بر این اساس مجموعههایی چون «شرلوک هلمز»، «بازی تاج و تخت»، «جیمز باند» و... آثاری هستند که نشان میدهد سینمای غرب چگونه و با چه شگردهایی از جهان تصویر استفاده میکند تا ادبیاتش را هم به دنیا صادر کند. این در حالی است که ما در ایران با وجود داشتن گنجینهای غنی و ارزشمندی از ادبیات کلاسیک و صدها داستان و رمان خوب و قابل اقتباس معاصر، نسبت به این گنج پرارزش کماعتنا هستیم! اما آیا به هر اثری تازه که از اثری دیگر خلق شده باشد، اقتباس میگویند؟ اقتباس سینمایی از آثار ادبی چگونه باید باشد؟ در شرایطی که به نظر میرسد سوژههای اصلی کم شده، چرا اکثر فیلمسازان یکسان فیلم میسازند؟ چرا ادبیات و کتابهای داستانی به پرده سینما راه نمییابند؟ و... . اینها انبوهی از پرسشهاست که به بهانه برپایی سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران بر آن شدیم تا در گزارش امروز جامجم آنها را مورد واکاوی قرار دهیم.
علیه فراموشی با نزدیک شدن سینما به کتاب
حسن هدایت که در کارنامهاش ساخت آثاری همچون «میهمانی خصوصی»، «گراند سینما»، «کارگاه» و «محاکمه» دیده میشود، اوایل دهه ۸۰ فیلم سینمایی «گرداب» را بر مبنای یکی از قصههای صادق هدایت ساخت که مورد استقبال مردم و منتقدان قرار گرفت. او درباره تفاوت بین اقتباس و کپی کردن توضیح میدهد: اقتباس به معنای این است که فرم جدیدی از یک اثر را برداشت کنیم و در قالبی دیگر ارائه دهیم. این مفهوم قطعا با کپی کردن متفاوت است. در کپی کردن مثلا داستانی را با تغییرات جزئی در قالب فیلم ارائه میدهیم. فیلم و کتاب دو حوزه کاملا مجزا و متفاوت از یکدیگر هستند. وقتی از اثری اقتباس سینمایی میکنیم به عبارتی از یک داستان باتوجه به محدودیتها و بضاعت یک فیلم، برگردانی سینمایی انجام میدهیم. در این برگردان قطعا نگاه فیلمساز دخیل است. چون نگاهی سینمایی به یک اثر مکتوب میکند. در تمام دنیا از آثاری که از شاخصههای ویژهای مثل آرایههای ادبی، میزان فروش و... برخوردار هستند، اقتباس سینمایی میشود. این اقتباس به اثر مکتوب نهفقط لطمهای نمیزند، بلکه باعث شهرت آن هم میشود. به عنوان مثال سهگانه «ارباب حلقهها» نوشته جان رونالد تالکین یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین کتابهای ادبیات قرن ۲۱ است که پیتر جکسون در ساخت فیلم آن وفاداری بسیار زیادی را بهخصوص در جزئیات و حالوهوای کلی کتاب به خرج داد. این کتاب را مردم به فراموشی سپرده بودند اما وقتی فیلمهایش ساخته شد، فروش کتاب هم بالا رفت و مجدد در کانون توجه قرار گرفت. در ایران هم برداشت از کتابها و داستانها، مخاطبان را تحریک به خواندن اصل کتاب یا دیگر آثار آن نویسنده میکند. به هر حال یک اقتباس سینمایی حتی اگر ضعیف باشد نهفقط به اصل کتاب صدمه نمیزند، بلکه آن را در کانون توجه قرار میدهد. از این جهت که منتقدان برای نقد سینمایی دوباره سراغ کتاب میروند و با بررسی آن میگویند از کتاب عقبتر است یا جلوتر یا مثلا توانسته حق مطلب را ادا کند یا نه! البته این کارگردان خاطرنشان میکند که در اقتباس سینمایی از کتاب باید کپیرایت که حق قانونی برای مولف است، رعایت شود.
اقتباس از کتاب همیشه پر بیننده
هدایت درباره زمینههای اقتباس برای ساخت فیلم و هر اثر هنری دیگر توضیح میدهد: اقتباسهای سینمایی یا سریالی اگر اصولی انجام شود، قطعا پربیننده خواهد بود. مثلا سریال «داییجان ناپلئون» به کارگردانی ناصر تقوایی براساس رمانی به همین نام اثر نویسنده طنزپرداز معاصر ایرانی، ایرج پزشکزاد تهیه و تولید شد و بسیار مورد استقبال مخاطب قرار گرفت یا سریالهایی که براساس کتابهای ژول ورن ساختند و... او در پاسخ به اینکه چرا با وجود عدم تنوع در آثار سینمایی، ادبیات و کتابهای داستانی به پرده سینما راه نمییابند، تصریح میکند: تمام سوژههایی که در دنیای ادبیات و سینما و تئاتر وجود دارد از تعداد محدودی فراتر نمیرود. یعنی در تمام دنیا، فیلمها و کتابها روی موضوعات محدودی میچرخد. بنابراین سوژه آثار هنری در همهجای دنیا محدود است. بنابراین اگر میبینیم برخی کتابها یا فیلمها درخشش چشمگیری دارد، ربطی به سوژه ندارد؛ بلکه به بیان سوژه برمیگردد. بر این اساس در عالم هنر این گفته متداول است که مهم نیست در مورد چه میگویی، مهم این است که چگونه میگویید. کمااینکه خیلی از سوژههای ساده به قدری درخشان بیان میشود که یک شاهکار ادبی ـــ هنری میشود. بنابراین ما کمبود سوژه نداریم اما تهیهکنندگان و کارگردانان عمدتا سمت سوژه و نحوه بیانی میروند که امتحانش را پیشتر پس داده است. اینطور میشود که آثار هنری مشابه هم میشود. ضمن اینکه در هر جامعهای براساس قوانین حاکم، ممیزی وجود دارد و تعریف ممیزی مشخص است اما در ایران طی سالها فعالیت هنریام، هیچوقت تعریف ممیزی را متوجه نشدم؛ چون در ادوار مدیریتی مختلف، این معنا تغییر میکند و به دلیل نبود تعریف روشن از ممیزی، فیلمسازی همیشه با اما و اگرهایی مواجه بوده است. همین اما و اگرها، تهیهکننده را محافظهکار میکند و او را سمت سوژههایی میبرد که خطر کمتری دارد.
ادبیات ایران درونگراست
علیرضا محمودی ایرانمهر، نویسنده و فیلمنامهنویس سینما معتقد است سینما و ادبیات در ایران دو قطب دور از هم هستند. او با تاکید بر اینکه بخش عمدهای از سینمای دنیا بر اقتباس استوار است، توضیح میدهد: اقتباس هنر بزرگی است و برای انجام آن نیاز به فیلمنامهنویسانی بسیار توانمند است.
چون اقتباس حتی از نوشتن یک داستان معمولی سختتر است. حال سینما و ادبیات ما خوب نیست؛ ادبیات به این دلیل که نمیتواند از درآمد سینما استفاده کند و سینما به این دلیل که نمیتواند از ادبیات غنی بهره ببرد. هر دو حوزه دچار مشکلات ساختاری و درونی هستند و بنابراین نتیجه تعاملشان نمیتواند رضایتبخش باشد. مثل دو انسانی که هرکدام دچار مشکلات شخصی با خودشان هستند و اگر با هم ازدواج کنند، طبعا آیندهای جز درگیری و طلاق نخواهند داشت. ادبیات و سینما هم همین حالت را دارند. هر دو به خودی خود دچار مشکلات ساختاری هستند که مانع ارتباط موثر بینشان میشود.
سینما معمولا سیستم مشخص و قابل اعتمادی ندارد برای اینکه فیلمنامه را بگیرد و آن را در مسیر اصولی پردازش و بر آن اساس اثری را تولید کند. فیلمنامهنویسها عمدتا در شرایط اضطراری فیلمنامههایشان را آماده میکنند که البته چنین فیلمنامههایی حتی استانداردهای اولیه را هم ندارند.
ایرانمهر با بیان اینکه ادبیات ما بیشتر به درونگرایی و ذهنیتگرایی توجه دارد، توضیح داد: ادبیات ایران بسیار درونگرا و وابسته به زبان (بهمعنای آرایههای بیرونی زبان) است. بنابراین اقتباس از آن بسیار مشکل است، چون آثار انگشتشماری در ادبیات هست که واجد شرایط ماجرا، حرکت و کنشی که سینما به آن نیاز دارد باشد. همین امر باعث میشود دست سینماگران برای انتخاب بستری برای اقتباس خالی بماند. به طور کلی نمیتوان از روی ادبیات کپی کرد به این علت که ساز و کار آن کاملا با سینما متفاوت است و فیلمنامهنویس حتی اگر نخواهد هم مجبور است که دست به ترجمه سینمایی یا بازآفرینی از روی ادبیات بزند. بنابراین در اقتباس به هیچ وجه نمیتوان کپی کاری کرد.
فیلمنامهنویس فیلم «دلخون» با تاکید به حق مؤلف و توافق نویسنده برای اقتباس از اثر، توضیح میدهد: تا امروز پنج،شش فیلمنامهام ساخته شده بدون اینکه ریالی گرفته باشم. بارها پیش آمده طرحی را برای تهیهکنندهای فرستادهام و یکسال بعد همان طرح را با ترکیبی از فیلمنامههای دوستانم روی پرده سینما دیدهام بدون اینکه نامی از خودم یا دوستانم پای فیلمنامهها خورده باشد.
نویسنده کتاب«ابر صورتی» خاطرنشان میکند: مادامیکه مشکلات ساختاری هر دو حوزه سینما و ادبیات برطرف نشود، نمیتوان انتظار رابطهای موفق بین این دو را داشت. البته از نظر من ادبیات مسیر رشد بهتری نسبت به سینما دارد. با وجود اینکه در این سالها سینمای ایران در مجامع بینالمللی بسیار خوش درخشیده اما مسیر رشد و اصلاحی ادبیات داستانی ما اصولیتر و پایهایتر است.
گسست نسلی با قهرمان های ملی
چرا کودکان و نوجوانان ما هری پاتر را که اسطوره شیک دنیای غرب است، بهتر از رستم و سهراب و زال و دیگر اسطورههای کهن ایرانی میشناسند؟ چرا مثلا رابین هود را با ولع تماشا میکنند اما نسبت به فرهنگ اصیل خودمان بیگانه هستند؟ غیر از این است که ما خودمان در حوزه فرهنگ و هنر کم کاری کردهایم و اسطورههایمان را آنطور که شایسته است به نسل جدید و جهانیان معرفی نکردهایم؟ این در حالی است که شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، هزار و یک شب، مثنوی معنوی، کلیله و دمنه و... هرکدام دارای شخصیتها، داستانها، روایتهای مفید و راهگشایی هستند که در درک هویت انسان بسیار کمک کنندهاند و باعث میشوند تا کودکان و نوجوانان ما نسبت به فرهنگ اصیل خود بیگانه نشوند. جهانی شدن مستلزم متکی بودن به ریشههای سنتی و کهن با نگاه و رویکردی نو است. کمااینکه هنوز هم در جهان حافظ، سعدی و مولانا را بیشتر از ادیبان معاصر میشناسند. در مجموع به نظر میرسد ادبیات در برهه کنونی وضعیتی بحرانی را سپری میکند. مثلا در دهههای اخیر با وجود اینکه اتفاقات زیادی در کشورمان رخ داده اما خاطرهنویسیهای خیلی برجستهای نداریم. خاطرهنویسی در ایران شیر بییال و کوپال است و آنطور که باید باشد، نیست در حالیکه طی چند دهه اخیر اتفاقات مهمی از جمله هشت سال دفاعمقدس در کشور ما رخ داده اما متاسفانه از موضوعات و داستانهای آموزنده آن نتوانستیم بهطور شایسته برای خاطره نویسی استفاده کنیم. این در حالی است که مردم به خاطرات دفاعمقدس بسیار علاقهمند هستند. کمااینکه امروز و بعد از گذشت چهار دهه از جنگتحمیلی وقتی فیلم «دستهدختران» با محوریت نقش زنان در پشت جبهه و با الهام از جریان واقعی ساخته میشود همچنان میتواند مخاطبان زیادی را به خود جذب کند. نظر به این که نسل جوان امروز از روزهای پرهیاهو و مبارزه دفاعمقدس خاطرهای در ذهن ندارند لزوم خاطرهنویسی پیرامون دفاعمقدس بسیار ضروری احساس میشود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت