این هنرمندان سعی داشتند تا مطالبات مردمی را که با الهام از مضامین فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... آن برهه زمانی شکل گرفته بود، در قالب هنر و متاثر از تعالیم اسلامی و تفکر انقلابی منعکس کنند.
هنر متعهد در تلاش بود تا براساس مقتضیات زمان به توصیف جامعه پیرامون خود بپردازد و هنری را بیافریند که خود را هم در باب فرم و قالب و هم در قبال مضمون متعهد بداند.
در این راستا برخی از هنرمندان انقلابی تلاش کردند تا هم زمینه آموزش و همه تولید را راهبری کنند اما با وجود تلاشها، کملطفیهایی نیز شامل آنها شد.
اعظم بروجردی یکی از هنرمندانی است که همزمان با پیروزی انقلاب و دفاع مقدس، دست به تولید آثار هنری زد و در عرصه هنرهای نمایشی آثار متعددی را نگارش و کارگردانی کرد. علاوه بر این موضوع او بر توانمندسازی بانوان در عرصه هنر هم نظر داشت و برای اولینبار با تاسیس نهاد بانوان در وزارت ارشاد و بعدها در شهرداری تهران تلاش کرد بانوانی توانمند برای هنر و تولیدات هنری تربیت کند.
او که چند سالی است از عرصه هنر دور شده اما هیچگاه دست از تلاش برنداشته و بهتازگی رمان «بانوی عاشق» را با نگاهی به زندگی حضرت خدیجه(س) منتشر کرده است. به بهانه روز هنر انقلاب، گفتوگویی با اعظم بروجردی، نویسنده و کارگردان انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
بهعنوان یک هنرمند انقلابی که سالهاست در این حوزه فعالیت میکنید، تعریف شما از هنر متعهد یا در سطحی خردتر تئاتر متعهد، چیست؟
بهطور کلی اصول و بنای کار من در هنر بر یک آیه قرآن استوار است. در آخرین آیههای سوره الشعرا آمده است، از شعرا که حقایق را هجو میکنند و با مطالب بیاساس به واقعیات میتازند، پیروی نکنید چون آنها در هر وادی حیران و سرگردانند و مطالبی میگویند که خود عمل نمیکنند، مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند و خدا را بسیار یاد کردند. بر پایه این آیه، به اعتقاد من، از هنرمندی که ایمان ندارد و تعهد ندارد، مطلقا نمیشود پیروی کرد. حرفهایش را نمیشود باور کرد و رفتارش را نمیشود اصل و اساس کار قرار داد. این است که به نظرم میآید این آیات خیلی رک و صریح به ما میگوید حواستان باشد اگر هنرمندی تعهد و ایمان نداشته باشد قابل اعتنا و مهمتر از آن قابل اعتماد نیست. زندگی، آرمانها و اصول زندگیات را براساس آنچه او میگوید تغییر ندهید چون خودش سرگردان است و آدم سرگردان هرگز نمیتواند فرد دیگر را از سرگردانی نجات دهد و در مسیر درست قرار دهد. با این نگاه، راحتترین و سادهترین چیزی که از هنرمند متعهد میتوانم بگویم این است که هنرمند متعهد راهش را پیدا کرده و گمراه نیست. او برای پول، زیبایی هنر، عشق و... کار نمیکند و نمیخواهد خودش را تخلیه کند. به عقیده من هنرمند متعهد کسی است که دو فاکتور مهم داشته باشد؛ اول آنکه استعداد هنری و خلق اثر داشته باشد و دوم اینکه به هنری که در آن کار میکند متعهد باشد، برای مردم تلاش کند، در مسیر امیدواری و شادی مردم کار کند؛ شادیای که از دانش بیرون بیاید و عمق داشته باشد.
هنرمندان انقلابی تلاش زیادی داشتند تا مکتبی با عنوان «هنر متعهد» را در جامعه نهادینه کنند. فکر میکنید در طول این چهل و اندی سال در حوزه تئاتر چقدر به این هدف متعالی رسیدهایم؟
نسبی باید این قضیه را ببینیم. نمیتوانیم بگوییم رسیدیم یا نرسیدیم. ما در جاهایی به مقصود رسیدیم و در جاهای دیگر نرسیدیم. یک اندازهای رسیدیم و یک اندازه بیشتر نرسیدیم. اگر تئاتر یا سینما را با قبل از انقلاب قیاس کنیم صددرصد تغییر کرده و خیلی اتفاقات مثبت افتاده است و با آن هنر آشوبگر و فسادآلود قبل قابل قیاس نیست اما اگر بخواهیم آرمانی موضوع را رصد کنیم قطعا به آنچه که میخواهیم و آن آرمانی که دنبال میکنیم هنوز نرسیدهایم. البته معتقدم قرار نیست هم هیچوقت برسیم زیرا توقف مثل مرگ است و ما در مسیر آرمان دائما در حرکت هستیم. انسان مقام لایقف دارد هرگز توقفپذیر نیست و باید حرکت کند و هیچوقت به آنچه دارد قانع نشود.
این آرمانگرایی نکته مهم و قابل تاملی است اما سؤال این است که آیا میتوانیم پس از این سالها، مدعی باشیم که یک مکتب فکری در هنر پایهریزی کردهایم؟
به هیچوجه. ما هنوز ژانر خاصی نداریم. ما هنوز جیرهخوار فرهنگ غربیم؛ مخصوصا در تئاتر. اما واقعیت این است که این را هم باید بپذیریم که خیلی از چیزهایی که قبل از انقلاب داشتیم دیگر نیست و این یک قدم رو به جلوست. به عقیده من در حال حاضر ما در یک گذرگاه هستیم و میخواهیم از یک مرحله به مرحله دیگر برویم. هنوز چیزی الک نشده است و نتوانستهایم آنچه که مال خودمان است با آنچه از ما نیست جدا کنیم و نیاز به زمان دارد.
به نظرتان اصلیترین علت طولانی شدن این مسیر چیست. یا به دیگر سخن مهمترین چالشی که هنرمندان متعهد با آن روبهرو هستند، چیست؟
شعارزدگی شاید بزرگترین نقطهضعف ما باشد. شعارزدگی به این معنا که ما بیشتر از داشتهها و داراییهایمان حرف میزنیم. ما مقداری دارایی داریم که ما را از دیگران متمایز میکند و ما به جای معرفی آنها، آن داناییهایمان را نشان میدهیم. دارایی یعنی آن صداقتی که با خود داریم. آنچه به آن رسیدیم، حس کردیم، لمس کردیم و مال خودمان کردیم. اگر این را بپرورانیم و کار کنیم یعنی صداقتی به آرمانها داریم. اما ما به جای آن از داناییهایمان استفاده میکنیم. اطلاعاتمان را میدهیم و معلوماتمان را به رخ میکشیم. این به رخ کشیدن با آن دارایی زمین تا آسمان فرق دارد. بگذارید با یک مثال ساده بگویم. ما وقتی فردی میگوید من خیلی بخشندگی را دوست دارم از داناییاش نسبت به موضوع صحبت میکند. حال اگر در عمل نیز نشان داد بخشنده است، این داراییاش نیز استفاده کرده است و اگر در برابر یک فرد فقیر نشان داد بخشنده نیست این یعنی دانایی دارد ولی دارایی ندارد. ما بیشتر از داناییها استفاده میکنیم نه داراییها. صداقت در عمل نداریم.
شاید این سؤال جنبه شخصی داشته باشد اما خیلی دوست دارم جوابش را بدانم. اعظم بروجردی یک روز گلایهمند بود که چون حجاب داشت به او کار نمیدادند. چرا؟ چرا یک هنرمند انقلابی به جایی برسد که به او کار نمیدهند؟
جالب همین است. وقتی میگوییم دارایی و دانایی منظورم همین است. خیلی از مسئولان کشور دانایی زیاد دارند ولی دارایی ندارند یعنی به عمل که میرسد فقط حرف میزنند ولی در موقع عمل کاملا برعکس انجام میدهند. چادر من برای یکی از مسئولان مسأله بود و جالب اینکه علنا این را میگفت و کار به من نمیداد. البته من در ارتباط با یک شخص بهخصوص صحبت میکنم و تعمیم نمیدهم اما اینگونه مسئولان وجود دارند. من اگر ۴۰ سال در تئاتر ماندم واقعا با تلاش رسیدم، هرچه قدر مرا پس میزدند بیشتر میرفتم. چون میدیدم این پسزدنها را، اما بیشتر میرفتم.
من به این جمله که «از ماست که بر ماست» اعتقاد دارم. ما از غریبه نمیخوریم. به عقیده من کافر و مشرک هیچ کاری بر علیه ما نمیکند. ولی از آدم ریاکار، آدم منافق، آدم دورو باید ترسید. چون هر جا مینشیند شکل جمعیت میشود. در همیشه تاریخ و در همه جا هم بودهاند و در انقلاب ما کشف نشدهاند. مثلا یاگو را در اتللو داریم، ریاکارتر از این فرد نداریم. اینها همهجا هستند، با من مینشینند یک شکل هستند با دیگری مینشینند شکل دیگری دارند. متاسفانه حدود ۸۰ درصد مسئولان ما اینگونهاند. آدمهایی هستند که آنچه میگویند را عمل نمیکنند.
یکی از اقداماتی که در راستای ارتقای کیفی هنر متعهد در سالهای اخیر شاهد بودیم، انتخاب هنرمند شاخص انقلاب است که همزمان با سالروز شهادت شهید آوینی معرفی میشود. به نظرتان این انتخابها چقدر در ارتقای کیفی هنر متعهد تاثیرگذار است؟
توجه به این مسائل خیلی خوب است ولی واقعا با استاندارد خودش، یعنی با آنچه که حقیقی است نه آن چیزی که برای خودشان میسازند و دنبالهاش آمار و بیلان کاری است. اگر واقعا به هنرمند بها دهند خوب است، بهویژه هنرمندی که واقعا دارایی دارد و داراییاش تعهد اوست.
به نظرتان وقتی یک نفر انتخاب میشود چه امتیازی باید از سوی مسئولان به او داده شود تا هنرمندان دیگر از او تاسی گیرند و با او همگام شوند؟
اولا باید بگویم یک هنرمند متعهد به بهبه و چهچه و جایزه و... اصلا اهمیت نمیدهد و اعتقادی به این موضوعات ندارد او برای خودش هدفی دارد و راه و مسیرش را میرود و اینها برایش مسأله نیست اما در عین حال به جوانی که میخواهد دیده شود، پیشنهاد میکنم بهتر است در مسیر انتخاب به عنوان هنرمند شاخص انقلابی گام برندارد چون متاسفانه وقتی یک هنرمند عنوان شاخص انقلابی میگیرد، درست است که از سوی هنرمندان انقلابی برجسته میشود اما از سوی دیگران طرد میشود و چون تعداد آنها بیشتر است فرد حتی ممکن است بایکوت شود.
من در این جریانها اصطلاح جدیدی کشف کردم به نام زامبی. این زامبیها نمیگذارند فرد به سمت هنر انقلاب برود. یا تلاش میکنند او را به سمت خود بکشانند یا تلاش میکنند به طور کل از هنر حذف کنند.
البته لازم است تاکید کنم که اینها بستگی به این دارد که هنرمند چقدر استقامت داشته باشد و چقدر بتواند با این هجمهها، نفرینها و فحشها راه و مسیر خود را انتخاب کند. خیلیها را دیدیم که خیلی خوب جلو آمدند ولی پس زدند؛ بد هم پس زدند. یک مافیای بزرگ در هنر است که خیلی شاخه و برگ دارد و نفوذ کرده است. باید ریشههای این مافیا را قطع کرد که کار خیلی سختی است. واقعا قطع ریشههایی که عمق زمین را کاویدهاند، کار سختی است.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد