محمدعلی صمدی، میزبان حجازیفر بود که در ابتدای بحث گفت: آذریزبانها همه بیننده سریال بودند و از تماشای آن لذت بردند، اما برخی از غیر آذریزبانها کمی از این موضوع گلهمند بودند.
هادی حجازیفر در توضیح اینکه چرا سریال به زبان آذری ساخته شده و زیرنویس فارسی دارد بیان کرد: واقعیت این است شاید خیلی از دوستان ندانند که تمام نیروهای آذریزبان اول در قالب تیپ عاشورا و بعد در لشکر ۳۱ عاشورا سازماندهی شدند. ما در آن بازهای که به آن پرداختیم، یک یا دو نفر فارسیزبان در لشکر داشتیم. طبعا بخش عمدهای از ادبیات بین نیروها و فرماندهها ناشی از این مسأله میشد. از طرف دیگر ما تلاش کردیم یک سند تصویری داشته برای آیندگان و هر زمانی که بخواهند این زمان را مرور کنند، داشته باشیم.
وی ادامه داد: این زبان اگر در میان نبود، ما بخش عمدهای از روح کار را از دست میدادیم. همین الان که بهصورت زیرنویس پخش میشود، میگویم برخی کلمات معادل فارسی ندارند، ولی یکسری تدابیر به کار گرفتیم. از جمله اینکه تلاش کردیم تعادل برقرار شود. یعنی حضور یکی دو رزمنده غیر ترکزبان در قصه داشتیم. یا بیسیمهایی که به زبان فارسی بود تا این ارتباط برقرار شود و روح اصلی کار هم از دست نرود. ما در ترجمه زیرنویس زمان را هم در نظر گرفتیم. جالب است در همین تلویزیون بیشمار سابقه زیرنویس وجود دارد، مثلا به مناسبت هفته دفاعمقدس من یک سکانس ۱۵ دقیقهای از یک فیلم دیدم که کاملا عربی بود و زیرنویس داشت.
وی همچنین افزود: من فکر میکنم در این میان یکسری نگرانیها و شاید شیطنتها اتفاق میافتد. داستان این است که لشکر عاشورا و رزمندههای ترک از کارگر گرفته تا کشاورز برایشان آذربایجان با خوزستان هیچ فرقی نمیکند. ما بیشتر از اینکه در این جغرافیا خون بدهیم، در خوزستان برای ایران خون دادیم. فکر میکنم این گلهها بهزعم من نتیجه کمکاری صداوسیمای ماست. بسنده کردن به شبکههای استانی که توان تولیدی آنچنانی ندارند و بیشتر برنامههایشان تامینی است، باعث شده این اتفاق نیفتد و سهمی در تلویزیون ملی نداشته باشند. با این حال من از دوستانی که اذیت شدند، عذرخواهی میکنم، البته صادقانه بگویم به خاطر اینکه یک سند تاریخی وجود داشته باشد و روحی که در کار مدنظرم بود، باشد سعی کردیم آن را به کمترین حد برسانیم.فکر میکنم با گذر زمان این مسأله هم حل شود.
وی با ذکر مثالی در این باره توضیح داد: مثالی در خود کار هم هست. یعنی همان قسمتی که به طلاییه مربوط میشد که آن اپیزود به نام علیاصغر است، یک سکانسی هست که در آن پسرجوانی که در ماشین آیفا در حال رانندگی است، میگوید: تو که میترسی غلط میکنی بیای جنگ. او هم پاسخ میدهد: شوخی کردم. البته جمله غلط میکنی آنقدر که در فارسی بد هست، در ترکی بد نیست. ما یکسری اشارههایی از این دست در سریال داریم.
صمدی در بخش دیگری از این گفتگو از مهمان پرسید که فیلم را با نیت لشکر عاشورا ساخته یا با نیت شهید مهدی باکری؟ حجازیفر نیز پاسخ داد: فیلم درباره آقا مهدی و آقا حمید است و سریال مربوط به لشکر ۳۱ عاشوراست. داستان این است که فلسفه این لشکر، چون بنیانگذار و اولین فرماندهاش آقا مهدی بوده قابل تفکیک از همدیگر نیست، اما هدف من پرداختن به این لشکر بود. ما خیلی محدودیتها به لحاظ بودجه و توان تولید داریم. خیلی گلههایی که من شنیدم این بود که در هفت قسمت آقا مهدی و این لشکر آنطور که باید در نمیآید. این واقعا درست است. موقعیتهایی که آقا مهدی در آن قرار میگیرد و مجبور است انتخاب کند، یک جایی بهعنوان فرمانده لشکر همزمان در مقام یک فرمانده است و همزمان در مقام یک برادر بزرگتر و یک همسر است. شما وصیتنامههای شهدا را بررسی کنید، میبینید اغلب میگویند خدایا ایمانم اینقدر هست که بتوانم مسئولیت ۳۰۰ نفر را بهعهده بگیرم؟ مثل الان نبود که یک میز را وسط میگذارند و مثل صندلی بازی ۲۰۰ نفر سر میز میریزند. اصلا اینگونه نبود. بهسختی مسئولیت میپذیرفتند، چون فکر میکردند شایستگیاش را ندارند.
وی عنوان میکند: این موقعیت فرمانده بودن خیلی موقعیت پیچیدهای است که آقا مهدی در آن قرار میگرفت. آقا حمید هم جزو اولین نفراتی بود که وارد خرمشهر شد. آقا مهدی در عملیات آزادسازی خرمشهر زخمی میشود، البته آن زمان با احمد کاظمی بودند. روحشان شاد که آنطور که باید نتوانستیم در این کار به آنها و در واقع لشکر ۸ نجف بپردازیم. لشکر ۸ نجف و لشکر ۳۱ عاشورا انگار با هم برادر بودند. چون همه جا با هم بودند و موفقیتهای زیادی داشتند. شاید بگویند چرا به عدم الفتحها پرداختید؟ چون در هر دو عملیات آقا مهدی و آقا حمید و آدمهای زیاد دیگری را از دست میدهیم؛ بنابراین قصه لشکر عاشوراست.
شهدا سرمایههای ملی کشور هستند
صمدی همچنین از او پرسید از کار راضی است و به نظرش کار درآمده است یا خودش از کار لذت برده است؟ حجازیفر نیز در پاسخ عنوان کرد: صادقانه بگویم بله. اما من ۵ درصد توانم به لحاظ فکری و آرتیستی و تمرکز روی بازیگری و کارگردانی صرف این کار شد و ۹۵ درصد صرف تولید شد. یعنی سروکلهزدن با جاهای مختلف برای گرفتن امکانات و گرفتن پول و اعتمادسازی و اینکه ثابت کنم هدفم این است. بهنظرم خیلی میتوانست بهتر از این باشد. ما سکانسهای زیادی داشتیم که بهدلیل کمبود امکانات نتوانستیم بگیریم. البته من انتظار نداشتم در اولین کارم به من اعتماد محض شود؛ چه در محتوا و چه در تولید، اما به شما اطمینان میدهم با ۱۰ و ۲۰ برابر بودجهای که برای این کار صرف شده، نمیتوان کار جنگی ساخت و این فقط محصول ازخودگذشتگی یک گروه درجه یک است. از تدوین، فیلمبرداری، صحنه و... همه پای کار بودند، اما قرار نیست همیشه یک کار با کلی فداکاری بتواند به نتیجه برسد. بارها این کار بهدلایل مختلف در تولید متوقف شد.
وی ادامه داد: اگر این نکات را بیان میکنم برای این است که راه برای بقیه که دوست دارند در این زمینه کار کنند هموار شود. منتی بر سر کسی نیست. من وظیفه خودم میدانستم و به این حوزه و به این آدمها علاقهمند بودم. اینها قهرمانهای زندگی ما هستند و من با هیچکسی راجع به این موضوع شوخی ندارم. بهنظرم اینها یک سرمایه ملی هستند و متعلق به هیچکسی هم نیستند و متعلق به همه مردم ایران هستند؛ فارغ از هر نگاه و سلیقهای که دارند، ولی خیلی جاها را که میبینم، میگویم ایکاش آنجا این امکانات را داشتیم و میتوانستیم آن سکانسها را بگیریم، اما نمیشود. من نمیتوانم خیبر را بدون آن حجم تانک و هلیکوپتری که آنجاست و بچههای ما را میزنند، تصویر کنم. شاید بعدها فیلم خلوتی بسازم که با یک آدم همراه شوم. ولی وقتی راجع به خیبر و بدر میسازیم، مگر میشود قایق نباشد. چون اگر نباشد شما داری کاری که آنها انجام دادهاند، کوچک میکنی. هرچند ما تلاش کردیم مدیریت کنیم و کم نگذاریم. همینجا یک شوخی هم بکنم. بچهها میگویند چرا اینقدر گیر میدهی. گفتم این کار در مناسبتهای مختلف بارها پخش خواهد شد و جای مختارنامه را خواهد گرفت. صادقانه بخواهم بگویم حداقل نمره قبولی را به تیمی که با من بودند، میدهم؛ تیمی که من الان به نمایندگی از طرف آنها آمدهام؛ بنابراین از این کار راضی هستم.
«عاشورا» اتفاق ویژهای بود
حجازیفر همچنین بیان کرد: دوست دارم به دو موضوع اشاره کنم؛ یکی اینکه زمان پرداختن به بعضی چیزها در دفاعمقدس رسیده است. اصلا اینگونه نیست که ما یک جاهایی بیش از حد احتیاط میکنیم. نگفتن اینها باعث ایجاد سؤال میشود. چرا اجازه ندهیم که اینها گفته شود تا حجم عظیمی از سؤالها از بین برود. کاری که ما در این پروژه انجام دادیم بهواسطه حمایتهای امیر بوالی، حسن روزیطلب و جواد رمضاننژاد بود که پای کار بودند. همین اعتمادسازی باعث شد به بخشهایی بپردازیم که تابهحال در هیچ اثر نمایشی به لحاظ طرح موضوع و پرداختن و رفتن در دل ماجرا پرداخته نشده بود. یعنی این اتفاق ویژهای بود. بهنظرم باید به پژوهشگران و صاحبان آثار اعتماد بیشتری کرد. جایی گفتم ما تمام تلاشمان را کردیم، چون این آثار با پول بیتالمال ساخته میشود، بنابراین نباید این پولها هدر برود. از طرفی من و برخی دوستان از این پولها میترسیم. چون به بعضیهایمان این پولها نمیسازد! ما تا جایی که توانستیم صرفهجویی کردیم و نگذاشتیم بیتالمال حیف و میل شود. بچههای صحنه که در آن گرما کار میکردند، ناهارشان فلافل بود.
این کارگردان و بازیگر در ادامه توضیح داد: وقتی اتفاقی میافتد و تشویق میشود، مسئولان میآیند و میگویند باید سالی ۵۰ موقعیت مهدی ساخته شود. یعنی کلی بیتالمال حیف و میل میشود. بهخاطر اینکه کاری که بخواهد بدون انگیزههای شخصی و پژوهشهای درست انجام شود، در سطح میماند. موضوع دیگر عذرخواهی از خانوادههای شهدایی است که در این کار به آنها پرداختیم. من باید دست به انتخاب میزدم. ما باید حرفهای مهمی را در این کارها بزنیم. مثلا میگویند آهنگران میگذاشتند و آنها هم میرفتند. در صورتیکه از این خبرها نیست. چون ما حرف نزدیم، این شبهات بهوجود آمده است. ما هیچوقت نگفتیم در بین آنها فارغالتحصیل فلسفه بوده است. آنها همهاش دنبال شهادت نبودند. آنها هم عاشق خانوادههایشان بودند. الان زمان پرداختن به آنهاست. جنگ تمام شد، اما مدل همان زمان جنگ ادامه دادیم. باید حق بدهیم برخی اینگونه فکر کنند.
وی همچنین افزود: این هفت قسمت ذرهای از وجود کاراکتری این شهدا نیست، اما امکان پرداخت بیشتری نیست. بهنظرم فیلم کاملا زنانهای است. بهرغم اینکه به آقا مهدی و آقا حمید میپردازد، اما از نگاه خانمها وارد قصه میشویم و با نگاه خانمها از قصه خارج میشویم. ما تلاش کردیم به این خانوادهها و بچههایشان بپردازیم. با این حال هیچ ادعایی پشت این کار نیست. میتوانم بگویم بخش کوچک یا یک صفحه از این دیوان را ساختیم. من معلمهایی که داشتم فیلمهای آقایان حاتمیکیا، ملاقلیپور و... بود. امیدوارم شرایطی پیش بیاید که قصههای خوبی ساخته شود. امیدوارم برخوردها با پیشکسوتان دفاع مقدس، رزمندهها و جانبازان تغییر کند. متاسفانه ما همهچیز را کنداکتوری برگزار میکنیم؛ یعنی هر سال در هفته دفاعمقدس از یک سری رزمندهها و جانبازهای خاص تقدیر میکنند. آیا نباید همه را پیدا کنیم و سراغشان برویم؟ چرا ما در برنامههایمان سراغ روایتهای دست اول نمیرویم؟ از اینرو من عذرخواهی میکنم اگر خیلی از اسمها در این سریال از قلم افتاد. هیچ عنادی وجود نداشته است و توانمان و شرایط تولید در همین حد بوده است.
صمدی، میزبان برنامه درباره مدت زمان فیلمبرداری از حجازیفر پرسید که او در پاسخ گفت: ما از شروع کرونا کار را شروع کردیم. ابتدا بخش پژوهش بود که با کمک آقای روزیطلب و بانک اطلاعاتی که استفاده نشده بود، دسترسی پیدا کردیم و این جلوی هزینهها را میگرفت که نیازی نبود دوباره همه آنها تکرار شود. خیلیها میگفتند شما با ما صحبت نکردید و میگفتیم صدای شما در سال ۶۳ بوده. زیر بار نمیرفتند و وقتی پخش میکردیم تعجب میکردند. برخی راشها ارزش آرشیو دارد، اما ارزش پخش ندارد. ما از دورریزها خیلی استفاده کردیم. همه فکر میکنند فاقد اهمیت است. ما پژوهش را شروع کردیم و جا دارد از دوستانی که در حوزه پژوهش کمک کردند تشکر کنم. به خاطر اینکه بودجه نداشتیم، فراخوان دادیم و ۳۰-۲۰ دانشجو کمک کردند. بودجه کم داشتیم.
دنبال فضاسازی بودیم
صمدی در ادامه به این نکته اشاره کرد که کسی باور نمیکند او بودجه نداشته باشد که حجازیفر گفت: باور نمیکنند، اما بگذار فحش هم میخواهند بدهند. باور کنید این کار ۹ بار به خاطر نبود پول خوابید. مهم این است که بالاخره پخش شد. ما کلی قصه درآوردیم، مخاطبان معمولی آوردیم، بچهقصهها را انتخاب کردیم و برخی دورریز شد و خیلی از قصههای دیگر ما از دورریزها درآمد، برخی هم بر اساس نمرههایی که داده بودند، انتخاب شدند. مثل همان خرده روایت من خسرو هستم مهدی باکری نیستم. نمیتوانستیم برویم جلو ببینیم موفق میشویم یا نه. البته کار خودمان را سختتر کردیم. باید قصه را با تصویر مینوشتیم و فضا ایجاد میکردیم. خیلی از این کار، فضاسازی است. بعد وارد مراحل انتخاب بازیگر شدیم. تلاش کردیم برخی چهرهها با اینکه یک سکانس حضور داشتند، نزدیک به چهره واقعی باشند تا لااقل خانوادهها یک تصویری از عزیزانشان ببیند. به قول عزیزی که نقش یک شهید را بازی کرده بود، خانوادهاش گفته بودند که ما شهیدمان را با چهره تو به خاطر میآوریم و حتی خواب هم که میبینیم چهره توست.
این کارگردان همچنین به مسأله لهجهها اشاره کرد و گفت: لهجهها شاید همگون نباشد که عذرخواهی میکنم. تلاش کردم لباس تا حد ممکن نزدیک باشد. ما حتی ابعاد پل را درآوردیم. گاهی وقتی کانال در فیلمهای جنگی نشان میدهند، ناچار از لنز بسته استفاده میکنند. توی کانال کنده شده پر از سنگ میکنند. در حالی که در واقعیت، اینها رمل بودند و اصلا سنگ نداشتند. ما به اینها هم وفادار بودیم. جنس لباسها برایمان مهم بود و سولههایی را باز کردیم که درشان بعد از جنگ باز نشده بود. خیلی از لباسهایی که بچهها استفاده کردند، مربوط به آن دوران است. آنها را شستند، برخی پوسیده بودند، برخی خونی بودند، به خصوص بادگیرها که به سختی پیدا میشود. خیلی سریع وا میرفتند، بچههای لباس زحمت کشیدند، وارد مرحله فیلمبرداری شدیم. دی ماه ۹۹ فیلمبرداری را کلید زدیم. تاخیر در مجوز باعث شد در خرداد، زمستان را تصویربرداری کنیم. ۹-۱۰ بار هم کار متوقف شد. مجموع فیلمبرداری برای یک سینمایی و ۷ قسمت سریال، ۷ ماه طول کشید. اما مدام تعطیل میشد. از گروه ممنونم که در مقاطع توقف کار، بدون دستمزد پای کار ایستادند؛ برخی دستیارها دست و پاهایشان شکست و خیلی اتفاقها برایشان افتاد، دوستانی که در جلوههای ویژه برایشان اتفاق افتاد، من حس میکنم این کار از یک جایی به بعد بچهها را اسیر خود میکرد و میکشاند، چون عقل سالم در آن شرایط کار نمیکرد. دی ماه ۱۴۰۰ فیلمبرداریمان تمام شد. حداقل دستمزدها به واسطه اتفاقهایی که افتاده بود پرداخت نشده بود و در نهایت زمستان ۱۴۰۱ بخشی از دستمزد بچهها پرداخت شد و حالا که قسمت آخر پخش شده، یک نفس راحت میکشیم.
صحنهای که داغ آن روی دل حجازیفر ماند
صمدی میزبان برنامه در ادامه از حجازی پرسید که آیا چیزی در تولید این فیلم و سریال بوده که نتوانسته نشان دهد و داغش به دل او مانده باشد که حجازیفر گفت: بله خیلی چیزها روی دلم ماند. مثلا بخشی در عملیات بدر بود، وقتی از اسکله حمید حرکت میکنند -که بخشی از مستنداتش را برای ثبت در تاریخ نشان دادیم- از دو محور غواصها به آب میزنند و بعد با قایقهای عاشورا به سمت ساحل حمله میکنند که تمام تیری است که به سمت آنها میرسد. این سکانس حسرت بزرگ من است. طراحی کردیم و جایش هم مشخص بود، اما قایقهایی که لازم بود را نتوانستیم بگیریم. حتی برای اینکه پلهای شناور را بگیرم، تحصن کردم. البته سریع رسیدگی کردند. خیلی از کاراکترهایم حذف شدند و خیلی از نامهایی که خانواده هایشان تا قسمت هفتم هم منتظر بودند که نامی از آنها آورده شود، حذف شدند. قضاوتی نمیکنم، اما به هر حال به هر دلیلی اتفاق نیفتاد.
صمدی در ادامه گفت: شاید خیلیها آن زمان کار را جدی نگرفته بودند، چون آنقدری که من راجع به خیبر و بدر میدانم این است که قایقهایی که برای جنگ نیاز داشتند با چه مصیبتی جور شده بود.
حجازیفر در تکمیل صحبتهای او عنوان کرد: بله اینها با قایقهای چوبی رفتند و توانستند با موتوری که با واسطه وارد کرده بودند، بخشهایی از جزیره مجنون را دور بزنند. این نشان میدهد که قصه پرغصه داشته است. از بس خوب نگفته بودیم باید جواب پس بدهیم. امیدوارم جاهایی که حتی کوچک برای تسریع در ساخت اینگونه آثار است از بین برود تا روح کارمندی وسط نیاید و کار جلو برود. نمیتوان کارهای این شکلی را با روحیه کارمندی جلو برد، آدمها اگر انگیزه شخصی نداشته باشند، کم میآورند. خیلی حسرتها وجود دارد، ولی من نیمه پر را میبینیم. خیلیها به ما کمک کردند، حتی از ما نپرسیدند چه میخواهی بسازی و اعتماد کردند و از آبرویشان مایه گذاشتند. به نظرم آنها که کمک نکردند هم سهوی بوده. امیدوارم وظیفهای که داریم را بتوانیم انجام دهیم.
میزبان برنامه در ادامه به بازی حجازی فر در نقش حاج احمد متوسلیان اشاره کرد و حجازی فر در ادامه گفت: من اگر بازیگر نبودم این کار به نتیجه نمیرسید، چون تریبون داشتم و انگار صدایم به بخشهای مختلف میرسید. باید این را بگویم که صادقانه از ارتش جمهوری اسلامی ایران تشکر میکنم. خیلی جاها کمک کردند. امیدوارم ساختار محتوایی شان به جایی برسد که اجازه داده شود کاری درباره شهدای بزرگ ارتش ساخته شود. از سربازهایی تشکر میکنم که در کار به ما کمک کردند، سربازان وظیفه که در صحنه معروف کانال بودند. ما بودجه هنرور نداشتیم، سربازها به جای استراحت به کمک ما آمدند. به آنها گفتم این قصه را داریم میسازیم. در کانال خوابیدند و بارها این صحنه گرفته شد. ممنونم برای آنهایی که برای اولین بار اجازه دادند بخشی از تلفات ما در جنگ دیده شوند. از آقای جبلی- رئیس سازمان صداوسیما- و همه کسانی که در این راه کمک کردند تشکر میکنم. اگر آقای جبلی نبود این کار به انتها نمیرسید. از خانواده شهدا عذرخواهی میکنم که آنطور که باید به عزیزانشان پرداخت نشد یا ناقص پرداخته شد.
به سینمای جنگ علاقه دارم
صمدی در ادامه پرسید که آیا باز هم کار جنگ میکند که حجازی فر پاسخ داد: علاقه شخصی من است. علاقه مندیهای مختلفی دارم. به نظرم زمان هر چیزی به موقع میرسد. وقتی این کار به من پیشنهاد شد، برای بازی به من گفتند و اول گفتم نه. کرونا بود. رفتم گفتم حداقل یک گپی میزنیم. باورم نمیشود که چطور جلو رفتیم و سازمان پذیرفت من بدون سابقه کارگردانی، آن را انجام دهم. حداقل ده بار برای ساخت مهدی باکری اقدام و متوقف شده بود. برخی چیزها دست ما نیست. سینمای جنگ مورد علاقه من است و به نظرم ژانری است که الان هم در دنیا وجود دارد. اگر بخواهم دوباره بسازم، تلاشم این است که کار خلوت و خلاقانه بسازم. خیلی آرزو دارم که با یک سرمایه اندک بخش خصوصی آن را بسازم. باید خلاقانه برخورد کرد. خیلی قصهها هست که دوست دارم بسازم، اما چون علاقه دارم و خیلی خوانده ام، قصههای مربوط به گمشدهها در شبهای عملیات را دوست دارم و برایم جذاب است. آدمهایی که آنقدر راه میروند که سرپا بی هوش میشوند و خواب شان میبرد. آدمی که بیدار میشود تنها میان بیابان است و به این قصه فکر میکنم.
وی در خصوص اینکه کار بعدیاش چیست هم گفت: در حال مذاکره برای کار بعدی هستم. بیشتر الان درگیر بازی خواهم شد. اما چون کار ساده به من نیامده، فکر میکنم کار سختتر را انتخاب خواهم کرد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد