به گزارش خبرنگار جامجم، تحقیقات جنایی در این پرونده از شامگاه ۲۱تیر سال گذشته و با کشف جسد جوان تبعه افغانستان در جنوب تهران آغاز شد. آنطور که شاهدان به ماموران گفتند، مقتول سرنشین خودروی تیبا و در میان بزرگراه بعثت خود را از ماشین به بیرون پرت کرده بود. بررسی جسد مقتول نشان داد، دست و پایش با طناب بسته شده و کشی به دور گردنش گره خورده است. با مشخصاتی که شاهدان از خودروی تیبا دادند، ماموران هویت مالک آن را به نام سعید شناسایی کردند. سعید پس از انتقال به پلیس آگاهی تهران به قتل اعتراف کرد و گفت: «مقتول به نام فرزین خواهرم را فریب داده و از شهرمان در استان اردبیل به تهران کشانده بود. روز حادثه او را در حوالی پایانه جنوب یافتم و همراه برادر و پسرداییام، فرزین را سوار ماشین کردیم و قصد داشتیم او را تحویل پلیس دهیم اما تقلا کرد و کش دور گردنش گره خورد و خفه شد.»
در ادامه دو متهم دیگر هم دستگیر شدند و پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه۵ دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در این جلسه وکیل اولیای دم گفت: «خانواده مقتول در افغانستان هستند و نمیتوانند در دادگاه حاضر شوند به همین علت به من وکالت دادند از طرف آنها درخواست قصاص کنم.»
سپس سعید در جایگاه ایستاد و گفت: « مقتول خواهرم را فریب داده و به تهران کشانده و در یک تعمیرگاه به او تجاوز کرده بود. بعد از چند روز هم قصد داشت او را در حوالی پایانه جنوب رها کند که پیدایشان کردیم. فرزین حتی هنگام رها کردن خواهرم به طلاهای او هم رحم نکرد. قصد داشتیم او را تحویل پلیس بدهیم اما ماموران او را تحویل نمیگرفتند. دست و پایش را بستیم و برای اینکه تقلا نکند، کش را دور گردنش گره زدیم. قصد کشتن او را نداشتیم اما تقلایش باعث مرگش شد.
در ادامه دو متهم دیگر هم منکر اتهام خود شده و گفتند؛ آدمربایی در کار نبوده و فقط میخواستند او را تحویل پلیس دهند. حتی حکم جلبش هم صادر شده بود.با طولانی شدن جلسه دادگاه، ادامه رسیدگی به جلسه بعد موکول شد تا انگیزه اصلی قتل مشخص شود. با بررسی نواقص پرونده، سعید برای دومین بار از خود دفاع کرد. در این جلسه وکیل اولیای دم دوباره درخواست قصاص را مطرح کرد و گفت: «اولیای دم فقط قصاص میخواهند و حاضر به بخشش نیستند.»
سعید در جایگاه قرار گرفت و گفت: «فرزین با خواهرم در فضای مجازی آشنا شده و او را فریب داده بود. فرزین خودش را اهل کردستان معرفی کرده و دو ماه خواهرم را به کردستان برده بود. در این مدت خواهرم را زندانی کرده و آزار میداد. بعد از دو ماه فرزین با مادرم تماس گرفت و گفت میخواهد خواهرم را به خانه برگرداند و حالا او را به تهران آورده است. من همراه برادر و پسر داییام برای کار به حوالی تهران آمده بودیم که مادرم تماس گرفت و خواست به پایانه جنوب برویم و خواهرم را پیدا کنیم.
متهم ادامه داد: «وقتی به آنجا رسیدیم، فهمیدیم فرزین به زور طلاهای خواهرم را از او گرفته که به همین دلیل تصمیم گرفتیم او را گوشمالی دهیم. من دست و پایش را بستم و یک کش دور گردنش انداختم. او تقلا کرد خود را از ماشین به بیرون پرت کند. وقتی خودش را به بیرون پرت کرد، فکر کردیم زنده است و به شهرمان برگشتیم. اگر قصد قتل داشتم او را با چاقو میزدم. فقط میخواستم دزد ناموس را تحویل پلیس بدهم.
رئیس دادگاه: وقتی دست و پا و گلوی او را بستی، چطور احتمال نمیدادی کشته شود؟
سعید: فکر نمیکردم کش را محکم بستهام و باعث مرگ او شود.
متهم در آخرین دفاع خود گفت:« قصد قتل نداشتم و مرگ او ناخواسته رخ داد.»
پس از آخرین دفاع متهم به قتل، قضات وارد شور شده تا حکم پرونده را صادر کنند.