آمریکا و اروپا، پاسخگوی جنایات حقوق بشری خود باشند

اگر این جنس از اقدامات و هجمه‌ها علیه ایران را حقوقی قلمداد کنیم، سخت در اشتباهیم! حتی تحلیلگران غربی نیز متفق‌القول هستند که چنین اقداماتی، جنسی تبلیغاتی و سیاسی دارد.

در کمیسیون وضعیت زنان به دلیل لابی رژیم استعماری صهیونیستی و رژیم استکباری آمریکا و متحدانش بود که ایران را از این کمیسیون اخراج کردند. اما در غرب می‌توان دید که تبعیض پنهانی نه‌تنها علیه زنان بلکه علیه رنگین‌پوستان نیز در بالاترین حد ممکن وجود دارد. خیلی بدتر است. این بارزترین مصداق تبعیض در کشورهای مدعی حقوق بشر می‌باشد!

آمریکای زن‌ ستیز و دفاع از حقوق زنان!

قدرت در آمریکا هنوز به صورت مطلق و بر خلاف نمایش‌هایی که در رسانه‌های غربی صورت می‌گیرد، در اختیار مردان است. در اینجا تبعیض‌های سیستماتیک و هدفمندی وجود دارد که نادیده گرفته می‌شود، اما آنها این موارد را پنهان می‌کنند. در آمریکا از مشارکت سیاسی زنان ، چه از طریق خرابکاری در کمپین‌ها و چه از طریق مانع‌تراشی‌های ظاهرا غیرجنسیتی ممانعت می شود. در آمریکایی که بانی طرح خروج ایران از کمیسیون زنان سازمان ملل شد، تا به حال یک رئیس‌جمهور زن وجود نداشته و ادعاهای لیبرال‌مآبانه در این خصوص محلی از بحث ندارد. زنان در غرب، فقط در صورتی معنا پیدا می‌کنند که مکمل گفتمان‌سازی فرهنگی و سیاسی غرب باشند. به عبارت بهتر، اگر زنان در آمریکا و اروپا به ابزارهای قدرت مقامات غربی تبدیل شوند، مصداق افراد خوب و اگر مطالبات آنها از ساختار نامتوازن قدرت در غرب افزایش یابد، تبدیل به عوامل مزاحم می‌شوند.

اروپاییان و دروغی به نام منزلت زنان

علاوه بر آمریکا، اروپاییان نیز به بسترهایی برای نقض نهادینه‌شده حقوق زنان تبدیل شده‌اند. خشونت جنسی علیه زنان در سراسر اتحادیه اروپا به گونه‌ای افزایش یافته که مطابق آخرین آمار ، یک زن از هر سه زن، حداقل یک بار در طول زندگی خود تجربه می‌کند. تفاوت حقوق بین زن و مرد در برخی مشاغل نیز ۱۴درصد است.

اساسا شکل‌گیری برخی گروه‌هایی که مدعی احیای حقوق زنان در غرب بودند (فمینیست‌ها) واکنشی نسبت به تبعیض سیستماتیک علیه زنان در کشورهای اروپایی و آمریکا بود. بنابراین ظلم تاریخی غرب علیه زنان و نهادینه‌شدن این ظلم در زمان‌های گذشته و حال، موضوعی نیست که بتوان به سادگی ازکنار آن گذشت.

چرایی تبلیغات غرب علیه ایران

اما سوال اصلی اینجاست که چرا غرب در چنین شرایطی که نه گذشته و نه زمان حال آن ( در قبال موضوع زنان) قابل دفاع نیست، بر روی مساله‌ای به نام حقوق زنان در ایران متمرکز می‌شود؟ صورت مساله مشخص است: جریان‌های قدرت و رسانه‌های غربی با هدف تضعیف، انحراف توجه، کنترل، دیکته‌کردن سیاست‌های خود و مواجهه با ارزش‌های عمومی در جوامع اسلامی و به صورت خاص ایران، چنین جنگ روانی و تبلیغاتی گسترده‌ای را طراحی و اجرا کرده‌اند. در ماورای جنگ تبلیغاتی غرب علیه ایران، آنها اسلام را هدف قرار داده‌اند.اسلام، مرواریدی است باعظمت که نمی‌توان برای آن قیمتی متصور بود. آنها درصدد هستند کشورهای مسلمانی که در برابر سلطه و فرهنگسازی کاذب غربی ایستادگی می‌کنند را تحت تاثیر انواع هجمه‌ها و فشارهای خود قرار دهند که مهم‌ترین آنها ایران است. در اتاق‌های فکر غرب، بارها این نقشه‌ها مرور شده که آنها چگونه اسلام را بی‌اعتبار کنند! آنها از طریق کنترل و جهت‌دهی به رسانه‌ها و مجاری ارتباطی خود، دست به چنین اقداماتی می‌زنند. ما می‌دانیم که افراد متعهد به ارزش‌ها و شخصیت خود عمل خواهند کرد. اگر انسان یا حکومتی انسانی صادق باشد، کاری را که باید انجام دهد انجام می‌دهد، اما غرب به عنوان منافق شناخته می‌شود. چرا؟ چون فقط از علائق صحبت می‌کنند. بنابراین وقتی آنها به دیگران تحمیل می‌کنند، به این دلیل است که طرف مقابل تسلیم دیکته آنها شود. بنابراین در واقع سیاست غرب بر مبنای تحمیل ارزش‌های خودخوانده خود بر دیگران است. تنها دغدغه غرب، به سلطه‌درآوردن مردم و افکار عمومی جهان است. این همان چیزی است که استاندارد دوگانه را به وجود آورد. استانداردهای دوگانه‌ای که برای آنها باید اعمال شود، برای دیگران اعمال نمی‌شود. در جریان اقدامات ضدایرانی مکرر اخیر غرب،این دوگانگی به وضوح قابل مشاهده است! در آمریکا و اروپا، جنایاتی که روزانه علیه زنان صورت می‌گیرد، از سوی همان رسانه‌هایی پنهان می‌شود که امروز بر روی ایران و روایت‌سازی نادرست از وقایع جاری در آن تمرکز کرده‌اند. بهتر است شهروندانی که در سرتاسر دنیا به دنبال کشف حقیقت هستند، تنها یک بار نحوه مواجهه غرب با جنایات رژیم صهیونیستی در قتل زنانی مانند شیرین ابوعاقله خبرنگار الجزیره را مشاهده کرده و سکوت وقیحانه این رسانه‌ها در قبال جنایت محض و غیر قابل انکار صهیونیست‌ها را با شانتاژ تبلیغاتی آنها علیه کشورهایی مانند ایران مقایسه کنند. این مقایسه، فواید زیادی خواهد داشت که مهم‌ترین آنها شناخت ماهیت واقعی غرب است!