سلطانیان بازیگر خوشاخلاق و بیحاشیه، سال ۹۴ در سن ۶۱ سالگی دچار پولیپ روده شد و به اجبار زیر تیغ جراحی رفت. پس از این اتفاق بیشتر خانهنشین بود و در خانهای که در پرند داشت روزگار میگذراند. تا قبل از بیماری فعالیت پررنگی داشت؛ ولی جراحی روده او را خانهنشین کرد. پس از بیماری یک بار در سریال خانبابا و ارثیه فامیلی ساخته شبکه استانی قزوین جلوی دوربین رفت که اثری در گونه کودک و نوجوان بود. علاوه بر آن نقش کوتاهی هم در سریال قورباغه شبکه نمایش خانگی داشت.
سلطانیان در مصاحبه با روزنامه جامجم در مورد این که چرا در سالهای اخیر کمکار شده گفته بود:«مدتی بیمار بودم و نمیتوانستم سرکار بروم، بعد از آن هم نقشهایی که پیشنهاد میشود، نقشهای حاشیهای است و مثلا برای یک روز کار دعوتم میکنند که قبول نمیکنم. البته حاضرم در یک سکانس از یک کار بازی کنم؛ اما باید نقش آنقدر خوب باشد که راضیام کند و بعد از ۳۷ سال فعالیت هنری از خودم شرمنده نشوم.»
جملاتی که اندوه گلهمندی در کنار رنج بیماری در آن آشکار است. حکایتی که در سالهای اخیر اکثر هنرمندان پیشکسوت با جملاتی مشابه آن را بازگو میکنند و گلهمند از شرایط زندگی، کار و حرفه خود هستند.
میلاد سلطانیان فرزند مرحوم سلطانیان است. با او در مورد کارهای پدرش و آثار خاطره ساز او گفتوگو کردیم.
او در پاسخ به این سوال که به نظر شما مهمترین کار مرحوم سلطانیان کدام کار است و چرا این کار را بیشتر میپسندید، جواب داد که پدر من در دو فیلم بایسیکلران و کافه ترانزیت، نامزد بهترین بازیگر سال شد. قطعا این انتخاب از جانب متخصصان مورد تایید بوده اما خود من از لحاظ حسی بیشتر اپیزود اول فیلم دستفروش و سریال وضعیت سفید را دوست دارم. او به سریالی اشاره میکند که بدون تردید از آثار ماندگار تلویزیون است و وضعیت سفید را میشود دهها بار دید و برای مخاطب تکراری نشود.
سلطانیان در این فیلم نقش عموبهرام را بازی میکرد. سریالی درخشان که حمید نعمتا... آن را کارگردانی کرد.
فرزند مرحوم سلطانیان در مورد این پرسش که به نظر میرسد آقای سلطانیان ظرفیت این را داشت که بیشتر در تلویزیون و سینما دیده شود؛ این اتفاق چرا رخ نداد، پاسخ داد که پدر بعد از دچارشدن به سرطان روده بزرگ در سال ۹۲ تقریبا خانهنشین شد و توانایی ایفای نقشهای بلند را نداشته اما تا قبل از آن فکر میکنم چون وابسته به جریان خاصی در سینما نبوده و برای پرکاری حاضر به پذیرفتن هر اثر و نقشی نبود بازی در سکانسهای کوتاه و پربار را بیشتر میپسندید. ایشان با استعداد و دانش و هنر به سینما وارد شد و دوست داشتند برای پیشرفت همین رویه را ادامه دهد. در کار خود به شدت به گفته دوستان و همکاران به اخلاق حرفهای پایبند بوده و صرفا برای دیدهشدن به دنبال کار نبود.
بیماری مسالهای بود که تقریبا در نیمه دوم دهه ۹۰ مرحوم سلطانیان را خانه نشین کرد و همین امر هم در سخنان فرزند او مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. مساله مهم در این میان حمایت از هنرمندان پیشکسوت است. سوال بعدی را هم در این مورد پرسیدیم. این که هنرمندان پیشکسوت را یکی پس از دیگری از دست میدهیم.
وی در پاسخ به این سوال که به نظر شما به عنوان فرزند یک هنرمند برجسته تلویزیون برای تکریم و بزرگداشت این هنرمندان قبل از این که از بین ما بروند چه کارهایی میشود انجام داد، گفت: با توجه به روحیه لطیف هنرمندان توجه و اهمیتدادن بیشتر از برگزاری یادبودها و بزرگداشتها در رسانههای جمعی باعث دلگرمی آنها میشود. تا آنجا که اطلاع دارم موسسه پیشکسوتان هنر تمام تلاش خود را میکنند، اما باید فعالتر ظاهر شود تا هنرمندان پیشکسوت دغدغه کمتری برای مشکلات درمانی و شغلی خود داشته باشند.
از فرزند مرحوم سلطانیان پرسیدیم که دغدغه آقای سلطانیان در سالهای آخر عمر چه بود که او گفت حقیقتا بیشتر فشار اقتصادی که در زندگی مردم وجود دارد پدرم را نیز آزار میداد.
وی در مورد خاطرات خود از کارهای پدرش هم بیان کرد: خاطرات مختلفی از کارهای پدرم در سینما و تلویزیون داریم که همگی برای ما یادآور تلاشهای ایشان در عرصه فرهنگ و هنر است. خاطره جذاب از پدرم این بود که زمان میبرد تا از نقشش فاصله بگیرد تا جایی که بعضی اوقات دیالوگهای خود را در خواب با صدای بلند تکرار میکرد.
خاطره میلاد سلطانیان از مرحوم سلطانیان نشاندهنده علاقه او به سینما و تلویزیون بود. به هرحال او با همه فراز و نشیب زندگی خود به آخر داستان زندگی دنیوی خود رسید.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد