جانسون، منتقد و نویسنده انگلیسی سده هجدهم میلادی میگوید: چون فن نوشتن، بیشتر هنری مردانه بوده، گناه اینکه چه کسی زندگی را تلخ میکند، به گردن زن افتاده است. در نتیجه آنچه مردان درباره زنان نوشتهاند، اغلب خالی از غرض نیست. این مساله در ادبیات خودمان هم وجود داشته و دارد. اولینبار سیمین دانشور در رمان سووشون تابوشکنی میکند و زنی کنشگر و قهرمان را در رمانش به وجود میآورد. شخصیت زری گر چه در ابتدای داستان شخصیتی محافظهکارانه دارد؛ اما رفتهرفته از پیله تنهایی خود بیرون میآید و ما تغییرات او به سمت مطالبهگری را مشاهده میکنیم. سیده عذرا موسوی از آن دست نویسندگانی است که زنان داستانهای او، همواره در حال تکاپو و حرکت هستند. به انگیزه چاپ رمان جدیدش با عنوان فصل توتهای سفید، گفتوگویی را با او ترتیب دادهایم که در زیر میخوانید.
شما قبل از این کتاب، مجموعه داستان جشن باغ صدری را هم برای رده سنی بزرگسال و با مضمون پهلوی اول و دوم نوشتهاید. این کتاب هم تقریبا چنین مضمونی دارد. چه دغدغهای باعث میشود درباره انقلاب بنویسید؟
من خود را برخاسته از بستر این انقلاب میدانم. پیش از انقلاب درصد بیسوادی زنان بیش از ۶۰درصد و تعداد نویسندگان زن انگشتشمار بود. انقلاب ایران در سال ۵۷ فقط یک انقلاب سیاسی برای تغییر حکومت نبود؛ بلکه یک انقلاب فرهنگی نیز بود. زنان آگاهتر و زمینه برای فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی فراهمتر شد. من خود را مدیون این انقلاب میدانم. ضمن اینکه به آن علاقه دارم و نمیتوانم منکر این علاقمندی شوم. نکته دیگر اینکه یکی از علاقهمندیهای من تاریخ است. فرصتی که تاریخ برای تأمل و تعمق فراهم میکند، هرگز نمیتوان نادیده گرفت؛ دریایی از تجربههای نازیسته، ولی آگاه از نتیجه آنها که موجب میشود مسیر پیش رو روشنتر شود. تاریخ داستان فرازو نشیب ملتها و سرشار از دستمایههایی ارزشمند برای خلق داستانهاست. و نویسنده حکیم کسی است که میتواند از دل شکستها و تاریکیها نور امید را بیرون بکشد و با خلق آثاری امیدوارانه، راه را برای یک زندگی سعادتمندانه هموار کند. ایران در بیش از یک قرن گذشته ماجراهای عجیب و پستی و بلندیهای بسیاری را از سر گذرانده است. دو انقلاب، دو کودتا و یک جنگ هشتساله اتفاقات کوچک و پیش پا افتادهای نیستند که بشود به سادگی از کنار آنها عبور کرد. ضمن اینکه ایران در این دوره از مصائب جنگهای جهانی اول و دوم نیز زخمهایی برداشت. مردم ایران از زمان مشروطه تا به امروز همواره در حال مبارزه بودهاند؛ فقط اینکه این مبارزه همواره با افت و خیزهایی همراه بوده است. در هر برهه طرف دوم این مبارزه تغییر کرده است، ولی ارزشها و آرمانها یکسان بودهاند. یک نویسنده چطور میتواند نسبت به وقایعی که سرزمینش از سر گذرانده، بیتفاوت باشد و آنها را نبیند یا کمرنگ ببیند؟
شما این کتاب را همزمان با رمان شاخ دماغیها نوشتهاید. کار سختی نبود؟
البته که سخت بود. چون باید به دو موضوع و دو حوزه مخاطب متفاوت میپرداختم. فضای فرهنگی و اجتماعی دو اثر و زمان جاری در داستانها نیز متفاوت بود. البته رمان شاخدماغیها همان زمان فرصت کافی پیدا کرد تا نوشته، بازنویسی و سپس منتشر شود. ولی انتشار کتاب «فصل توتهای سفید» به خاطر پرداختن من به فعالیتهای دیگر، با وقفه روبهرو شد. در سال ۹۸ فرصتی پیدا کردم تا دوباره روی اثر و موضوع آن متمرکز شوم و آن را بسط دهم. هرچند مشکلات نشر نیز در این تأخیر بیتأثیر نبود و باعث شد تا اثر در بهمن ۱۴۰۱ منتشر شود.
شخصیتهای زن داستانهای شما معمولاً کنشگر هستند. آیا در این رمان هم همینطور است یا نه، حالت ایستا دارند؟
من تمام تلاشم را برای خلق یک قهرمان کردهام. نکته قابل توجه این است که در آثار داستانی که در این چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی منتشر شدهاند، نسبت قهرمانان زن نسبت به مردان یک به چهار بوده است. بخشی از این اتفاق به این دلیل است که نویسندگان مرد در زمینه نگارش داستان پیشتاز بودهاند و در دورهای زنان کمتری وارد عرصه نویسندگی شدهاند. طبیعتا در داستانهای این نویسندگان نیز مردان فرصت بیشتری برای عرض اندام و تبدیل شدن به قهرمان یافتهاند. لازم بود زنانی وارد گود نویسندگی شوند و فرصت را برای خلق زنان قهرمانی مبتنی بر اسطورههای زن ایرانی فراهم کنند. وجود این نگاه زنانه برای ادبیات ما مثل هوا برای زندگی لازم بود. من هم کوشیدم از این امکان نهایت بهره را ببرم میشود. او در پشت سر مادر و مادربزرگش و در پیش رو منجیای به نام امیر دارد . حالا که امیر مفقود شده، باید دست به انتخاب بزند؛ راهی را که مادرش رفته در پیش بگیرد و منفعلانه تن به تقدیر بسپارد، یا نور امیدی را که امیر در دلش روشن کرده تبدیل به شعلهای فروزان کند، جانش را به آتش بکشد و ققنوسوار از میان خاکستر به پرواز دربیاید.
چه شد که نام کتاب فصل توتهای سفید شد؟
شاید بهتر باشد پاسخ این سؤال را به مخاطبان اثر واگذار کنیم، ولی برای اینکه پرسش شما را بیپاسخ نگذارم و تقلبی به مخاطبان برسانم، باید بگویم که فصل توتهای سفید برای قهرمان داستان، فروغ، فصلی است که زندگیاش زیرورو میشود و او برای اولین بار احساساتی را تجربه میکند که تا پیش از آن تجربه نکرده بود. فصل توتهای سفید باعث میشود فروغ برگردد و نگاهی دیگر به پشت سرش بیندازد و این بار پیش رویش را جور دیگری ببیند.
در مقام یک نویسنده چطور میان نقشهای دیگر خود؛ همسری و مادری تعادل برقرار میکنید تا این نقشها تداخلی با یکدیگر پیدا نکنند؟
کار سادهای نیست و به نظرم کاری است که تنها از عهده زنها برمیآید. برای زنان نویسندهای که خانواده برایشان در اولویت قرار دارد و بههیچوجه حاضر نیستند نقشهایی را که به این مناسبت عهدهدار شدهاند، فدای نویسندگی کنند، چاره فقط موم و آهن شدن است. باید مانند موم چنان منعطف باشند که به راحتی شکل بگیرند و در عین حال مثل آهن سخت باشند. باید زمان خلق کنند، زمان ذخیره کنند و روح خود را وسعت ببخشند. هرچند در برهههایی از زندگی، وزنه یکی از این نقشها نسبت به بقیه سنگینتر میشود. برای زنی که به تازگی مادر شده است یا چند فرزند دارد، خواندن و نوشتن کار سادهای نیست. ولی ذات زن خلق کردن است و همین، به او قدرت و انرژی میدهد.
۳فرد تاثیرگذار در زندگی من
پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(ص)
بزرگمردی که اسوه حسنه و رحمه للعالمین بود. پیامبری که همواره در ارتباطی زنده و پویا با تمام هستی بود
حکیم ابوالقاسم فردوسی
حکیمی فرزانه با طبعی بلند که برای حفظ زبان و وطن، از هیچ کوششی دریغ نکرد
استاد امیرحسین فردی
نویسندهای آزاده با اهداف بزرگ و ایدههای نو. نمونه درخت هرچه پربارتر، افتادهتر.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد