به گزارش جام جم آنلاین، آمریکاییها همواره در تلاشند تا وانمود کنند کشورشان برترین قدرت نظامی دنیا است و برای اینکه در چشم جهانیان جا بیندازند که در هر نقطه این کره خاکی توان این را دارند تا از منافع داشته و نداشته خود دفاع کنند. برای بسط و اشاعه چنین طرز تلقی هم از همه ابزار و امکانات رسانهای خود بهره میبرند تا این ترس را همیشه در دل ملتها و دولتهای موافق و مخالف سیاستهای ایالات متحده زنده نگه دارند که اگر روزی سروکارشان با نیروهای نظامی آمریکا افتاد به هیچ وجه مقابله و مقاومت راهکار رویارویی با قدرت برتر نظامی جهان نیست بلکه تنها راه سلامت و عافیت پذیریش این برتری و پرهیز از این رویارویی است. گزارشهای زیادی هم درباره این قدرت برتر نظامی از رسانههای مختلف درباره موشکها، تسلیحات اتمی و غیر اتمی، توان رزمی نظامیان، قدرت نیروی هوایی و... منتشر میشود و هدف از انتشار آن هم بسط نظریه برتری نظامی آمریکا است. این ادا و اطوار سیاسی و رسانهای برای نشان دادن قدرت نظامی ایالات متحده اما حداقل چهار دهه است که اثر و ثمری روی مقاومت ملت ایران نداشته و به همین خاطر است که بعد از گذشت این همه سال برغم اینکه مقامات سیاسی آمریکا در مصاحبههای رسمی خود از وجود همیشگی گزینه نظامی در مواجه با جمهوری اسلامی سخن میگویند با این وصف، هنوز به خود جرات ندادند تا از جنگی تمام عیار با کشورمان سخن بگویند چون بخوبی میدادند که علاوه بر قدرت اراده و عزم ملت ایران بعید نیست که باد و باران و آب و آتش و حتی طوفان شن به مصاف آنها بیایند و پنجه آنان را درهم بشکند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 معادلات سیاسی و بینالمللی تغییر پیدا کرد و بازیگران عرصه بینالمللی دریافتند که در مواجه با ایران باید طرحی نو درافکندند چون نظام جدید برآمده از اراده ملت، شعار نه شرقی و نه غربی را آرمان خود قرار داده بود و به هیچ وجه رضایت نمیداد که آمریکا و انگلیس به روال سابق به فکر تامین مطامع و منافع خود در کشور باشند. آمریکاییها البته در آغازین روزهای انقلاب تلاش کردند تا با اقداماتی در حوزه سیاسی و دیپلماتیک همچنان از علاقمندی خود به حفظ رابطه با ایران نشان دهند اما مگر میشد خاطره تلخ کارگردانی کودتای 28 مرداد و نفوذ در حوزههای سیاسی و اقتصادی کشورمان در دوران حکومت پهلوی دوم و همچنین دخالت در امور داخلی از خاطر ایرانیان زودوده شود. طبیعی بود آنها هر کاری که میکردند اوضاع به روال سابق باز نمیگشت. بویژه آنکه بعد از فرار شاه، آمریکا حمایت صریح خود را از محمدرضا پهلوی اعلام میکرد و به نظر میرسید که مقامات ایالات متحده همچنان سودای بازگشت دوباره شاه به قدرت را در سر میپروراندند و این رویه به هیچ وجه با خواست مردم ایران همخوانی نداشت. از سویی دیگر در بسیاری از آشوبهای داخلی که در آغازین روزهای پیروزی انقلاب در برخی از نقاط کشور رخ داد ردپای آمریکاییها و عناصر نفوذی آنها به چشم میخورد. نکته دیگر اینکه امپریالیسم ستیزی یکی از شعارهای محوری مردم ایران بود و چه قبل و چه بعد از انقلاب معماران فکری نهضت مردمی و اسلامی مردم ایران از جمله امام خمینی بارها به نقد سیاستهای آمریکا در منطقه و ایران میپرداختند. گسترش این فضای ضد آمریکا و همچنین ادامه حمایتهای ایالات متحده از شاه و تلاشهای سفارت آمریکا برای برقرار کردن ارتباط با نیروهای میانه رو و منعطف سیاسی، این ذهنیت در بین نیروهای انقلابی ایجاد کرد که «در» برای آمریکاییها همچنان بر همان پاشنه میچرخد.
وقوع انقلاب دوم
فضای ضد آمریکایی سال 58 جو غالب و عمومی در سپهر سیاسی ایران بود و به نظر میرسید که مردم منتظر فرصتی هستند تا اوج خشم و انزجار خود را از دخالتهای ایالات متحده در امور داخلی کشور بروز دهند. ملاقات برخی از اعضای دولت موقت با زیبگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمیکارتر رئیس جمهور آمریکا در حاشیه برگزاری جشنهای بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر در الجزیره جرقهای روی باروت خشم انقلابی مردم ایران بود. در آن مقطع، رویه دولت موقت و نرمش و انعطافی که بخصوص در عرصه سیاست خارجی داشت به هیچ وجه مورد پسند انقلابیون نبود و اقشار مختلف مردم از جمله دانشجویان برخی از اقدامات دولتمردان وقت را توطئه میپنداشتند و در پی فرصتی بودند تا ماهیت آنها را برملا سازند. با انتشار خبر دیدار میان هیاتهای ایرانی و آمریکایی، دانشجویان پیرو خط امام برآن شدند تا در اقدامی ضربتی مرکز همه فتنهها در کشور را به به تصور بسیاری، سفارت آمریکا بود به تسخیر خود درآورند.
تشدید اعمال فشار علیه ایران
تصرف سفارت آمریکا بازتابهای زیادی داشت و ایالات متحده را با تبعات سنگین و منفی زیادی مواجه کرد. مقامات آمریکایی بعد از این رویداد احساس کردند که حیثت سیاسی ایالات متحده لکه دار شده و باید برای یک سلسله اقدامات دامنه دار سیاسی، اقتصادی و نظامی علیه منافع ایران برنامه ریزی کنند. اسارت 53 آمریکایی که تحت عنوان جاسوس در ایران بسر میبردند مسالهای نبود که آمریکا و سایر کشورهای غربی از آن براحتی بگذرند.
آمریکا در قدم اول تلاش کرد تا از ابزارهای سیاسی و بینالمللی استفاده کند. در نخستین عکسالعمل، روز ۲۲ آبان ۱۳۵۸ دستور توقیف کلیه داراییهای ایران در بانکهای آمریکایی و شعبههای خارجی آن را صادر کرد و خرید نفت از ایران را متوقف ساخت. ارجاع موضوع گروگانگیری به دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه از دیگر اقدامات آمریکا بود. رأی این دیوان نیز روز ۲۴ آذر علیه ایران صادر شد و ۱۵ قاضی این دادگاه به اتفاق آرا جمهوری اسلامی ایران را به دلیل تسخیر سفارت آمریکا محکوم کردند. روز ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ بود که جیمی کارتر رئیسجمهوری آمریکا طی دستوری، قطع روابط سیاسی و بازرگانی با جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد. این دستور که ۵ ماه پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام صادر شد، عکسالعمل جدید دولت آن کشور در برابر گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در ایران بود.
در اقدامی دیگر آمریکا زمینه صدور قطعنامههایی در سازمان ملل در 16 آبان 58 و 14 آذر 58 را فراهم آورد. به موازات آن ایلات متحده برغم توافقات پیشین از ارسال قطعات نظامی به ایران خودداری کرد و در گام بعدی با توجه به کدورتهای سیاسی میان ایران و عراق و اختلافات مرزی درخواست دیکتاتور را برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک را با وجود اختلافات قبلی بیپاسخ نگذاشت تا شاید بدین واسطه توازن قوا را به نفع عراق برهم بزند. هیچ کدام از اقدامات البته باعث عقب نشینی جمهوری اسلامی نشد و از این رو، آمریکاییها به فکر استفاده از اقدام نظامی برآمدند.
در همان مقطع، وزارت دفاع آمریکا پنتاگون اعلام کرده بود که 1800 تن از تفنگداران دریایی این کشور که در آن ایام در اقیانوس هند حضور داشتند به ناوگان آمریکا در دریای عمان در نزدیکی سواحل ایران ملحق شدهاند. این واحد وابسته به نیروی واکنش سریع آمریکا بوده و از کلیه تجهیزات نظامی سنگین از جمله تانکهای ام 60 و هلیکوپترهایی که بر روی عرشه پنج کشتی نفربر است برخوردار بود.
در همین ارتباط الشرق الاوسط گزارش داده بود که اعزام تفنگداران دریایی آمریکا نشانگر تمایل این کشور به ادامه حضور نظامی سنگین در منطقه خلیج فارس میباشد و در حال حاضر دو ناوچه هواپیمابر و 20 کشتی مربوط به آنها در آبهای خلیج حضور دارند.
طبس نامی فراتر از بیابانی در دور دست
آمریکاییها از همه اقدامات خود نتیجه نگرفته بودند درصد برآمدند تا با یک اقدام ضربتی به خیال خود نظام جدیدی که در ایران روی کار آمده بود ضرب شصتی نشان بدهند. از این روز عملیات طبس در بالاترین سطح و با استفاده از زبده ترین کارشناسان و متخصصان نظامی ایالات متحده طراحی شد. به همین منظور زبده ترین نیروهای نظامی آنها 5 ماه در صحراهای آریزونا که شرایط مشابهی با مناطق کویری ایران داشت تحت تعلیمات پیچیده و فشرده قرار گرفتند. همچنین برای این عملیات آخرین تسلیحات دفاعی و نظامی با بودجهای نامحدود اختصاص داده شد و علاوه بر این سازمان هواشناسی آمریکا هم شرایط منطقه فرود نیروهای ویژه را در صحرای طبس مورد بررسیهای دقیق قرار داد. فرماندهان ارشد نظامی ایالات متحده بعد از طراحی این عملیات 90 درصد احتمال پیروزی عملیات را پیشبینی میکردند. بنا به اسناد به دست آمده جاسوسان زبده اسرائیلی (موساد) در جریان طراحی حمله به طبس نقش بسیار فعالی داشته اند و از تجربیات طراحان نقشه حمله به فرودگاه «انتبه» در اوگاندا از جمله «شیمون پرز»، استفاده فراوانی شده بود.
با این شرایط نیروهای موسوم به دلتا فورس خود را برای اجرای عملیاتی کاملا موفق آماده کرده بودند. در شب عملیات بالگردهای پیشرفته آماده پرواز شدند. همچنین جهت فرود اضطراری بالگردها و هواپیماهای سی ۱۳۰ در ۱۴ منطقه در تهران و حوالی آن در نظر گرفته شده بود.
طبق برنامه، چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ش، هفت فروند هواپیمای غول پیکر c-۱۳۰ و هشت فروند بالگرد وارد مرز ایران شدند، در حالی که نیروهای ویژه عملیات، تجهیزات پیشرفته نظامی و وسایلی همچون جیپ، موتور سیکلتهای تندرو و مخصوص عملیات و... همراه داشتند. آنها از جنوب کشور وارد مرزهای ایران شدند و پس از طی حدود یکصد کیلومتر، بدون اینکه مانعی در مسیرشان باشد، در فرودگاهی متروکه، نزدیک رباطخان طبس فرود آمدند. زمان عملیات یکی از بالگردها از هواپیمای c-۱۳۰ سوختگیری کرد و از زمین برخاست که ناگهان بر اثر اشتباه خلبان با هواپیما برخورد کرد و هر دو آتش گرفتند. سپس بر اثر طوفان شن، دو بالگرد دیگر، دچار نقص فنی شدند و از انجام عملیات باز ماندند. در نتیجه، اجرای طرح با هماهنگی کارتر متوقف شد.
حادثه فوق شکست بزرگی برای دولتمردان آمریکا بخصوص جیمی کارتر رئیسجمهور ایالات متحده محسوب شد و تلخی این حادثه تا پایان دوران ریاست جمهوری او باقی ماند.
زبیگنیو برژیسکی مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر، شکست آمریکا در صحرای طبس را یکی از عوامل «احساس ناامیدی ملی» در آمریکا دانست و ویلیام سولیوان، سفیر سابق آمریکا در تهران نیز شکستن پنجه عقاب در طبس را «دوران تحقیر ملی آمریکا» نامید.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد