؛ در حالی که دختران امروز فعالتر از این حرفها هستند. فکر میکنم در فصل سوم به نکته اصلی میرسیم که برای دل نوجوانان، قصه رها میشود تا پایانی نوجوانپسند شکل بگیرد؛ یعنی در فصل اول مضمون «گذشت» بیشتر ساخته و پرداخته و در فصل سوم رها میشود و به دست آوردن دل خواننده، اولویت نویسنده میشود.
این منتقد ادبی ادامه داد: به نویسنده حق میدهم که چنین تصمیمی بگیرد و بخواهد خواننده را راضی کند اما مضمون گذشت به معنای واقعی محقق نشده و زمینهسازی فصل اول بهدرستی کامل نمیشود. پیشداوری من چیز دیگری بود و داستان برخلاف آن تمام شد. بهطور کل داستان به نفع خواننده تمام میشود و به سمتی میرود که واقعیت و روند عادیای داشته باشد. رمز موفقیت این کتاب و مجموعه مرتبط به آن، این است که نویسنده به مخاطب به جای شکار، محل زندگی شکار را نشان داده است. بنابراین خانم مالک را در نوشتن یک داستان دینی نوجوانپسند تا حدود زیادی موفق میدانم.
علیا... سلیمی به بافت معمایی ــ پلیسی رمان نیز اشاره کرد و گفت: یکی از ویژگیهای اثر، بافت معمایی ــ پلیسی آن است که به پررنگ شدن عنصر کشمکش در داستان کمک کرده است. منتها مشخص است که این بافت دغدغه نویسنده نبوده و تمرکزی بر آن نگذاشته است؛ یعنی در طرح داستان دیده میشود؛ ولی به نفع مضمون داستان، کمتر از آن استفاده شده است.
مصطفی خرامان، دبیر مجموعه ۱۴ جلدی رمان دینی انتشارات بهنشر درباره تجربه تهیه و تولید چنین مجموعهای گفت: به جرات میتوانم بگویم که این پروژه، اولین پروژهای است که با این نگاه نوشته شده است. زندگینامه داستانی یعنی چه؟ یعنی زندگینامهای را مینویسیم و به آن تخیل اضافه میکنیم؟ ما در اینباره کارهای نیستیم و این همان بلایی است که در ادبیات دفاعمقدس هم پیش آمده است.
زندگینامه داستانی از نظر ادبیات غلط است و تقسیمبندی داستان و ناداستان درست است. اینکه این مجموعه در قالب رمان باشد، پیشنهاد من بود و انتشارات بهنشر هم پذیرفت و همکاری کرد. به طور کل، نوشتن کتاب دینی در کشور ما بسیار سخت است؛ چون دینمان متولیان زیادی دارد و باید نظر همه را جلب کرد. تاکنون هفتهشت کتاب از این مجموعه منتشر شده و بقیه هم در مرحله تولید است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد