درواقع جسارت آوینی در بیان نظراتش او را بهطور کامل از هر متفکری متمایز میکند و همین موجب میشود که شبیه هیچکس نباشد. آوینی اگرچه بیش از هر موضوع دیگری به رسانه مشغول بود اما در آثارش از شعر و ادبیات نیز غافل نشده است. این پرداختن به ادبیات در آثار آوینی گاه بهطور ویژه است چنانکه در مقالاتی چون شعر جنون و غزال غزل میبینیم و گاه از دل مقالاتی پیرامون موضوعات دیگر برمیآید.
اشارات آوینی در مقالات مختلفش به رمانهای ایرانی و خارجی و تحلیلهایش از آثار ادبی، متناسب با تاریخ و جامعه مشغولیت او به ادبیات را بهوضوح نشان میدهد. مشغولیتی که نه بهخاطر خود ادبیات که به خاطر ذات متعهد ادبیات است. تعهدی که آوینی آنرا قبول دارد و معتقد است که هنر خالی از تعهد، ناکارآمد و پوشالی است.او در مقاله «ادبیات آزاد یا متعهد» که در کتاب «رستاخیز جان» به چاپ رسیده است، به واکاوی کلماتی چون «آزادی» و «تعهد» میپردازد. آوینی در این مقاله بهکرات از خطابه نوبل آلبر کامو یاد و پرسشهایی را پیرامون وظیفه هنرمند در قبال واژههای آزادی و تعهد مطرح میکند. اساسیترین سخن او در این مقاله حفظ شأن کلمه است. حفظ شأن کلمه بدین معنا که کلمهای مانند «آزادی» چگونه در آثار ادبی و در مشت نویسندگان به کار گرفته شود که در آخر از معنای اصیل خود تهی نشود یا به قول آلبرکامو به فحشا کشیده نشود. مرتضی آوینی برای نویسنده و بهطور کلیتر هنرمند یک رسالت اجتماعی قائل است. او معتقد است آزادی هنرمند در درک تعهد و تکلیفی است که متناسب با زمانهاش بر گرده اوست. او در بحث تعهد، اثر را از صاحب اثر جدا نمیداند و معتقد است تا زمانی که نویسنده یا هنرمند در درون خود به تعهد پایبند نباشد، ولو اینکه اثرش پر از حرفهای متعهدانه باشد، تصنعی و شعاری جلوه خواهد کرد. به بیان خود او: «اگر برای هنرمند قائل به یک رسالت اجتماعی هستیم و او را نسبت به آن ملتزم میدانیم، این التزام باید عین وجود شخصی و فردی او باشد، وگرنه اثری ارزشمند و جاودان خلق نخواهد شد.» رستاخیز جان، ص16
آوینی در سه مقاله اول کتاب رستاخیز جان بهطور ویژه از ادبیات و وظیفهای که به دوش ادبیات است سخن میگوید. او بههیچروی هنر برای هنر را نمیپذیرد و در بخشهای زیادی از مقالاتش حول محور این امر سخن میگوید. به بیانی دیگر ادبیات برای آوینی از آن رو دارای اهمیت است که در خدمت بشریت و آلام بشری باشد.
«آزادی قلم» نیز یکی از مقالاتی است که در کتاب رستاخیز جان به چاپ رسیده و میتوان آن را در امتداد مقاله اول و پیرامون مبحث حفظ شأن کلمه مورد بررسی قرار داد. آوینی در این مقاله نیز با طرح این سؤال که آزادی را باید به صاحبان قلم نسبت داد یا به قلم؟ وارد مباحث فلسفی شده و از دل آن به ادبیات و رمان نقب میزند.
او در این مقاله بعد از صحبت پیرامون سیطره ابزار بر انسان از آثار آلدوس هاکسلی، نویسنده بریتانیایی یاد میکند. نویسندهای که عمده آثارش پیرامون مفهوم دیستوپیا یا همان پادآرمانشهر میگردد. در حقیقت او از رمان و نمایشنامهای یاد میکند که مفاهیمی فلسفی و اجتماعی را در دل خود گنجاندهاند و از ادبیات پلی زدهاند به سوی مصائب انسان مدرن معاصر. این رمان و این ادبیات، ادبیات مورد توجه مرتضی آوینی است. رمانی که حرف حساب برای زدن دارد. رمانی که اگر نمیتواند دردی را از بشریت دوا کند، لااقل آن درد را فریاد میزند و خبر از وجودش میدهد.
اما آوینی علاوه بر سخن از ادبیات متعهدانه و تبیین آزادی قلم که میتوان آنها را جزو صفات اولیه ادبیات دانست، در سخن از ادبیات، هم از شعر سخن میگوید هم از رمان و هم از مفهومی به نام رمان انقلاب اسلامی. مفهومی که احتمالا آوینی از اولین ابداعکنندگان آن بوده است.در همین راستا باید به مقالهای از او در کتاب «رستاخیز جان» با عنوان «رمان انقلاب اسلامی» اشاره کنیم. آوینی در بخش عمده این مقاله از چیستی رمان، با استناد به گفتار میلان کوندرا در کتاب «هنر رمان» حرف میزند. سپس در اشاراتی کلی عقیده خود را نسبت به رمان انقلاب ابراز میکند. آوینی همچون کوندرا معتقد است که رماننویس نه مورخ است و نه پیامبر بلکه کاوشگر هستی است. از این رو باید پیش از نوشتن، جهان پیرامون خود را بشناسد. درواقع حرف آوینی این است که نویسنده با شناخت کامل از آنچه در اطرافش میگذرد و احاطه و اشراف کامل بر موضوعی که میخواهد از آن بنویسد، میتواند نیمی از مسیر را بهدرستی طی کند.
آوینی در ادامه شرح این ویژگی از رمان به ضرورت وجود گونهای از رمان اشاره میکند که بتوان آن را رمان انقلاب اسلامی نامید. رمانی که بتواند با زبانی رسا از انقلاب حرف بزند. درواقع او در بندهای پایانی این مقاله اهالی قلم را به رقمزدن گونهای از رمان فارسی تحت عنوان رمان انقلاب اسلامی دعوت میکند.نکته جالب اینکه آوینی بر این باور است که صرف استفاده از قالبهای ادبی با محوریت انقلاب کافی نیست و دستیافتن به «جوهر» رمان است که اهمیت دارد.به بیان خود او: «انقلاب امری خلافآمد عادت است، یعنی عادت نه قادر به آفرینش انقلاب است و نه قادر به حفاظت از انقلابی که روی مینماید ... و نه آن که میتواند انگیزههای انقلاب را بخشکاند... هرچند خود انقلاب اسلامی بعد از هدم عادات گذشته عادات و ملکات تازهای را به همراه بیاورد اما با تزریق این عادات در قالب ظاهری رمان و داستانسرایی با تقلید از فرم رمان، ادبیات داستانی متناسب و همشأن انقلاب به وجود نخواهد آمد... بدون تردید تا جوهر رمان مسخر ما نشود فرم و قالب آن نیز به چنگ ما نخواهد آمد.»
از آن سالها و صحبتهای مرتضی آوینی نزدیک به سه دهه میگذرد. در یک دهه اخیر شاهد نشر رمانهای بسیاری در حوزه انقلاب اسلامی هستیم و این اتفاقی است که در سالهای اخیر بهطور جدی در حوزه رمان فارسی رخ داده است. رمانهایی که با توجه به موضوعات و قصههای محوری آنها به رمان انقلاب در میان اهالی کتاب شناخته میشوند و حتی میتوان ادبیات دفاعمقدس را نیز در ذیل عنوان کلی ادبیات انقلاب جای داد. اما حالا که در آستانه سیامین سال شهادت سیدمرتضی آوینی قرار داریم. خوب است از خود بپرسیم که رمان انقلاب اسلامی چقدر به این معیار اصلی رمان، یعنی شناخت جهان اطراف خود نزدیک است؟ چند درصد از آثار منتشرشده در این حوزه در قامت تماموکمال یک رمان به واکاوی جهان پیرامون خود پرداختهاند؟
آثاری که تحت عنوان رمان انقلاب اسلامی و دفاعمقدس منتشر میشوند، چقدر به ظاهر قالب رمان و معیارهای ظاهری فرم حتی پایبند هستند که بتوانیم در باب کشف جوهر رمان در این آثار صحبت کنیم؟
به نظر میرسد این روزها، در آستانه 30سالگی شهادت آقامرتضی لازم باشد که دو کتاب رستاخیز جان و فردایی دیگر، از نو توسط اهالی فرهنگ مطالعه شود، چراکه به نظر میرسد لازم باشد که کیفیت بیش از کمیت در حوزه رمان پایداری و انقلاب مورد توجه قرار گیرد و دست اندرکاران رمان انقلاب علاوه بر چیستی آنچه گفته میشود به چگونگی بیان گفتنیها نیز توجه کنند. بلکه کمی، فقط کمی به جوهر رمان که خاستگاه آن ممالک غربی است نزدیکتر شویم. خوب است در این ایام کتابهای آقامرتضی را به اهالی فرهنگ و رسانه عیدی دهیم که خوانش دوباره بسیاری از آرای ایشان ضروری به نظر میرسد.
منبع: ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جامجم