در مطالعه سال۲۰۲۱ مشخص شد که بیش از نیمی از دانشآموزان ایرانی در مهارت خواندن و درک مطلب، حداقل توانایی را دارند اما این مشکل بزرگ فقط گفته شد و خیلیها آسان از کنارش گذشتند. بنابراین ما با دکتر معصومه نجفیپازوکی، معاون ابتدایی وزیر آموزشوپرورش که معاونتش نقش کلیدی در کسب نتایج آزمونها دارد، گفتوگو کردیم تا بدانیم وزارتخانه چرا دست روی دست میگذارد و تماشا میکند که البته پاسخهای او نشان داد آموزشوپرورش بیش از آن که خود را مقصر بداند، یک مطالبهگر بزرگ از دولت است. حرفهای معاون وزیر خواندنی و قابل تأمل است.
آخرین آزمون تیمز و پرلز که از دانشآموزان پایه چهارم و هشتم کشورمان همزمان با حدود ۶۰کشور دیگر در سال ۲۰۲۱ گرفته شد، نتایج بسیار ناامیدکنندهای دارد تا حدی که این فرض پیش میآید شاید نتایج این آزمونها صحت و روایی کافی را نداشته باشد. آیا شما نتایج این مطالعات بینالمللی را تایید میکنید و آنها را منطبق بر واقعیتهای نظام آموزشی کشورمان میدانید؟
این یک سؤال فنی و تخصصی است که در پاسخ به آن میتوانیم به موارد مختلفی اشاره کنیم. اگر بخواهم خیلی فنی صحبت کنم، موضوع این است که در آزمون سواد، خواندن از اسامی لاتین در متنهای داستان استفاده میشود که برای دانشآموز ایرانی ناآشناست یا این که ویژگیهای رسمالخطهای زبانهای مختلف با هم فرق میکند و این باعث میشود تا اگر در زبان انگلیسی کسره با کلمه of شناخته میشود در ترجمه این متون کسرهای وجود نداشته باشد تا دانشآموز ایرانی بتواند ترکیبها را بهراحتی بخواند. اینها البته موضوعات ریزی است که در این حوزه مدنظر است و میتواند روی نتایج آزمونها اثر بگذارد اما من بهعنوان کسی که در بحث سواد خواندن بیش از ۱۰سال است مطالعه میکنم و کار علمی انجام میدهم و بهعنوان ناظری که در آزمونهای پرلز حضور داشته است، کلیت ماجرا یعنی ضعف دانشآموزان ایرانی در سواد خواندن را تایید میکنم. پس ما نمیتوانیم بگوییم مطالعهای که انجام شده بهحدی اشکال دارد که خروجیاش غلط است. این یک حقیقت است که جایگاه دانشآموزان ایران در بحث سواد خواندن خوب نیست و نمیتوان در آن تردید کرد.
چرا دانشآموزان ما اینطور هستند؟ مشکل از کجاست؟
الان شما بروید سراغ معلمان کلاس اول ابتدایی و از آنها بپرسید که بیشترین وقت کلاس شما برای آموزش خواندن میگذرد یا نوشتن. من این کار را کردهام و از تعداد زیادی از معلمان پرسیدهام و همه میگویند نوشتن. متن خواندنی کتاب اول ابتدایی خیلی کم ولی متن نوشتنی الی ماشاا... است. پس از همان پایه اول ابتدایی بحث خواندن را در اولویت بعدی میگذاریم در حالیکه اولویت این پایه باید خواندن باشد و املا را از طریق خواندن یاد بگیرند. در پایههای دوم تا چهارم هم متنهای داخل کتاب که برای خواندن گذاشته شده بهصورت روخوانی با صدای بلند در کلاس انجام میشود، یعنی هر دانشآموز دو سه خط از کتاب را روخوانی میکند و گویی یک جمعخوانی است. اینکه یک دانشآموز به تنهایی یک متن را بخواند و در کلاس دوم ابتدایی پنج دقیقه تمرکز کند و بعد درباره متن از او چند سؤال که نیاز به درک دارد، پرسیده شود، چیزی است که ما لازم داریم اما نه در پایه دوم، نه در سوم و نه در چهارم ابتدایی این اتفاق رخ نمیدهد و یکباره در کلاس چهارم دانشآموزان را در آزمون سواد خواندن قرار میدهیم که سؤالات درک مطلب از آنها میپرسد و از دانشآموزان خواسته میشود تا حدود ۲۵ دقیقه روی متن تمرکز کنند. ما کجا با این دانشآموز کار کردهایم تا میزان تمرکزش به استاندارد ۲۰ تا ۲۵ دقیقه برسد؟ در آزمون سال ۲۰۱۱ من بهعنوان ناظر ملی به چند استان سفر کردم و عملکرد بچهها را از نزدیک دیدم. وقتی این دفترچهها را به بچهها میدادند شاید دانشآموزان سه دقیقه برای خواندن تمرکز میکردند و بعد از آن شروع میکردند به جنب و جوش و فعالیت، بهطوریکه کاملا مشهود بود زمان تمرکز خواندن دانشآموز پایه چهارم ابتدایی با استاندارد جهانی فاصله خیلی زیادی دارد. پس یکی از مهمترین عوامل نتایج ضعیف ایران در آزمون پرلز این است که دانشآموزان ما برای آن کارنکرده و آماده نشدهاند.
شما در لابهلای صحبتهایتان اشاره کردید که در متنهای آزمون پرلز، اسمی لاتین وجود دارد و ترجمهها از انگلیسی است و این برای دانشآموزان ما مشکل ایجاد میکند. مگر دبیرخانه اجرایی این آزمون، متنها را براساس برنامه درسی هر کشور تنظیم نمیکند؟
در دانشگاه بوستون آمریکا یک مرکز مطالعه و در هلند یک مرکز دیگر وجود دارد که هدایتکننده این آزمون است. آنها در ابتدا از تعدادی از کشورها متن پیشنهادی دریافت میکنند. این متنها با استانداردهای علمی بررسی و ۱۰متن واحد انتخاب میشود که برای کل کشورها فرستاده میشود و هرکشوری باید این متنها را به زبان خودش ترجمه کند. بنابراین اسامی خاص مثل اسمهای لاتین در متن باقی میماند. جالب است بدانید وقتی این متنها در کشور ما ترجمه میشود، میبینیم که گاهی خوب انجام نشده و حتی خیلی بد ترجمه شده است و این هم برای خودش مشکلی است. سرجمع اتفاقی که از سال۲۰۰۱ تحت عنوان مطالعات سوادخواندن در حال انجام است در مجموع به لحاظ استانداردهای علمی مطالعهای قابل قبول است و خروجی این مطالعات باید ما را به سمت حرکتهای خیلی جدیتر ببرد.
پس این که گفته میشود بیش از نیمی از دانشآموزان ایرانی حداقل توانایی خواندن را دارند مورد تایید و قبول شماست، درست است؟
بله. البته دانشآموزان ما توانایی خواندن را دارند و میتوانند به سوالاتی که پاسخ آنها در متن بهصراحت آمده پاسخ دهند اما وقتی سوالات به لایههای استنباط و تفسیر میرسد، بچههای ما مشکل دارند. شاید بپرسید آیا دانشآموزان ما در تحلیل و استنباط ضعیف هستند که من به چنین چیزی اعتقاد کامل ندارم، زیرا قبلا چنین شرایطی را برای دانشآموز مهیا نکردهایم که او یاد گرفته باشد. ما هیچ وقت به دانشآموز متنی را ندادهایم که در انتهایش ۱۷سؤال از او پرسیده شود و پاسخش را بنویسد. چون من مولف کتاب درسی هستم به این مشکلات واقفم، بنابراین با قاطعیت میگویم که ما با دستکاری چند عامل میتوانیم نتایجمان را بهتر کنیم. باید به این سمت حرکت کنیم و امیدوارم حمایتهای لازم صورت بگیرد.
طبق توضیحاتی که تا اینجا دادهاید، نظام آموزشی و روش تدریس معلمان ما کلا زیر سؤال رفت. فکر نمیکنید بخشی از نتایج ضعیفی که درآزمونهای تیمز و پرلز به دست میآوریم بهعلت ضعف صلاحیتهای حرفهای معلمان و کیفیت آموزش توسط آنهاست؟
من نه معلم، نه نظام آموزشی و نه دانشآموز را زیرسؤال میبرم. حرفم این است که باید به روز شویم. نمیتوانیم بگوییم معلمان ما کار نمیکنند چون مخصوصا در دوره ابتدایی بسیار دغدغه دارند و زمان میگذارند. پس اگر بهروزتر باشیم و رویکردمان را تغییر دهیم با ۵۰ درصد انرژی که میگذاریم، میتوانیم نتیجه بهتری بگیریم. کتابهای درسی در سال ۱۳۹۰ تغییر کرد، ما چقدر معلمها را آموزش دادیم؟ اگر آموزش معلمان را جدی بگیریم و امکانات را به کلاسهای درس ببریم، مسأله ما حل میشود. شما میگویید نظام آموزشی ما زیر سؤال رفت؛ من اصلا چنین چیزی نمیگویم چون زیرساختهای خوب و نیروی انسانی همراهی داریم و یک توجه ویژه به آموزش و پرورش میتواند اتفاق بزرگی را رقم بزند.
من این سؤال را از شما پرسیدم چون بسیاری از کارشناسان معتقدند، نبود نظام ارزشیابی کیفیت کار معلم، یکی از دلایل کسب نتایج ضعیف ماست.
این نکته درست است و من با آن موافقم. یکی از امتیازاتی که مدارس غیردولتی نسبت به مدارس دولتی دارند، این است که معلم قرارداد یکساله با مدرسه دارد و چون حاشیه امنیتش برای یک سال است، خودش را بهروز میکند و پویاست و نمیگذارد با همان کلیشههای قبل بماند و البته خود مدارس هم برای معلمان کلاس آموزشی میگذارند. این معلم میداند اگر ضعیف باشد، سال بعد دیگر قرارداد ندارد اما در فضای مدارس دولتی وقتی از همان ابتدا حکم ۳۰ ساله برای معلم میزنیم و نظام ارزشیابی و سنجش هم نداریم تا مثلا هر پنج سال یک بار همه توانمندیهای لازم برای شغل معلمی را بسنجد و مهارت آنها را بهروز کند، نمیتوانیم به کسب نتایج بهتر امیدوار باشیم. وقتی حضرت آقا میفرمایند که باید کیفیت مدارس دولتی بالا برود و کاری بکنیم تا این مدارس به سطح قابل قبولی برسند که خانوادهها به آنها متمایل شوند، یکی از الزاماتش این است که معلمها بهروزباشند. پس ما بهعنوان آموزش و پرورش باید دورههای آموزشی خوب تعریف کنیم و نظام سنجش معلمان را راه بیندازیم، چراکه اگر این امر محقق شود هم کیفیت آموزشی ارتقا مییابد و هم معلم همپای دانشآموزان عصر خود رشد میکند.
دنبال یافتن مقصر نباشید
نتایج آزمون سال ۲۰۲۱ نشان داد که ۵۰ درصد دانش آموزان ایرانی در مدارس محروم درس میخوانند. این موضوع به ما پیغام میدهد که شکاف طبقاتی موجود در جامعه بر نظام آموزشی ما نیز سوار شده به طوری که دانشآموزان مرفه نتایج بهتری میگیرند و دانشآموزان محروم، محکوم به کسب نتایج ضعیف هستند. نظرتان دراینبارهچیست؟
مسلما سطحبندی مدارس و دانشآموزان براساس توان اقتصادی خانوادهها کار خوبی در حوزه آموزش نیست. من سال پیش روی کلاس اول متمرکز شده بودم و مطالعه میکردم . ما ۶۰ هزار کلاس اول ابتدایی در کشور داریم که ۱۵هزار تای آن غیردولتی است و از ۴۵هزار کلاس باقیمانده نزدیک به ۱۱هزار کلاس مربوط به مدارس هیات امنایی، شاهد و ... است که مدارس خاص قلمداد میشوند. به این ترتیب آن بخشی که مدرسه دولتی عادی میشود، شامل ۳۵هزار کلاس اول ابتدایی است. وقتی نتایج عملکرد این دانشآموزان و شاخصهایی همچون ترک تحصیل و تکرار پایهشان را بررسی و مقایسه میکردم، متوجه شدم در این ۳۵هزار کلاس ابتدایی که ۱۲هزار کلاس آن روستایی است، تکرار پایه و ترک تحصیل حادتر است. بنابراین اکنون تمرکزمان را روی این کلاسها گذاشتهایم، چون این عین عدالت آموزشی است. پس طبقهبندی و شکاف طبقاتی که به آن اشاره کردید بهعنوان یک واقعیت در جامعه ما وجود دارد ولی ما باید به سمت عدالت آموزشی حرکت کنیم. نقطه هدف ما هم همین است و داریم به سمت آنمیرویم.
شما در بحث سواد خواندن به تمرکز پایین دانشآموزان ایرانی در آزمونها اشاره کردید. من هم اطلاعاتی به دست آوردهام که نشان میدهد برخی از دانشآموزان بعد از پاسخ به ۱۰تا ۱۲سوال، برگه را سفید میگذارند یا بعضی از بچهها به جای پاسخ دادن در برگهها نقاشی میکشند. این دامنه اندک توجه و تابآوری پایین و بیانگیزگی بچهها از کجا نشأت میگیرد؟
در دهه ۸۰ وقتی کتابهای «بخوانیم و بنویسیم» وارد سیستم آموزش کشور شد بعد از هر متن خواندنی تعداد سوالاتی که دانشآموز باید به آنها پاسخ میداد خیلی کم بود و میگفتند که دانش آموز جواب سوالات را نباید بنویسد بلکه باید شفاهی پاسخ بدهد. استدلال این بود که با گفتن و تکرار شفاهی ذهن پویا میشود و هر بار موضوع را از زاویه تازهتری تحلیل میکند. اما وقتی من در دهه ۹۰ به عنوان مولف کتاب فارسی سوم و چهارم خواستم تغییراتی بدهم، گفتم دانشآموز کجا تجربه میکند که یک متن را بخواند و جواب سوالاتش را بنویسد. برای رفع این نقیصه ما بخشی را به عنوان بخوانیم و بیندیش اضافه کردم و مخصوصا متنی بلند را در کتاب گنجاندم که دانشآموز حداقل ۱۵دقیقه تمرکز کند و تعداد سوالات را هم هفت هشت تا کردم و از معلمان خواستم تا بچهها پاسخها را بنویسند. اما وقتی اجرای کار را میدیدم متاسفانه معلمان به خاطر آموزشهای ناکافی، میگفتند این کتاب بخوانیم است و بچه به هیچ عنوان نباید چیزی بنویسد. در بخش بیندیش هم بچهها باز هم به طور شفاهی پاسخ میدادند. بنابراین دانشآموز هیچ فرصتی برای این که متنی را بخواند و روی آن تمرکز کند نداشته است. پس چطور انتظار داریم دانشآموزی که هیچ وقت در این فضا نبوده یکدفعه باید در آزمون پرلز ۲۵دقیقه روی یک متن تمرکز کند و به ۱۷سؤال هم پاسخ تشریحی بدهد؟ پس خواهش میکنم به عنوان یک رسانه به دنبال شکلگیری یک عزم ملی برای برطرفکردن مشکلات باشید، نه به دنبال یافتن مقصر.
البته آموزش و پرورش به عنوان متولی آموزش باکیفیت به دانشآموزان باید در قبال کسب نتایج ضعیف در آزمونها پاسخگو باشد. از جنبه مالی هم که به این قضیه نگاه کنیم ما برای شرکت در هر کدام از آزمونهای پرلز و تیمز ۱۸۰هزار یورو از بیتالمال میپردازیم که جدا از هزینههای ریالی اجرای آنهاست در حالی که در ازای این پول خرجکردن فقط نتایج ضعیف عایدمان میشود و در ۲۰ سال گذشته در آموزش و پرورش هیچ کس پاسخگوی این وضع نبوده است.
من هم همین را عرض میکنم. باید ببینیم ما به آموزش و پرورش چه دادهایم و چه انتظاری از آن داریم. آیا تابه حال در دولتهای مختلف عزم جدی برای ارتقای کیفیت آموزش و پرورش وجود داشته؟ خیر، وجود نداشته و در نتیجه هر اقدامی که آغاز میشود به علت مشکلات و موانع موجود نیمهکاره میماند چون آموزش و پرورش همیشه درگیر الفبای نیازهایش است و نمیتواند به اتفاقات کیفیاش فکر کند. پس چارهای جز جریانسازی برای شکلگیری یک اتفاق بزرگ در آموزش و پرورش نداریم.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد