تنها راه باقیمانده برایشان تحصیل است؛ تحصیل در دانشگاههایی که طبق روایت تصاویر تبلیغاتی، مجهز، لاکچری و رویاییاند. دانشگاههایی که تبلیغ میشوند وجه مشترکی دارند؛ همگی پر از پسر و دخترهای شادند با لباسهای رنگارنگ و مطابق مد روز. آزمایشگاهها و کلاسهای رویایی هم حتما سکانسی از این تبلیغات را به خود اختصاص دادهاند. سکانس پایانی هم حلقه پسران و دختران را نشان میدهد که همگی کلاه فارغالتحصیلیشان را به هوا پرت میکنند؛ قابی زیبا برای ترغیب نسلی که اصرار بیشتری در تحقق رویاهایش دارد و آن را بیرون از مرزهایش جستوجو میکند.
سود خوشبختی ما در جیب چه کسانی میرود؟
تب مهاجرت به جان جوانها افتاده و در این میان تبلیغات، بمبارانشان میکنند تا مبادا این تب به سردی تن در دهد. تبلیغاتی که گاهی پوستری میشوند روی دیوار یا پیامکی که هرازگاهی یادآور این هستند که نمیخواهید در فلان کشور یا بهمان دانشگاه تحصیل کنید؟ شبکههای ماهوارهای هم جای خوبی است برای جولان تبلیغاتی که سود خوبی عاید دلالان این بازار میکنند. تبلیغاتی که زندگی رویایی را به رخ میکشند تا برای لحظاتی هم که شده به رفتن بیندیشید. ثانیههایی که در آن همه داشتهها و نداشتههایتان را سبکوسنگین میکنید تا روزنهای برای رفتن بیابید. سودای تحصیل در دانشگاههای بیرون از مرز بر ذهن و قلب جوانان احاطه پیدا کرده، سودایی که شاید ریشه در همین بمباران تبلیغاتی دارد هرچند نباید از وضعیت کشور مبدا هم غافل شد. شرایطی که گاهی یافتن شغلی متناسب با تخصص و درآمد مطلوب را سخت و گاهیاوقات غیرممکن میکند. مشکلات و موانعی که درنهایت به نفع جیب افراد پشتپرده تمام میشود، افرادی که در تبلیغات شان می کوشند تا به شما القا کنند همه خواستهشان خوشبختی شماست! اما این خوشبختی چه سودی برای آنها دارد؟
آنهایی که ماندند و کسانی که رفتهاند!
در بازه زمانی سال ۱۳۸۰ تا مرداد ۱۳۹۹، ۵۶.۶درصد از «دارندگان مدال در المپیادهای دانشآموزی»، ۶۹.۱درصد از «مشمولان بنیاد ملی نخبگان» و ۷۸.۳درصد از افراد «حائز رتبههای یک تا هزار» آزمون سراسری در داخل کشـور هستند. آماری که مجموعه رصدخانه مهاجرت ایران در سالنامه مهاجرتی ایران در سال ۱۴۰۰ از آن سخن به میان آورد. اگرچه المپیادیها بـا ۳۷.۲درصد، مشمولان بنیاد بـا ۲۵.۵درصد و رتبههای یک تا هزار آزمون سراسری بـا ۱۵.۴درصد بیشترین درصد افراد مقیم خارج را به خود اختصاص دادهاند. براساس سالنامه مهاجرتی ایران، ۴.۴درصد از المپیادیها، ۳.۷درصـد از مشمولان تحـت پوشـش بنیاد و ۲.۶درصد از رتبههای برتر کنکور که پیشتر از کشور خارج شـده بودند، بـه ایران بازگشتهاند.
ایراد کجاست؛ سیستم آموزشی یا رویاپردازی خانوادهها
مهاجرت دانشآموزان و دانشجویان، پدیدهای که به مرور زمان همهگیر میشود، نیازمند سببشناسی و آسیبشناسی است. غفور شیخی ساختار مقطع سیستم آموزشی را مقصر اصلی دلزدهشدن دانشآموزان در دوران تحصیل میداند.
این جامعهشناس بر این باور است که سیستم فعلی به پرورش استعدادها منجر نمیشود، بهعلاوه رفتهرفته اعتبار خود را در میان جامعه نخبگان از دست میدهد. البته شیخی مافیاهای آموزشی و سودهای سیستمهای غیرانتفاعی آموزشعالی و... را بیتاثیر نمیداند. او ادامه میدهد: «دانشبنیاد نبودن اغلب رشتههای تحصیلی ما و نامتوازن بودن دانشگاه و صنعت از دیگر علتهای دلسردشدن دانشآموز و دانشجو در داخل کشور است.» این جامعهشناس میافزاید: وقتی سیستم نتواند نخبهپرور و استادپرور باشد، شاهد کاهش اعتبار دانشگاهها و رنکینگهای داخلی و دستاوردهای علمی خواهیم بود و همه اینها در افکارعمومی نمود پیدا کرده و از آن طرف تبلیغات گسترده برای جذب دانشآموز و دانشجو این بستر را هموارتر میکند.
شیخی ادامه میدهد: «متاسفانه خانوادههایی که فرزندانشان را با صرف هزینههای میلیاردی روانه روسیه، مالزی و ترکیه میکنند تا پزشک و دندانپزشک شوند و به ایران برگردند، نگاه غالب آنها انتفاع مالی از مدرک تحصیلی است، مثلا میگویند دومیلیارد خرجش کردم دوساله باید این پول را با کار در ایران دربیاورد. این نگاه انتفاعی مثل عفونت تمام جامعه را دربرمیگیرد و انسانیت و شرافت و ارزشهای والای انسانی را کمرنگ میکند.»
این جامعهشناس سرعتگرفتن سیر مهاجرت جوانان و نوجوانان را سستشدن و تزلزل هویت یک کشور توصیف میکند: «دانشجو یا دانشآموز عرقی به وطن ندارد؛ متعهد به اخلافیات و ارزشهای ملی نیست که بهراحتی مهاجرت را به ماندن ترجیح میدهد.»
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد