از دید ناشر

ما ایرانی‌ها در بین خودمان معروف هستیم که چرخ را دوباره یا حتی چندباره اختراع می‌کنیم. شاید یکی از مهمترین دلایلش این باشد که اعتقادی به اشتراک‌گذاری تجربیات خود با دیگران نداریم یا برای انجام کاری به‌جای پرس‌وجو از اهل فن به آزمون و خطا روی می‌آوریم و از این جهت است که تجربیات افراد در فنون مختلف ثبت نمی‌شود و فرصتی را برای اهل علم فراهم نمی‌آورد که آن‌ را تئوریزه کرده و در اختیار علاقمندان به آن فن قرار دهند.
کد خبر: ۱۴۱۰۸۷۷
نویسنده محمد امین اکبری - شاعر و منتقد

یکی از فن‌ها یا کسب و کارهایی که علی‌رغم پیشینه طولانی و خوبی که در کشور ما دارد هنوز که هنوز است مورد مطالعه جدی قرار نگرفته است صنعت چاپ و نشر کتاب است.

یکی از افرادی که در طول سه دهه اخیر تلاش کرده که کاستی‌های این حوزه پژوهشی یعنی ثبت تجربیات اهل فن در صنعت نشر و تئوریزه‌ کردن آن‌ را جبران کند. جناب آقای عبدالحسین آذرنگ است. به ‌بهانه چاپ دو عنوان کتاب جدید و یک تجدید چاپ از آثار ایشان توسط نشر ققنوس، می‌خواهم یکی از این کتاب‌ها را معرفی کنم. کتاب‌های «نگاهی از چند سو به ویراستار و ویراستاری» و «نگاهی از چند سو به نشر کتاب» برای اولین‌بار منتشر می‌شود و کتاب «تاریخ شفاهی نشر ایران» که در ادامه معرفی می‌شود و آقای آذرنگ به‌همراه آقای علی دهباشی آن را سامان داده‌ است، بعد از گذشت یک‌دهه از چاپ اول به‌تازگی به چاپ سوم خود رسیده است.

«تاریخ شفاهی نشر ایران» مجموعه‌ای از گفتگوهای آقای آذرنگ و دهباشی با ناشران و فعالان حوزه کتاب است که تمامی‌شان بین سال‌های 78 تا 80 انجام شده است، یعنی تازه‌ترین گفتگو برای 22 سال پیش است.

این امر هم می‌تواند نقص کتاب باشد و هم حُسن آن. حسن از این جهت که گفتگوگرها در آن سال به‌سراغ افراد قدیمی ‌نشر رفته‌اند و تجربیات آنها را ثبت کرده‌اند، کسانی که دیگر زنده نیستند و در آن سالِ مصاحبه هم در دوره افول نشر خود و یا بازنشستگی به‌سر می‌برده‌اند.

خوشبختانه عمده گفتگوها از این افراد است. کسانی چون: عبدالرحیم جعفری (بنیانگذار انتشارات امیرکبیر)، بیژن ترقی (فرزند محمدعلی ترقی بنیانگذار انتشارات خیام)، محسن رمضانی (مدیر انتشارات پدیده و فرزند محمد رمضانی بنیانگذار انتشارات کلاله خاور)، محمود علمی‌(مدیر نشر جاویدان و از اعضای خانواده علمی)، جهانگیر منصور (از افراد موثر در نشر ایران و یکی از اعضای فعال دو نشر مهم نیل و کتاب زمان)، علیرضا حیدری (مدیر انتشارات خوارزمی) و دیگرانی که به‌جهت پرهیز از اطاله کلام از آوردن نامشان صرف نظر می‌کنم.

از طرفی گفتگوگرها با ناشرانی مصاحبه کرده‌اند که در آن زمان اوج فعالیت‌های خود را ندیده بودند. مثلا نیاز است که بار دیگر با افرادی چون علی‌اصغر علمی‌(مدیر نشر سخن)، علیرضا رمضانی (مدیر نشر مرکز)، محمدرضا جعفری (مدیر نشر نو)، جعفر همایی (مدیر نشر نی) و داود موسایی (مدیر نشر فرهنگ معاصر) گفتگو شود تا از چالش‌هایی که از سرگذرانده‌اند و یا موفقیت‌ها و تجربه‌هایی که در سال‌های اخیر کسب کرده‌اند بگویند. از این جهت «تاریخ شفاهی نشر ایران» کتاب تاریخ‌گذشته‌ای است. در عین اینکه اطلاعات بسیار خوبی از پیشینه نشر و کتابفروشی در ایران می‌دهد به‌خصوص در مصاحبه با افرادی چون داود رمضان‌شیرازی (مدیر نشر سنایی)، محمود باقری (از ناشران بساطی، اطلاعات این گفتگو برای خواننده امروز تازگی دارد)، کریم امامی، محسن رمضانی و جهانگیر منصور.

مشکل عمده کتاب عنوان آن است که توقع ما را بالا می‌برد و کاستی‌های آن را بیش از پیش جلوه می‌دهد. تاریخ شفاهی نشر ایران چیزی نیست که در یک کتاب پانصد صفحه‌ای خلاصه شود.

با این عنوان جای خالی بسیاری از ناشرها نظیر نشر اسلامیه (خاندان کتابچی)، نشر طهوری، نشر زوار از قدیمی‌ها و مروارید، ققنوس، نیلوفر، سروش، هرمس، نشر دانشگاهی، آگاه، قدیانی، چشمه از ناشران شاخص بعد از انقلاب و دیگرانی که الان در خاطر بنده هم نیست، به چشم می‌آید.

اگر عنوان چیز دیگری بود چنین توقعی پیش نمی‌آمد یا حداقل در مقدمه کتاب باید به این نکته اشاره می‌شد. البته ذکر این نکته ضروری است که موسسه «خانه کتاب» (وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) در سال‌های اخیر عناوین زیادی کتاب درباره تاریخ نشر ایران منتشر کرده که دو جلد از این کتاب‌ها با عنوان «تاریخ شفاهی کتاب» گفتگوهایی است که آقای نصرالله حدادی با ناشران و سایر فعالان حوزه کتاب داشته است که البته با توجه به اینکه با تعداد بیشتری از ناشران گفتگو کرده و تاریخ گفتگوها هم برای سال‌های اخیر است باز تعداد زیادی از افراد جزو غایبین هستند. ولی مشکل کتابهای «خانه کتاب» این است که در معرض دید مخاطب عام کتاب نیست.

مشکل دیگری که این کتاب و البته کتاب آقای حدادی که در بالا به آن اشاره شد دارد این است که در انتخاب افراد فقط به‌سراغ ناشران خصوصی رفته‌اند در صورتی که حداقل در بعد از انقلاب تجربه‌های موفقی در فعالیتهای ناشران وابسته به سازمان‌های حکومتی و دولتی دیده می‌شود. مثلا بخشی از فعالیت‌های انتشارات سروش، علمی‌و فرهنگی، نشردانشگاهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سوره مهر و یا هرمس (که حداقل در بادی امر از کمکهای دولتی بهره‌مند بود) در زمینه چاپ و نشر بی‌بدیل و قابل مطالعه است. ولی گویا دوستان با این حکم کلی که وابسته‌بودن به دولت بد است به‌سراغ این نشرها نرفته‌اند و مخاطب را از خواندن تجربیات مدیران موفق دولتی محروم کرده‌اند. البته گویا برخی وابسته‌بودن به دولت را برای بعد از انقلاب بد می‌دانند وگرنه در تجلیل از افرادی چون آقای همایون صنعتی‌زاده از هیچ کاری فروگذار نمی‌کنند. چهره‌ای که در پیش از انقلاب با حمایت دولت و موسسه‌ آمریکایی فرانکلین به فعالیت پرداخت و توفیقاتی را در زمینه نشر کتاب کسب کرد.

با وجود تمام مواردی که در بالا ذکر شد خواندن این کتاب برای علاقمندان به فرهنگ و کتاب خالی از لطف نیست و احتمالا برای آنها حاوی نکاتی آموزنده و جالب خواهد بود. مخاطب این کتاب هم اهل فن و دست‌اندرکاران حوزه چاپ و نشر هستند و هم مخاطبان عادی، کسانی که باید بدانند چاپ کتاب در ایران چه پیشینه‌ای دارد و با چه مشکلات و معضلاتی دست‌به‌گریبان است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها