محمود خسروی‌وفا، رئیس کمیته ملی المپیک در گفت‌و‌گوی اختصاصی با «جام‌جم»:

توان غلبه بر فشارهای بین‌المللی را داریم

مصداق آنچه شاعر می‌گوید «موجیم که آسودگی ما عدم ماست.» می‌‌گوید بنده درد نیست و چهل و چند سال است که از ساعت ۴صبح بیدار است و پیش از بسیاری از کارکنان در محیط کارش حاضر می‌شود.
مصداق آنچه شاعر می‌گوید «موجیم که آسودگی ما عدم ماست.» می‌‌گوید بنده درد نیست و چهل و چند سال است که از ساعت ۴صبح بیدار است و پیش از بسیاری از کارکنان در محیط کارش حاضر می‌شود.
کد خبر: ۱۴۰۴۱۷۸
نویسنده رضا پورعالی و آرزو قنبری - گروه ورزش

می‌گوید، یک روزی همه از این دنیا خواهند رفت. از حالا چرا زانوی غم بغل کنیم و هراس از مرگ داشته باشیم؟ باید با امید و تلاش ادامه بدهیم. هویت بعضی آدم‌ها با شناسنامه‌شان خیلی تفاوت ندارد. فقط می‌شود اسم‌شان به اضافه یک عدد، یعنی همان سن و سال؛ فلانی ۶۰ساله... اما بعضی‌ها را نمی‌شود خلاصه نوشت. از پیش از سال ۱۳۵۷ و پس از پیروزی انقلاب، تاریخ ورزش ایران، رفت و آمد مدیران بسیاری را به خود دیده است اما انگشت‌شمارند مدیرانی که آمده‌اند و تأثیرگذار مانده‌اند.‌ شما حتی اگر اصطلاحا خیلی هم ورزشی نباشید، قطعا با نام محمود خسروی‌وفا آشنایید؛ از ریاست چهل و چند ساله او بر فدراسیون ورزش‌های جانبازان و معلولین در سال‌های ابتدایی جنگ تحمیلی، تأسیس و اداره کمیته ملی پارالمپیک و دریافت عالی‌ترین نشان کمیته بین‌المللی پارالمپیک و... تا ریاست اخیر او در کمیته ملی المپیک. خسروی‌وفا فراز و فرودهای بسیاری به چشم دیده و حالا در روزهایی نه چندان آسان و آرام، با تجربه چهار دهه مدیریت، به میدان آمده تا با سبک و سیاق خاص خود اوضاع پرفشار ورزش ایران را سامان بخشد. در روزهای باقی‌مانده از فروردین ۱۴۰۲، با گپ و گفتی اختصاصی مهمان رئیس کمیته ملی المپیک شدیم و از او درباره حال و روز ورزش ایران و برنامه‌های آتی سوال کردیم. آن‌چه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی صمیمانه جام‌جم با محمود خسروی‌وفاست.

به نظر می‌رسد سال ۱۴۰۲ سال مهمی برای ورزش ایران باشد. در سال‌های اخیر فشارهای بین‌المللی روی ورزش ما زیاد و زیادتر شده و هر سال هم دارد این فشارها بیشتر می‌شود. این‌که دلیل این فشارها چیست و ریشه آن در کجاست سوالاتی هستند که ما از شما داریم. تمایل داریم در همین ابتدای کار نظر شما را در این باره بشنویم...
قبل از هر چیز آرزو می‌کنم همه مردم عزیز کشورمان سال خوب و پر برکتی داشته باشند. اما در مورد این سوال. با شما محتاطانه صحبت می‌کنم اما دروغ نمی‌گویم. ما شرایط‌مان خوب است. طبیعی است که بخشی از این فشارهای بین‌المللی به بحث‌ مدیریت داخلی برمی‌گردد. اتفاقا ما تحت فشار نیستیم. ما خودمان خود را تحت فشار قرار می‌دهیم. یعنی اگر ما در یک چارچوب درست حرکت کنیم خطری متوجه ما نخواهد بود. شما اگر درست رانندگی کنید، با سرعت مطمئنه برانید و به همه قوانین راهنمایی و رانندگی احترام بگذارید آیا شما را جریمه می‌کنند؟ حتما ما یک جاهایی کاستی داشتیم. من درباره فشارهای خصمانه حرف نمی‌زنم. آن فشارها سر جای خودش، اما خودمان هم بد مدیریت می‌کنیم. بد مدیریت می‌کنیم و انتظار داریم خوب نتیجه بدهد.

طبیعتا ما باید یک سری چارچوب‌ها و قواعد را رعایت بکنیم و سختی‌ها دقیقا از جایی شروع می‌شود که ما نسبت به این قواعد بی‌توجهی می‌کنیم.
دقیقا همینطور است. به عنوان مثال سازمان‌های جهانی ورزش نسبت به انتخابات فدراسیون‌های ورزشی در ایران که به موقع برگزار نمی‌شود، نقد دارند. آنها اساسا با مدیریت فدراسیون‌های ورزشی به شکل سرپرست مشکل دارند. خب این موضوع تقصیر آنهاست یا تقصیر ماست؟ با بی‌توجهی به همین مسائل به ظاهر ساده محدودیت‌هایی را به جان ورزشمان می‌خریم و بعد، کلی هزینه می‌کنیم تا از شر آن خلاص شویم. پس فشارها را ما خوب مدیریت نمی‌کنیم. می‌خواهم بگویم برخی از این فشارها به حق به ما تحمیل می‌شود، اما جای نگرانی نیست.

یعنی معتقدید بسیاری از فشارهای بین‌المللی قابل مدیریت هستند؟
صددرصد. فقط کافیست نگاهی ملی داشته باشیم. زمان جنگ را بیاد بیاورید. مردم عاشقانه وارد موضوع دفاع شده بودند. طرف از بچه‌اش گذشت، از مالش گذشت، از خانه‌ و همه چیزش گذشت برای آن که نگاهی ملی داشت، نگاهی اعتقادی داشت. الان هم کشور به همان نگاه ملی نیاز دارد. باید این نگاه ملی در جامعه تقویت شود. در زمان جنگ با همین نگاه ملی دفاع کردیم و سازندگی. امروز هم هدف پیشرفت است. پیشرفت در اقتصاد، پیشرفت در مسائل دانش بنیان، پیشرفت در ورزش و... من معمولا اسم رهبر معظم انقلاب را در صحبت‌هایم نمی‌آورم، اما حدودا سه دهه پیش وقتی ایشان آمدند در ورزشگاه آزادی و گفتند؛ ورزشکار ایرانی چیزی برای قهرمان شدن کم ندارد، من در دلم باور نکردم. با خودم گفتم فوتبال ما کجاست؟ والیبال ما کجاست؟ وزنه‌برداری ما کجاست؟ ورزش‌های رزمی ما چه جایگاهی دارد؟ کوهنوردی ما کجاست؟ چطور می‌توانیم این فاصله‌ها را جبران کنیم؟ اما الان در خیلی از رشته‌ها حرف اول را می‌زنیم. چه کسانی می‌گفتند ایرانی‌ها در رشته‌های تیمی استعداد ندارند؟ والیبال ما، بسکتبال ما، هندبال ما، کبدی ما را ببینید. ما الان در خیلی از رشته‌های تیمی لژیونر داریم در خارج از کشور. من ورزش قبل از انقلاب را درک کردم و خودم ورزشکار قبل از انقلاب بودم. واقعا سطح ورزش امروز ما با آن زمان در یک جایگاه قرار دارد؟ به ضمانت همین پیشرفت‌ها ما توان غلبه بر همه فشارهای بین‌المللی را هم داریم. فقط کافیست نگرش‌ها را عوض کرد. باید باورها را تقویت کرد. متاسفانه ما در انعکاس نقاط قوت یکدیگر ضعف داریم اما کوچترین نقطه ضعف را سریع بزرگ می‌کنیم. البته از تحرکات عناصر ضد انقلاب در خارج کشور هم نباید به سادگی گذشت. آنها با انتشار اخبار دروغ همیشه سعی می‌کنند مجامع بین‌المللی را تحت تاثیر قرار دهند. برخی تنگ‌نظری‌های داخلی هم هست که باعث می‌شود کدهای غلط از ایران برود. پس باز هم نمی‌توان گفت فشارهای خارجی ناعادلانه بوده. اینجا هم عده‌ای از داخل اطلاعات غلط داده‌اند. ما باید اخبار درست به آنها بدهیم. ما باید اعتماد مجامع بین‌المللی ورزش را به دست بیاوریم. چرا؟ چون عده‌ای همیشه در تلاش هستند تا به این اعتماد خدشه وارد کنند. حالا یا به دلیل همان تنگ نظری‌ها، یا به دلیل نداشتن همان نگاه ملی که در موردش حرف زدم. نگاه ملی که می‌گویم هم شامل همه ‌می‌شود. یعنی قرار نیست از مردم انتظار داشته باشیم بیایند در میدان اما مدیر و مسئول نیاید.

سوال اینجاست که چقدر این نگاه ملی، الان در جامعه حاکم است؟
معتقدم مردم هنوز پای کار هستند. شعار هم نمی‌دهم. مردم که گم نشده‌اند، این ما هستیم که خودمان را گم کرده‌ایم. اگر پای مسائل ملی‌مان مردانه بایستیم مردم هم هستند. ما همه بدهکار این مردم هستیم و باید این بدهی‌ها را پرداخت کنیم. باور کنید در شرایط فعلی هم همان نگاه جهادی و انقلابی جواب می‌دهد. حالا شما می‌گویید نگاه جهادی و انقلابی نه، نگاه ملی که اسمش را می‌توان گذاشت. ما که همه‌مان به پرچم و جغرافیای این کشور و به فرهنگ و تاریخ‌مان اعتقاد داریم. پس این نگاه ملی را باید تقویت کرد. البته یک سری دستورالعامل‌ها، تعریف‌ها و پروتکل‌های ساختگی تحمیلی داخلی هم ما را تهدید می‌کند. ما یک جاهایی باید از ساختار نهادهای بین‌المللی ورزش الگوبرداری کنیم. از IOC یا فیفا. من خودم سه ماه پیش سفری داشتم به سوئیس. آنجا در ساختمان کمیته بین‌المللی المپیک زمان نهار همه از کارمند ساده تا رئیس از یک سالن غذاخوری استفاده می‌کنند. سالن VIP در کار نیست. معاونان آقای باخ با ما آمدند به رستوران، برای ما فیش خریدند، داخل صف ایستادند و همگی رفتیم بین ۴۰۰ - ۳۰۰ نفر دیگر و غذا خوردیم. پس حتما باید از نکات مثبت خارجی‌ها الگوبرداری کرد. همانطور که باید از تجربه خودمان در این ۴۰ سال استفاده کرد. مگر می‌شود این تجربیات را نادیده گرفت. من اعتقاد دارم با این نگاه، ورزش ایران می‌تواند سکوهای بالاتری را در جهان فتح کند. فقط باید نقاط قوت را دید و آنها را منعکس کرد. همین الان به عملکرد علیرضا دبیر نقد هست، اما شما کار آقای دبیر را نگاه کنید؛ جهانی و انقلابی. دارد خوب کار می‌کند. شما کارنامه آقای دبیر را بگذارید در کنار کارنامه مدیریتی شصت سال اخیر کشتی. اگر دبیر مخالف من باشد یا من مخالف او باز هم باید منصفانه نقد کرد. دبیر دارد خوب کار می‌کند. هادی ساعی دارد خوب کار می‌کند. به آنها نقد هست؟ حتما نقد هست. به خود من هم نقد هست، حتما بیش از آنها به من نقد هست، اما یک جاهایی هم خوب دارد کار می‌شود در این کشور. من نمی‌دانم چرا دیده نمی‌شود. به لحاظ روانشناسی و علوم اجتماعی باید به آن پرداخت که چرا اکثریت دنبال شنیدن اخبار منفی و نقاط ضعف هستند. ما در همین ورزش نقاط قوت زیادی داریم که بتوان به آنها تکیه زد. خود من هیچ وقت فکر نمی‌کردم ما در والیبال بتوانیم یک بازی زیبا از تیم‌ملی شاهد باشیم. زمانی که مرحوم یزدانی‌خرم کارش را در این فدراسیون شروع کرد من به نتیجه کار امید نداشتم اما امروز ثمره همان تلاش‌ها را شاهد هستیم. امروز روح آقای یزدانی‌خرم حتما شاد است از این‌که می‌بیند آن بذری که پاشید به بهترین شکل ممکن ثمر داده است.

با وجود این نگاه و این تلاش‌ها، اخیرا شاهد برگزاری نشست هیات اجرایی کمیته بین‌المللی المپیک و بیانیه IOC درباره حضور ورزشکاران ایرانی در المپیک پاریس بودیم. آیا باز هم نباید نگران بود؟
صادقانه به شما می‌گویم جای نگرانی نیست. ما بد عمل کردیم. در اساسنامه‌های ورزشی‌مان منشور کمیته بین‌المللی المپیک را قبول کرده‌ایم. همه روسای قبلی سازمان تربیت بدنی، وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک آن منشور را به دفعات قبول کرده‌اند. اما وقتی شما به همان منشور عمل نمی‌کنید انتظار دارید چطور با شما برخورد شود؟ مثال می‌زنم. آنها می‌گویند دولت‌ها نباید در امور فدراسیون‌ها دخالت کنند. پس وقتی به این مساله توجه نشود تذکر دریافت می‌کنید. آنها نمی‌پذیرند که فدراسیون‌ها با سرپرست اداره شود. آنها نمی‌پذیرند که سرپرست‌ها با معرفی دولت باشند. اینها قابل مدیریت است. سخت نیست. همین کمیته بین‌المللی المپیک الان دارد سالی یک میلیون دلار به ورزش ایران کمک می‌کند و ما اگر بیشتر کار کنیم بیشتر به ما پول می‌دهند. کی می‌گوید که IOC مقابل ما ایستاده است؟ اتفاقا آنها کاملا در کنار ما هستند، منتها در راستای همان منشور المپیک، انتظاراتی از ما دارند. شما در راستای قوانین و مقررات آن منشور فعالیت کن، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. خیلی از مسائل قابل حل است. ما بهانه را دست آنها می‌دهیم بعد می‌رویم گردن کج می‌کنیم. چرا باید اینگونه باشد. ما همیشه باید صادقانه پاسخگو باشیم. مطمئن باشید اگر صادق باشیم، اگر دروغ نگوییم، اگر نگاه ملی داشه باشیم، اگر زیرآب یکدیگر را نزنیم باور کنید پیشرفت می‌کنیم. اینطور نیست که فکر کنید همه فشارهای بین‌المللی از سر دشمنی است.

این‌که دنبال اعتمادسازی در مجامع بین‌المللی هستید واقعا خوشحال‌کننده است و در عین حال تایید می‌کند که ما تا قبل از این، تلاش موثری برای اعتماد‌سازی نکرده بودیم. نمی‌خواهم شخص خاصی را متهم کنم (صحبت را قطع می‌کند)
من نمی‌خواهم کسی را زیر سوال ببرم. من هفت دوره عضو هیات اجرایی بودم و با ۷ رئیس کار کردم. همه‌شان انصافا زحمت کشیدند. از جناب آقای صالحی امیری گرفته، جناب آقای کیومرث هاشمی، جناب آقای علی‌آبادی، جناب آقای هاشمی‌طبا، مرحوم غفوری‌فرد، مرحوم مصطفی داوودی. همه کار کردند. همه زحمت کشیدند. قطعا در آینده نسبت به عملکرد من هم نقد می‌شود اما آنچه مسلم است همه باید در راستای همان نگاه ملی حرکت کنیم. اگر نگاهم چهار ساله باشد به کشور ظلم کرده‌ام. نگاه من باید ۲۰ ساله باشد و در عین حال ۴ سالی که خودم هستم باید انتظارات جامعه را در حوزه ورزش برآورده کنم. در بحث اعتماد‌سازی هم ما همیشه باید با ورزشکارمان صادق باشیم و بپذیریم که آنها بچه‌های ما هستند. من اگر بپذیرم که به اعتبار همین ورزشکاران شدم رئیس کمیته ملی المپیک و نه به اعتبار خودم، قطعا ارتباط بهتری هم می‌توانم با ورزشکار برقرار کنم. زبان همدیگر را بهتر خواهیم فهمید. اگر روزی برسد که نتوانم برای ورزشکار کاری کنم اصلا چرا باید روی این صندلی بنشینم؟ برای سازمان‌های جهانی هم ورزشکار موضوع اصلی است و دفاع تمام قدی از حق و حقوق ورزشکار دارند. وقتی خط قرمز آنها ورزشکار است، خط قرمز ما هم باید ورزشکار باشد. باید ورزشکار را روی سرمان بگذاریم. چارچوب‌ها و قوانین سر جای خودش. اینها شدنی است. ما باید روابط صمیمانه‌تری با بدنه ورزش داشته باشیم. ما روبه‌روی رسانه نباید بایستیم. آنها نقد می‌کنند و ما باید صادقانه پاسخگو باشیم. ما نمی‌توانیم شکست‌ها را گردن ورزشگاه، تیم پول، دولت و کشور بیاندازیم تا خودمان را نجات بدهیم. اتفاقا اگر شکستی هست اول از همه متوجه مسئولان ورزش کشور است و بعد متوجه ورزشکار و مربی. ما باید این مساله را بپذیریم. ما این تجربه را در پارالمپیک داشتیم. هر زمان که تیم می‌خواست به خارج از کشور برود، می‌گفتم شخصا مدیریت باخت‌ها بر عهده می‌گیرم. پس لازم نیست شما از زمین و زمان ایراد بگیرید اگر نتیجه خوب به دست نیامد. در ضمن ما کشور کم پولی نیستیم. بد هزینه می‌کنیم، بد مدیریت می‌کنیم، بعد می‌گوییم پول نیست.

پس شما معتقدید بیانیه اخیر IOC زیاد نگران کننده نیست؟
بیانیه از نظر من مثبت است. آنها دنبال تعلیق ورزش ایران نیستند. چرا؟ چون ما کارهای مفید زیادی انجام داده‌ایم. ببینید یکی از موارد مطرح شده بحث ورزش بانوان بود که حل شد. سال گذشته بالغ بر ۳ هزار ورزشکار خانم از ایران در مسابقات مختلف بین‌المللی شرکت کردند. این را مقایسه کنید با کشورهای همجوار ما؟ اصلا قابل مقایسه نیست. ما اتفاقا در بحث ورزش بانوان خوب کار کردیم اما بد تبلیغات کردیم. چه کسی فکر می‌کرد یک روز خانم‌های ما روی قله اورست بایستند. شما به ورزش‌های تیمی نگاه کنید. در فوتبال، در فوتسال، در هندبال، در کبدی. کی می‌گوید ورزش بانوان پیشرفت نداشته؟ شما ببینید در حوزه مدیریتی و در بحث تربیت مربی چه پیشرفت‌هایی در بخش ورزش بانوان حاصل شده است. ورزش بانوان در قبل از انقلاب در مقایسه با شرایط فعلی مثل جوک می‌ماند. نمی‌دانم چرا این آمارها به درستی منعکس نمی‌شود. به خدا همین آمارها اگر به درستی گفته شود موجی از امیدواری در دل مردم ایجاد می‌کند. خانم ساره جوانمردی در شرایطی مدال طلای پار‌آسیایی را به دست آورد که در فینال داشت با ۹ تیرانداز مرد رقابت می‌کرد. آن هم در رشته ۵۰ متر خفیف که اصطلاحا به دلیل استفاده از تپانچه جنگی رشته‌ای مردانه است. زهرا نعمتی هم همچنین. اولین سهمیه ایران را در المپیک پاریس چه کسی به دست آورد؟ خانم هانیه رستمیان. خانم‌های ما پیشرو هستند در ورزش و اینها را باید به سازمان‌های جهانی ورزش انتقال داد. باید گفت که در ایران توجه ویژه‌ای به ورزش بانوان می‌شود. بانوان انصافا دارند خوب کار می‌کنند. هم در بخش ورزشی و هم در بخش کادر اجرایی، مربیان و مدیران. این یک بحث است. موضوع دیگر در بیانیه IOC این است که چرا شما از ورزشکارانتان گارانتی یا همان ضمانت خروج از کشور می‌گیرید. این را باید یک راهکار حقوقی برایش پیدا کنیم و شدنی است. مگر وقتی خودمان می‌خواهیم ویزای برخی کشورها را بگیریم از ما سند خانه نمی‌گیرند؟ پس باید سر و شکل دستورالعمل‌هایمان را تغییر بدهیم و راهکار حقوقی دارد. یک سری بحث‌های پیش پا افتاده دیگر هم هست که ما نسبت به آنها بی‌توجه بودیم. یکی از آنها همین لوگوی کمیته ملی المپیک و پارالمپیک است که باید تغییر کند. آنها دستور العمل دارند که حلقه‌های المپیک یا آرم IPC باید در پایین‌ترین قسمت لوگو باشد اما در لوگوهای ما حلقه‌های المپیک تقریبا در وسط است یا آرم IPC در بالا قرار دارد. اینها چیزهای ساده‌ای است و ما هم قول دادیم در سه ماه آینده آن را انجام بدهیم. ببینید ما باید از فرصت‌هایی که IOC در اختیار ما قرار می‌دهد استفاده کنیم. کمیته بین‌المللی المپیک برای همه کشورها فرصت است. شک نکنید سازمان‌های ورزشی هیچ وقت خود را مقابل کشورها قرار نمی‌دهند. وقتی می‌توانیم از فرصت‌های آموزشی، از فرصت‌های مالی و از فرصت‌های فرهنگی IOC استفاده کنیم، چرا باید خود را مقابل آنها قرار دهیم؟ مجمع کمیته ملی المپیک به من رای اعتماد نداده است که در این جایگاه با نهادهای بین‌المللی ورزش چالش ایجاد کنم. من آمده‌ام تا چالش‌ها و موانع را رفع کنم. کدام موانع؟ موانعی که در اساسنامه کمیته ملی المپیک هست و به تایید آنها و به تایید شورای نگهبان رسیده است. همینطور باید پایبند باشیم به منشور المپیک که همه کشورها به آن پایبند هستند. خب وقتی ما در این مسیر حرت کنیم آنها هم به ما کمک خواهند کرد. اگر هم حرکت اشتباهی انجام بدهم نباید انتظار داشت که بازخورد خوبی دریافت کرد.

یکی از آسیب‌های جدی که در دو سال اخیر متوجه ورزش ما شد بحث پناهندگی‌ها و مهاجرت‌ها بود. در همه سطوح هم شاهدش بودیم. از ورزشکار گرفته تا مربی و حتی رئیس فدراسیون! چه راهکاری دارید برای مقابله با این آسیب؟
اول این‌که نباید بزرگنمایی کرد. بحث مهاجرت از پناهندگی جداست. اما در کل من معتقدم اگر ورزشکاری جوانی کرد نباید همه درها را به روی او بست. اگر فرزند ما خطایی بکند آیا شب در را به روی او می‌بندیم می‌گوییم تمام؟ نه. برای ورزشکار هم راه را باید باز گذاشت. حرفش را باید گوش کرد. گاهی انتقاد ورزشکار به سیستم مدیریتی است، گاهی انتقاد او به رفتار مربی است و گاهی هم انتقاد او به بدرفتاری‌ها و بی‌توجهی‌هاست. چرا ما انتظار داریم این مسائل رفع نشود، ورزشکار به همه اصول پایبند باشد. این ظلم به ورزشکار است. ورزشکارها عمدتا از قشر سالم جامعه هستند. سالم که می‌گویم از حیث صاف بودن و صداقت داشتن است. به خیلی از همین ورزشکارانی که مهاجرت کردند قول‌هایی داده شد که هرگز عملی نشد. به قولمان عمل نمی‌کنیم و انتظار داریم فرزندمان کارش را به خوبی انجام دهد و هیچ خطایی هم از او سر نزند! بعد می‌گوییم او فرزند خوبی نبوده! نه، من پدر خوبی نبودم. من مدیر خوبی نبودم. ما مهاجرت داشتیم، اما نباید بزرگنمایی کرد. همین مقدار را هم حتما می‌توان جلویش را گرفت. شغل خوب، پشتوانه خوب، برخورد خوب، پاداش خوب و حل کردن مشکلات ورزشکار؛ توجه به این پارامترها، همگی بازدارنده هستند. در عین حال باید گفت آنطرف مدینه فاضله نیست. آنهایی که رفتند به کجا رسیدند؟ ضمنا مگر خیلی‌ها از کشور مهاجرت نمی‌کنند در صنف‌های مختلف؛ از جامعه رسانه‌ای ما کسی نمی‌رود؟ از پزشکان و پرستاران کسی نمی‌رود؟ از جامعه علمی ما کسی نمی‌رود؟ از معلمان ما کسی نمی‌رود؟ چرا باید مهاجرت را بیش از اندازه بد جلوه داد؟ می‌گویند دهکده جهانی. جهان یک دهکده کوچک شده است. دوستانی که رفتند، هر کدام که لازم باشد اگر برگردند باید برویم به استقبال‌شان. آنها بچه‌های ما هستند. باید یک بستر امن فراهم کنیم برای بازگشت این قهرمانان. به خدا خیلی از آنها الان در بیرون از کشور شرایط خوبی ندارند. نمی‌خواهم شعارهای پوپولیستی بدهم. باید درها را باز کرد به روی فرزندانمان. اگر روزی در عمل خلاف این حرف‌ها را از من دیدید حتما مرا بازخواست کنید. من قول می‌دهم خودم بروم استقبال آنها. من قول می‌دهم خودم شرایط استخدامی آنها را مرتفع کنم. ببینید ما سه سال پیش طرح دادیم در این زمینه. در قبال مهاجرت‌ها هم تنها وزارت ورزش مسئول نیست، تنها کمیته ملی المپیک مسئول نیست. تنها فدراسیون‌های ورزشی مسئول نیستند. قطعا نهادها و سازمان‌های دیگر هم باید به کمک بیایند تا دلایل مهاجرت ورزشکاران ریشه یابی شود. اگر به خاطر مدیریت بد، ورزشکاری رفت باید آن مدیر را تغییر داد. البته همه موارد هم ارزش صحبت ندارد. مثلا همان رئیس فدراسیونی که پناهنده شد او اصلا ارزش این را ندارد که درباره‌اش حرف زد. کسی که در این مملکت از همه فرصت‌های ممکن برخوردار بوده و به جایگاه خوبی رسیده، وقتی به همه این موقعیت‌ها پشت پا می‌زند، کوچکتر از آن است بخواهیم درموردش حرف بزنیم. من باید پاسخگو باشم و اگر نتوانستم نتیجه بگیرم دلیلش را باید صادقانه به مردم بگویم و صادقانه از مردم عذرخواهی کنم. عذرخواهی صادقانه نه فرار رو به جلو. ما این تجربه را در پارالمپیک آتن داشتیم. ما آنجا نتیجه‌ای که پیش‌بینی می‌کردیم نگرفتیم. رسانه‌ها را جمع کردم و بابت تک تک اشتباهات و دلایل ناکامی صادقانه حرف زدم. بعد گفتم حالا اگر سوالی دارید بپرسید. گفتند ما الان دیگر سوالی نداریم. ما می‌خواستیم یک نفر مسئولیت این شکست‌ها را برعهده بگیرد و به ما توضیح بدهد.

برنامه‌های شما در سال ۱۴۰۲ چیست؟
مهم‌ترین موضوع ما بازی‌های آسیایی هانگژو است و موضوع دیگر هم‌تراز آن قرار دارد توجه به کسب سهمیه المپیک است. ما تا سهمیه به دست نیاوریم نمی‌توانیم حرفی برای گرفتن داشته باشیم. در کنار آن حضور در بازی‌های بین‌المللی مثل بازی‌های ساحلی را هم داریم. اما طبق جلساتی که با وزارت ورزش داشتیم هدف‌گذاری اصلی ما این است که کاروان‌های‌مان کیفی باشند. این کیفی بستن کاروان در بین اهالی رسانه و برخی مسئولان، گاهی بد تعریف می‌شود. خطاب به این دسته باید بگویم، برادر عزیز کدام کشور است که کیفی کار نکند؟ شما عملکرد ۳ کشور برتر بازی‌های آسیایی یا ۱۰ کشور برتر المپیک را ببینید. همه آنها برای رسیدن به جایگاهی که دارند کیفی کار کرده‌اند. شما وقتی می‌بینید ۸۰ درصد کاروان کشوری مدال می‌گیرد این یعنی کیفی کار شده است. این درحالی است که مثلا در کاروان ما فقط ۸ درصد مدال گرفته بودند. خب باید کیفی کار کنیم. شان مردم این نیست که ورزش ما در بازی‌های آسیایی پله پله به عقب برود. من الان نمی‌خواهم برای بازی‌های آسیایی قولی بدهم، اما یادتان باشد در همین سه دوره اخیر ما چهارم بودیم، بعد شدیم پنجم و در دوره قبل هم شدیم ششم! آیا این سیر نزولی شایسته سرمایه‌گذاری‌های دولت در ورزش بوده است؟ این شایسته زحمات مربیان و مدیران است؟ ما دائم داریم هزینه می‌کنیم در ورزش این کشور، اما رتبه‌مان هر دوره پایین‌تر می‌رود. چرا؟ چون تمرکزمان روی کیفی گرایی نبوده است.

البته همین نگاه کیفی هم یک نگاه سیستماتیک و برنامه محور است و نمی‌شود یک‌شبه آن را اجرایی کرد. قبول دارید؟
کاملا موافقم. ما باید ساعت‌ها و ساعت‌ها بنشینیم و درباره نقاط ضعف و قوت‌مان صحبت کنیم. در این مورد هم من تجربه خوبی در پارالمپیک داشتم. ما همیشه اولین جلسه برنامه‌ریزی برای پارالمپیک بعدی را در پایان پارالمپیک قبلی و در همان دهکده بازی‌ها برگزار می‌کردیم. شاید خیلی‌ها بگویند چنین جلساتی بیشتر جنبه نمادین دارد اما اگر نمادین هم باشد باز هم چیز خوبی است. می‌گوییم نخستین جلسه تشکیل شد. این کار به کادر فنی، مربی، ورزشکار جهت می‌دهد که برای چهار سال آینده دغدغه‌مند شوند. قطعا برای کیفی ‌سازی هم نیاز به برنامه میان مدت است و ما سعی داریم چنین نگاهی را در کمیته ملی المپیک تقویت کنیم. در کنار آن می‌خواهیم مبنا را روی نیروی کار متخصص و جوانان بگذاریم. ما (به خودش اشاره می‌کند) باید کم‌کم به حاشیه برویم و فضا را برای نیروهای با‌انگیزه‌تر باز کنیم. تعارف که نداریم، قرار نیست صد سال در سمت خودمان باشیم.

شما جوانگرایی را در پارالمپیک هم انجام دادید؟
بله، انجام داده‌ام و جواب هم می‌دهد. شما نباید انتظار داشته باشید از کسی که سن بالایی دارد به اندازه یک جوان از انگیزه، آرمان، امید و شور برخوردار باشد. در کنار تحصیلات و آموزش و البته مدیریت خوب این جوانگرایی برای نتیجه‌گیری و باروری لازم است. ما سراغ کسانی که در گذشته امتحان خود را پس داده‌اند نمی‌رویم. الان وقت آن است که به جوان‌ها فرصت بدهیم.

بحث بودجه در پیشبرد برنامه‌ها بحث مهمی است. همیشه می‌گویند سال قبل از المپیک به لحاظ اعتبارات مالی حتی مهمتر از سال المپیک است. بحث کسب سهمیه‌ها و آمادگی تیم‌هاست. در کنار آن امسال بازی‌های آسیایی هم هست و باعث شده ورزش ایران یک سال خاص را پیش رو داشته باشد. این خاص بودن را چطور در بودجه فدراسیون‌های ورزشی دیده‌اید؟
درباره بودجه کمیته ملی المپیک هنوز چیزی به ما ابلاغ نشده اما چیزی که اطلاع داریم رشد خوبی از سوی دولت و مجلس برای ورزش پیش‌بینی شده است. خوشبختانه نگرانی‌های موجود در ورزش را هم دولت درک می‌کند و هم مجلس. پس ما نگرانی نداریم و با جرات می‌گوییم وضع ما از ۱۴۰۱ بهتر خواهد بود. همین آقای مناف هاشمی (به اتاق کناری‌اش اشاره می‌کند) که اینجا نشسته کارش را خوب بلد است. مسیر خوبی را برای بودجه طی کرده است. لابی‌های خوبی هم در رابطه با بودجه ورزش انجام شده و ورزش اهمیت تعریف شده‌ای برای دولت و مجلس پیدا کرده است. مطمئنم با این نگاه‌، رشد ورزش در ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ امیدوار کننده خواهد بود.

در گذشته پروژه‌هایی در کمیته ملی المپیک انجام شد که نمی‌دانیم رویکرد شما نسبت به آنها چیست؟ یکی بحث موزه است و دیگری هم تاریخ شفاهی. جسته و گریخته شنیدیم نسبت به این پروژه‌ها رویکردی منتقدانه دارید. درست است؟
ببینید راه‌های خوبی را که افراد زیادی در گذشته رفتند را باید طی کنیم. اگر چنین نکنیم بی‌عقلی کرده ایم. یک دیوار در چین ساخته‌اند به نام دیوار چین. ۵۰۰ سال ساخت آن طول کشیده. هر کسی آمده کار قبلی را تکمیل کرده است. دست آقای صالحی امیری و تیمش درد نکند که هم تاریخ شفاهی را درست کردند و هم موزه را. واقعا اینها خلأ ورزش ما بود. این دو کاری که آقای صالحی امیری انجام دادند جای نقد ندارد. شکل آن شاید اشکال داشته باشد اما اصل آن خیر. در واقع اینجا هم باید کیفیت گرایی را مد نظر قرار دهیم. غیر از این باشد همه چیز حالت شعاری به خود می‌گیرد. در همان پروژه تاریخ شفاهی ۷۰ جلد کتاب قرار است ویرایش شود و به چاپ برسد. این مثل طرح مجموعه‌های نیمه کاره‌ای که در کشور هست به نظر می‌رسد. چندین هزار مجموعه ورزشی نیمه کاره در کشور وجود دارد و دوباره می‌روند کلنگ یک مجموعه دیگر را می‌زنند. این چه فایده‌ای دارد؟ اگر اولویت تاریخ شفاهی رسیدگی به یک ورزشکار نخبه است اصلا کوتاهی در این زمینه جایز نیست. اما اگر موضوع رسیدگی به یک مدیر فرعی مثل من است آن را بگذارید در اولویت آخر. در بحث موزه هم باید بگویم اینجا اصلا موزه نیست. برای این می‌گویم موزه نیست که محیط موزه با ساختار اداری جور در نمی‌آید. موزه باید بازدیدکننده داشته باشد. یک فرد چگونه باید در یک محیط اداری بیاید؟ روزی که آمدم دیدم چیزی که اسمش را گذاشته‌ایم موزه، ۴ در ورودی دارد. میدان تره‌بار هم ۴ در ندارد!. از این در می‌آیی و از آن در می‌روی. بعد آمده‌ایم اشیای گران‌قیمت را در آن موزه قرار داده‌ایم. اصل کار زیباست اما آیا این مکان استانداردهای یک موزه را هم دارد؟ خیر ندارد. اینجا بیشتر شبیه یک نمایشگاه است و اگر دنبال کار اصولی هستیم باید ساختمانی در مجاورت کمیته ملی المپیک بسازیم که یا آن را بکنیم موزه یا ساختمان اداری کمیته را به آن منتقل کنیم و اینجا تماما بشود موزه. کجای دنیا موزه در دل سیستم اداری قرار گرفته است؟ موزه قواره و استانداردهای خاص خودش را دارد.

در این میان موزه کمیته بین‌المللی المپیک می‌تواند برای ما الگو باشد.
دقیقا همینطور است. در ساعت مشخصی باز می‌شود و ساعت مشخصی هم می‌بندد. اشیا امنیت بالایی دارند. اما اینجا شب به شب فقط می‌آیند و اشیا را تیک می‌زنند. این موزه را که ببندند بهتر است. ورزشکاران اعتماد کرده‌اند و اقلام خود را در اختیار موزه المپیک قرار داده‌اند. البته توقف اصلا نداریم. آقای صالحی امیری مسیرهای خوبی را در گذشته طی کرده‌اند. جایی هم نقد وجود دارد اما من به هر حال آن مسیر خوب را ادامه می‌دهم. مسیری هم که باید اصلاح شود اینکار را انجام می‌دهم و سپس ادامه راه را در پیش می‌گیرم. اگر وقفه‌ای به وجود بیاید در حق همه ظلم کرده ام. به هرحال پولی هزینه شده است.

مسئولیت شکست را گردن قبلی‌ها نمی‌اندازم

کمتر از شش ماه به بازی‌های آسیایی مانده است. پیش‌بینی شما چه چیزی است؟ فکر می‌کنید کاروان ما با چه تعداد ورزشکار اعزام می‌شود؟
ما هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ایم. دلیلش این است که ما یک ستاد عالی داریم و وزیر ورزش مدیر آن است. در آن ستاد عالی ما شاخص‌ها را تعیین کردیم و گفتیم کاروان بر اساس این شاخص‌ها به چین می‌رود. اگر بر اساس آن شاخص بخواهیم ورزشکار ببریم شک نکنید نسبت به دوره قبل کاروان کوچک‌تری خواهیم داشت. مشکل پول هم نداریم. مشکل ما چیست؟ مدیریت. ما اگر روی برنامه‌های خودمان تمرکز پیدا کنیم خیلی از مشکلات حل می‌شود. ما تا ۲۰ روز آینده همه چیز را درباره کاروان روی سایت کمیته ملی المپیک اطلاع‌رسانی می‌کنیم. باید بگویم که شاخص‌های کاروان مشخص است اما جلسه ستاد به دلیل تراکم برنامه‌های قبل از سال برگزار نشد. از سویی وزیر هم دچار آن سانحه شد و این اتفاق وقفه به وجود آورد. به همین خاطر آمار دقیق را فعلا نمی‌دانم اما به طور دقیق باید بگویم کاروان ما نسبت به دوره گذشته کوچکتر است. ما به کاروان بزرگ اعتقاد نداریم. کاروان کیفی می‌بریم. کاروانی که جوان باشد و حتی کادر آن هم جوان باشد. از کادرهای مربیگری باتجربه و قدیم هم حتما در کنار تیم‌ها استفاده می‌کنیم اما به جوان‌ها می‌خواهیم فرصت بدهیم.

صراحتا به ما بگویید اگر کاروان ورزشی ایران در بازی‌های آسیایی شکست بخورد مسئولیت باخت را می‌پذیرید یا آن را متوجه مدیران قبلی می‌دانید؟
مسئولیت باخت در هر شرایطی با من است. مگر می‌شود که مسئولیت را نپذیریم؟ همان طور که در زمان ایستادن روی سکو، مسئولان و مدیران می‌آیند و از نحوه برنامه‌ریزی و مدیریت خوب خود صحبت می‌کنند در زمان شکست‌ها هم یک نفر باید پاسخگو باشد و صادقانه دلایل شکست را بگوید. به هر حال کسی که مسئولیت قبول می‌کند باید مسئولیت شکست را بپذیرد. شاید شما بپرسید لابد شرایط ورزش کشور خوب است که اینگونه جواب می‌دهم. اما من می‌گویم خیر! اتفاقا شرایط خوبی نداریم. همین الان جلوی شما این را می‌گویم. ما می‌توانستیم از فرصت‌های یک سال قبل بهتر استفاده کنیم. همین موضوع افزایش قیمت ارز را ببینید چه اثرات مخربی در ورزش کشورمان گذاشته است. دشمن آمد روی بحث اقتصادی ما دست گذاشت. دیدند هر جور که بخواهند ورود کنند ما دوباره روی پای خود می‌ایستیم. بدون دلیل هر روز تغییر قیمت ایجاد می‌شود. فشار این موضوع به مردم وارد می‌آید و یقینا ورزش هم چنین فشاری را تحمل خواهد کرد. به عنوان مثال از اعزام‌های ورزشی جلوگیری می‌شود یا در راه کامل کردن تجهیزات نیز مانع به وجود می‌آید. همه اینها در مسیر ما تاثیر منفی می‌گذارد، اما مسئولیت همه اینها را من می‌پذیرم. اگر خدای نکرده افتی حاصل شود من هیچ عذری را متوجه دولت، مجلس و مدیران قبلی ورزش نمی‌‌دانم. من باید بیشتر از اینها کار می‌کردم. درست است که چهار، پنج ماه پیش آمدم اما حتی اگر یک روز قبل از بازی‌های آسیایی هم می‌آمدم مسئولیت همه چیز را می‌پذیرفتم. به قبلی‌ها کاری ندارم و پاسخگوی دوره خودم هستم، حتی اگر روز قبل انتخاب شده باشم. اگر یک روز قبل هم انتخاب شده باشم و بخواهم تقصیر شکست را گردن قبلی بیندازم پس بهتر است اصلا نباشم. اگه وارد این مجموعه شده‌ام باید سهم و نقش خودم را ایفا کنم. من این را صادقانه می‌گویم. من نمی‌خواهم از افت دو سال آینده خودم امروز استفاده کنم. من اگر الان مسئولیت نتایج را برعهده نگیرم دوسال بعد در قبال افت ورزش ایران چه جوابی باید به شما بدهم؟ ورزش قابل پیش‌بینی نیست. در همین جام جهانی چه کسی پیش‌بینی می‌کرد کدام تیم قهرمان می‌شود؟ اما درنهایت چه کسی باید مسئولیت همه چیز را بپذیرد؟ من باید این کار را انجام دهم، من و هیات مدیره جدید. مجمع به من اعتماد کرده و این درست نیست که بیایم و بگویم تقصیر قبلی‌هاست. این ظلم است. من تر و خشک را با هم می‌خرم. شرایط قطعا سخت است، اما من در این چند ساله مشابه آن را بسیار تجربه کرده‌ام. هرگز فرار از مسئولیت نمی‌کنم. اگر نتایج خیلی بد باشد که اصلا باید جریمه بشویم. مدیر نباید جریمه شود؟ حالا فدراسیون‌ها و مربیان بحث جداگانه‌ای دارد. الان من فقط درباره خودم و تیم جدیدم صحبت می‌کنم. ما اگر نتیجه نگیریم منصفانه باید جریمه شویم.

سبک زندگی آقای رئیس

من اول آفتاب از خواب بیدار می‌شوم. کم خواب، کم غذا و کم حرف هستم. به طور متعارف در طول سال به غیر از ماه رمضان دیرتر از پنج بیدار نمی‌شوم. معمولا هم ساعت شش و نیم سر کارم هستم و روزانه ۱۲ ساعت هم کار می‌کنم.

فردای روزی که در مجمع انتخاب شدم، سرکار آمدم و گفتم این پنج هزار شهیدی که فقط در ورزش بودند اگر الان زندگی می‌کردند ما باید می‌رفتیم خانه. اکثر این عزیزان جوان بودند و اگر شهید نمی‌شدند قطعا جا به من و امثال من نمی‌رسید؟ ما در این کشور زندگی می‌کنیم. در این کشور باید جهادی و انقلابی کار کنید. ما اسمش را کار ملی می‌گذاریم. برای ملت باید همین گونه کار کرد. برای این مملکت باید کار کرد. کار کیفی کردن سخت است چون صبر و حوصله می‌خواهد.

به طور میانگین در طول روز شاید دو بار نامه‌ای را امضا کنم. در واقع سعی می‌کنم به نیروهای زیردستم اعتماد کنم. تا زمانی من به آنها اعتماد نکنم آنها هم به من اعتماد نمی‌کنند. در عوض وقتم آزاد است برای گوش کردن. در اتاق من همیشه باز است. ورزشکار، مربی و هر فرد دیگری هر زمان بخواهد می‌تواند به اینجا بیاید اما باید سلیقه من را هم رعایت کند. به هر حال در اتاق من روی همه باز است و گوشم هم آماده شنیدن.

نباید دروغ بگویم و فخرفروشی کنم. اینجا نباید به صورت ویژه غذا بخورم. از طرفی غذایی که من اینجا می‌خورم باید با کارمند اینجا یکی باشد. مهمان ویژه‌ای هم که برای من می‌آید باید همان غذا را بخورد. حتی سالاد، نوشابه و زیتون هم به غذای مهمان‌ها اضافه نمی‌کنم تا با کارمندان فرقی نداشته باشد.

می‌دانید در هیات رئیسه درباره من چه تصویب کرده‌اند؟ تصویب کرده‌اند که ماشین باید با راننده در اختیار من باشد. اصلا این را تکلیف کرده‌اند، اما من قبول نکردم. گفتم من خودم آقای خودم هستم و دوست ندارم کسی برایم تعیین تکلیف کند (با خنده) من راننده شخصی ندارم و بیشتر مواقع با تاکسی اینترنتی می‌آیم و می‌روم. هیچ اشکالی هم در آن نمی‌بینم. این سبک زندگی سبک سختی نیست. ساده است.

خواب کمی دارم اما راحت می‌خوابم چون در طول روز به شما، کارمندم و خودم دروغ نگفتم. عموما یازده نیم، دوازده شب می‌خوابم تا چهار صبح. خواب من در همین حد است. در این ۴۰ سال مطلقا سرکارم نخوابیدم.

چون سابقه آمبولی ریه داشته‌ام و داروهای رقیق کننده خون می‌خورم گاهی اوقات با خودم از خانه گردو، پنیر، نان یا کشمش به محل کار می‌برم. سبک زندگی ما فقیرانه نیست اما ماشین مدل بالا هم سوار نمی‌شوم. شما قرار نیست در تهران من را در حالی ببینید که ال نود سوار هستم اما در خارج از تهران سوار بر تویوتا لندکروز باشم.

زمانی که عضو شورای شهر تهران بودم یک ریال از این شورا نگرفتم. کمترین حقوق را در میان مدیران کشور من دریافت می‌کنم. در ورزش که شک نکنید اولین نفر من هستم. در این مجموعه هم شک نکنید از کارمندان کمتر می‌گیرم. مطلقا از کمیته ملی المپیک پول نمی‌گیرم. هر کار می‌کنم وظیفه من است. ما به مردم بدهی داریم.

چند سال است که غیر ماه رمضان در خانه خودمان مهمانی نمی‌گیرم. به همسرم گفته‌ام ماه رمضان هر کسی را خواستی دعوت کن اما شرط من این است که غذا فقط یک نوع آن هم بسیار ساده که اگر آن شخص خواست ما را دعوت کند از عهده اش بربیاید. دخترم هم وقتی می‌خواهد من را دعوت کند می‌گوید قول می‌دهم یک نوع غذا بیشتر درست نکنم.

روزی که به وزارت ورزش رفتم و معاون وزیر شدم دو شرط گذاشتم؛ اول این‌که کت نمی‌پوشم و دوم هم از رئیسم هیچوقت تعریف نمی‌کنم. آنهایی که در کمیته پارالمپیک و فدراسیون جانبازان و معلولین با من کار کرده‌اند همه اینها را می‌دانند. جلوی من کسی حق ندارد بلند شود، هیچکس. اگر من از جایی رد شوم و جلوی من بلند شوند توبیخ می‌شوند. فقط باید جلوی ارباب رجوع بلند شد.

از دیگر ویژگی‌های سبک زندگی من این است که روی ساعت دقیق کار می‌کنم. چه با وزیر وقت داشته باشم چه با کارمندم، پنج دقیقه زودتر می‌روم. جفت آنها عزیز هستند و باید به هر دوی آنها احترام یکسان گذاشت. این سبک زندگی بسیار راحت است. هر موقع هم به من بگویند نیا دیگر نمی‌روم.

شما انتظار ندارید خودرویی که ۷۰ سال کار کرده با اتومبیلی که امروز از کمپانی بیرون آمده یکی باشد. سن و سال چیزی است که روحیه در آن خیلی تاثیر دارد. شما جوان‌های ۲۵، ۳۰ ساله را نگاه کن. به اندازه ۷۰، ۸۰ سال افسرده هستند. درست هم نمی‌شود. اما به نظر شما شناسنامه مهم است یا روحیات؟

یک روز دوستی آمد پیش من و گفت می‌خواهم کارم را کم کنم. گفتم: چه شده؟ گفت: استند گذاشتم. گفتم: چند تا استند؟ گفت: یکی. جواب دادم: من شش تا دارم. خیلی تعجب کرده بود. گفتم استند گذاشتن به این معنا نیست که بروی خانه بخوابی. من ۳۰سال است آرتروز زانو، شکستگی مهره و اسکلروز دارم. به اینها نباید توجه کنی. نه این‌که دردی ندارم. نه. اتفاقا درد زیادی می‌کشم، اما اگر قرار باشد به این موارد توجه کنید از پا می‌افتید.

خسروی وفا:
بخشی از فشارهای بین‌المللی حاکم بر ورزش ما برمی گردد به بحث‌های مدیریت داخلی. ما تحت فشار نیستیم اتفاقا. ما خودمان خودمان را تحت فشار قرار می‌دهیم. یعنی اگر ما در یک چارچوب درست حرکت کنیم خطری متوجه ما نخواهد بود. من درباره فشارهای خصمانه حرف نمی زنم. آن فشارها سر جای خودش، اما خودمان هم بد مدیریت می‌کنیم. بد مدیریت می‌کنیم و انتظار داریم خوب نتیجه بدهد
​​​​​​​

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها