شخصیت اصلی نمایش نذر عباس قصه خویش را روایت میکند، ما در یک فضاسازی مینیمال به گذشته میرویم و شاهد روند زندگی او تا رسیدن به مقطع زمانی مدافع حرم و شهیدشدنش هستیم. عباس پس از نذرهایی که مادرش کرده به دنیا میآید؛ او نذر حضرتعباس(ع) است و بچههیاتیای که زیر بیرق و علم ابوالفضلالعباس رشد کرده و جوانمردی و غیرت را از او آموخته و علمکش او در ایام محرم بوده است. عباس، جوان سالمی است اما بهدلیل اینکه عشق لاتبازی دارد، مدام سرش برای دعوا درد میکند و به تعبیری آدمی غیرتی است. همچنین بهنوعی مغرور است، اسمش همهجا پیچیده و تا اتفاقی میافتد و سروصدایی بلند میشود، اول اسم او به میان میآید.
محمد یزدی، نویسنده و کارگردان از طنز در دو فلاشبکی که شاهد آن هستیم، یعنی صحنه تتو زدن و صحنهای که عباس برای اسمنویسی و عضویت در جمع مدافعان حرم میرود، استفاده کرده است. فردی که تتو میزند در گفتوگوهایی طنزآمیز به عباس میگوید اگر خیلی مردی چرا مدام دعوا میکنی؟ برو با داعشیها بجنگ؛ و این حرف چون صاعقهای تیز بر جان و روح او مینشیند و بر عمق وجودش اثر میکند. همین امر زمینهساز تحول او میشود؛ تحولی شگرف که باعث میشود انسانی نو آفریده شود.
عباس، عاشق حاجقاسم است؛ شیفته مرام، مردانگی، جوانمردی، ایمان و اعتقاد او شده است. او تصمیم میگیرد برای مدافعان حرم اسمنویسی کند اما مشکلی وجود دارد؛ عباس میداند با سابقه نهچندان مطلوبی که دارد و ایضا تتوهایی که بر دست و گردنش زده بهسختی میتواند تایید عضویت در جمع مدافعانحرم را بگیرد. او بهدلیل همین سابقه تصمیم میگیرد که خود را بهعنوان فردی افغانستانی جا زده و در گردان فاطمیون ثبتنام کند اما مسئول ثبتنام از او زرنگتر است و میفهمد عباس، ایرانی است و دارد برای او فیلم بازی میکند.
حاجقاسم که برای دیدار به جمع فاطمیون آمده، واسطه ثبتنام و اعزام او میشود. عباس درنهایت شهید میشود و هرگز پیر و مراد خویش حاجقاسم را نمیبیند، مانند اویس قرنی که هیچگاه عشق و مراد خود حضرت رسول(ص) را ندید اما در عبودیت و بندگی حقتعالی، جا پای پیامبر رحمت میگذاشت و به او تأسی میکرد و در اخلاص و پیروی از حق، امیر مؤمنان الگویش بود. در انتها میبینیم که عباس در فراق عشق خود نوحه میکند و میگوید من دیگر نذر قاسم هستم.
در صحنه انتهایی او پشتش را به تماشاچیان میکند تا ما تتوی او را روی کمرش ببینیم که نوشته: «نذر قاسم». نمایش درواقع آمیختهای از تراژدی و طنز و معنویت است. باید گفت هرچند که بخش طنز نمایش حلاوت خاصی به اجرا داده اما بیش از اندازهای است که ضرورت دراماتیک ایجاب میکند. درواقع بخشهای طنز طولانی است و مخاطب را از اصل ماجرا دور میکند اما در یک جمعبندی اجمالی، بازیها همگی نسبتا روان و قابلقبول است. محمد یزدی در مقام نویسنده و کارگردان سعی کرده حرف روز را در این نمایش بزند و وجهه انتقادی کار را نیز حفظ کند. درنهایت باید گفت استفاده از فضایی مینیمال و تأثیرگذار در طراحی صحنه و ریتم نسبتا مطلوب از خصوصیات تکنیکی نمایش نذر عباس است.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد