این پاسخ، پاسخی فلسفی/ هستیشناختی و جامعهشناسانه درباره وجود ملی یک کشور و فرهنگ، پاسخی پدیدارشناختی و حتی انسان شناسانه و تاریخی و سیاسی/ اقتصادی نیست! کارش مطالعه نهادها و ابزار فرهنگی و نحوه سازمان دادن و اداره فرهنگ و مسائل ساختاری عمل رسانه و سازماندهی و تشکل نهادهای آن و تحولات صنعت، فرهنگ و مسائل فرهنگ تودهای در این مناسبات اجتماعی است. اهمیت این مطالعات انتقادی برای ما چیست؟
اول این که ما دچار سرنوشت تراژیک/ کمیک و متناقض روشنفکری مدرن نشویم که با تعطیل تفکر و پژوهش مستقل وتقلید و مصرف یافتههای دانشمندان مدرن به موجودی نابینا، ذهنی انگار و مقلد تبدیل شدند که محصول اندیشیدن متفکران غرب را کورکورانه و کودکانه پیروی کردند و فجایع گوناگون و سرگشتگی تا سرحد خیانت و از خودبیگانگی و بردگی فکری سپس سیاسی بهبار آوردند و به مانع درونی رشد، کشف، شناخت، جنبش انقلابی و عمل مفید برای تشکیل جامعه سالم، پیشرو، مستقل، اهل تفکر، تحقیق و راه پیشرفت سالم و مستقل و آزاد تبدیل شدند و سر آخر هم به ابزار مفلوک اهداف سلطه اعتقادی، فرهنگی، سیاسی و حتی نظامی و تروریستی اربابان علیه استقلال و آزادی و عدالتخواهی ملت و انقلاب رهایی بخش خود!
امروز برای ما اداره فرهنگ و کنش نهادهای فرهنگی و موضوع کالاهای فرهنگی و چالش نظام سرمایهسالاری جهانی و نظام انقلابی ملی و اسلامی جهانی، امری حیاتی است و موضوع تصمیمگیریها و در هوا ماندن تصمیمات آرمانخواهانه و علت و راهحل رفع این بحران بین نظام بروکراتیک متکی بر ساختار جامعه مصرفی و آرمانخواهی انقلابی، از موضوعات و معضلهای بزرگ درونی ماست که البته به ساختار سرمایهداری جهانی و پیوند درونی ساختار پیرامونی ملی و چالش نظم اقتصادی موجود ما با این اقتدار جهانی نظام شیطانی بینالمللی، ربط وثیق دارد.
به این ترتیب در این مقاله، بحث درگیری حیات فرهنگ انقلابی برابر و علیه ساییدگی نهادها و ابزارهای فرهنگ جامع مصرفی در جامعه ما در قلمرو مطالعات فرهنگی پیش خواهد رفت، نه علوم انسانی دیگر. ما باید برای درک ژرفای موضوع اول بحران جامعه مصرفیمان را بشناسیم.
شکی نیست که قرآن مجید و اولیای معصوم دین ما صلواتا... علیهم و به تبع این دو رکن اصلی هدایت پایهای، زاویه دید امام (ره) و انقلاب اسلامی، نفی جامعه مصرفی است.
ببینیم جامعه مصرفی که پدیده سرمایهداری غرب است، چیست و امروز بهرغم انقلاب اسلامی و ضدیتش با مصرفگرایی سرمایهسالارانه، چرا سراپای جامعه ایران، در دوزخ مصرفگری و عواقب آن میسوزد و ابزارهای فرهنگی و حتی رسانههای حکومتی ما چرا برده مصرفگرایی شدهاند. این پرسش و پاسخ برای ما به معنای واقعی کلمه حیاتی است. نمیتوانیم بدون شناخت جامعه مصرفی غرب و بهخصوص آمریکا و نسبت آن با ساختار پیرامونی بر ساخته دوران پهلوی و تداومش، به نفی و درمان انقلابی این بیماری مهلک منتشر از کشور سلطهگر و نظام جهانی سرمایهداری اقدام کنیم و غده سرطانی جامعه مصرفی را جراحی و از اندامواره و سازمان و ساختار بنیادین جامعه ایران حذف کنیم. بدون محو سرمایهسالاری در ایران و بازگشت به نظام اسلامی اداره جامعه، جامعه مصرفی و اداره مولد فرهنگ اسلامی و تشکیل جامعهای سالم ممکن نیست.
جامعه مصرفی با زایش نظام سرمایهداری پدیدار شد و موضوع سود و منفعت در جامعه بشری از آغاز و همه نظامها امری بدیهی بود و ربطی به جامعه سرمایهسالار ندارد و همانطور که ماکس وبر به درستی میگوید؛ جوامع باستانی بابل، مصر، چین، ایران، یونان و روم در امور اقتصادی و تجاری همیشه دنبال منفعت بودهاند و این طبیعی است. اما جامعه مصرفی پدیده سرمایهداری بورژوایی است، چه سرمایهداری لیبرال و هستی تمرکزگرای سرمایهسالاری دولتی و چه جامعه پیرامونی نظام جهانی سرمایهداری و همه اشکال تحول آن از جامعه تجاری مرکانتیلیستی تا جامعه صنعتی جدید تا جامعه امپریالیستی و مابعد که همین سرمایهداری جهانی است.
تنها فرق منفعتگرایی ماقبل مدرن و جامعه سرمایهداری آن است که به نحو سرسامآوری مصرفگرایی با توسعه سرمایهسالاری جهانی رشد مضاعف و جنونبار یافته و جامعه رفاه مدرن سرچشمه مصرف همه نوع کالای مادی و فرهنگی تولید سرمایهداری حریص است. این است معنای خطر بزرگ.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد