نمایشهای آیینی و سنتی ایران به درازنای تاریخ این سرزمین ریشهدار و اصیل دارای هویت است. بسیاری از این نمایشها را باید در جهان اساطیر و افسانههای کهن ردیابی کرد و بسیاری نیز در دل سدههای محتلف پا به عرصه نهاده و بهتدریج با شکوفایی همراه شدهاند و همین چشمانداز میتواند اهمیت آنان را برایمان بهطور چکیده و موجز ابراز کند. اگر از پرداختن به آن غفلت شود انگار که بخشی از هویت ملی را تحتالشعاع فراموشی و بیتوجهی قرار داده و این خود دال بر از دست رفتن ارزشهای وجودی ماست. نیازها و ضرورتهایی در حفط و نگهداری این نوع از نمایشهای ارزشمند باید لحاظ شده باشد که آنان را از تهدیدها و فراموشی و در محاق قرار گرفتن بیرون آورد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
یک پژوهشگاه گسترده و با استخدام پژوهشگران زبده میتواند زمینهساز اتفاقات بزرگتری در زمینه کشف نمایشهایی آیینی و سنتی باشد؛ اینکه گروهی پژوهشگر سالها در دستهبندیهای متنوع و تخصصی بخواهند انواع نمایشهای آیینی و سنتی را مورد مطالعه و پژوهش علمی قرار دهند، یک امرضروری است که متاسفانه در این سالها بهطور پراکنده به انگیزه برگزاری جشنواره آیینی و سنتی در این زمینه فعالیتهایی صورت گرفته اما این همه آن چیزی نیست که باید در خدمت این امر مهم باشد و باید که نهادهای ذیربط به فوریت در این زمینه اقدام کنند؛ خواه از سوی آموزش عالی و خواه از سوی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و باید که پاسخی اساسی و همیشگی به این نقصان فرهنگی داده شود و جای خالی آن بهگونهای پر شود و کمکم احیا شود که چنین پژوهشگاهی راهاندازی و فعال شده و پیامد مطلوبی برای آشنایی جامعه با چنین داراییهای ارزشمند فرهنگی صورت گرفته باشد؛ پژوهشگاهی که در پیوست با کتابخانه مدرن و سالن سمینار، برازندگی ارائه آثارش را نیز به شکل مستقل داشته باشد و این خود سرآغاز توجه به آن چیزی است که از دل سدههای کهن به روزگار ما رسیده و با اینکه اگر بهدست فراموشی سپرده شده، از محاق بیرون آید و دوباره با احیای مجدد، مسیر بازیابی و زندگی کردنش را در جامعه انسانی بیابد.
دانشکده بزرگ با ایجاد رشتههای تخصصی در زمینه انواع نمایش آیینی و سنتی یک اصل انکارنشدنی در قرن بیستویکم بهشمار میآید. ما در این سالها بخش عمدهای از این نمایشهای آیینی و سنتی را شناسایی کرده و در زمینه فعالسازی آنان اقدامات هرازگاهی انجام میدهیم اما ایجاد دانشکده و پرورش دانشجویان آگاه و کاربلد سرآغاز اتفاق بزرگتری برای گسترش پویاتر این هنرهای ریشهدار ایرانی است. تعزیه، روحوضی، پردهخوانی و نقالی، خیمهشببازی و سایهبازی از مهمترین نمونههای نمایشهای آیینی و سنتی ایرانزمین است که میتواند در این دانشکده آموزش داده شده و این هنرجویان در مقام نویسنده، کارگردان و دیگر عوامل ضروری آموزشهای لازم را دیده و بهتدریج جذب فضای فرهنگی جامعه شده و هنر خود را در اختیار مخاطبان ایرانی و خارجی قرار دهند چون با بیرون رفتن آخرین استادان بنام این هنرهای سنتی و آیینی، معلوم نیست چگونه میشود این هنرها را با تمام فوت و فن لازم در اختیار نسلهای پس از این قرار داد؟ در روزگاران گذشته همه این آموزشها در دل گروههای فعال با انتقال سینه به سینه ممکن میشد اما در روزگار ما که همهچیز در دنیا علمی و آکادمیک شده است، باید طبق روال به روز ما نیز پیرو چنین فرآیند مدرنی بهدنبال نگهداری شکل کهن این نمایشهای آیینی و سنتی برآییم و داشتن یک دانشکده تخصصی، بهترین شیوه برای گسترش چنین منظوری در کل ایران خواهد بود.
ما هنوز چند سالن تخصصی برای ارائه نمایشهای آیینی و سنتی نداریم. اگر تعزیه سنتی در یک سالن بزرگ و سکودار قابل ارائه است، باید که چنین جایی به بهترین شکل ممکن ساخته و با مدیریت و سازماندهی گروههای حرفهای در طول سال برای فعالسازی آنجا برنامهریزی شود، حالا میخواهد متولی این سالن تعزیه مرکز هنرهای نمایشی یا سازمان فرهنگی هنری شهرداری یا حوزه هنری یا هر نهاد دیگری باشد. بههر تقدیر، ساختوساز و مدیریت سالن تعزیه برای نگهداشتن شیوه اجرایی این نسخههای قدیمی باید در جایی پابرجا بماند که مردم نیز با دیدن آنها به ارائه چنین آثاری عادت کرده و برقراریاش را یک ضرورت آرمانی و فرهنگی تلقی کنند وگرنه در فراموشی آن، با چنین شکل و شمایل آیینی و سنتی، بهراحتی تعزیه نیز از گردونه مدرنسازی پاک شده و باید در حد نام و اشاره به آن تمایل نشان داد؛ در حالیکه در مشرقزمین همواره این هنرهای نمایشی و آیینی بهدرستی در جاهایی مشخص اجرا میشود که خود در جاذبه گردشگران تاثیرگذار بوده و هم علاقهمندان و پژوهشگران را از سراسر جهان جذب خود کرده است و ایران ما نیز از چنین امتیازی برخوردار است اما هنوز باید این پا و آن پا شود و معلوم نیست کی قرار است در استقرار سالنهایی برای اجرای نمایشهای آیینی و سنتی اقدام شود. باید در آغاز چند مرکز اجرایی را با تجهیزات و کارکنان کاربلدش دراختیار بگیرند و ضمن بلیتفروشی بتوان برای گسترش این هنرها بهطور مستقل ابراز وجود کرد؛ در حالیکه مدارس و دانشگاهها باید اولین مخاطبان این نوع نمایشهای سنتی باشند و بهگونهای با پیشینه فرهنگی وهنری خود آشنا شده و درجریان نمونههای درخشانش قرار گیرند.
موزهها محل نگهداری مستندات، اسناد، ابزارها و تجهیزات مختلف است و نمایشهای آیینی سنتی نیز در درازنای تاریخ با نمونههایی همراه شدهاند که همواره رنگ عوض کردهاند و در جاهای مختلف به شکلهای متفاوت درآمدهاند و باید موزه یا موزههایی را برای مواجهه با چنین فرآیندی مدنظر قرار داد. موزه تعزیه یا روحوضی میتواند برای هر مخاطبی برازنده و ارزنده باشد زیرا که در تاریخ با واقعیتهای قابل درکی آشنا خواهد شد. چنانچه این سالها یک موزه تخصصی مبارک و در واقع خیمهشببازی و عروسکهای سنتی ایران در خیابان برادران مظفر شکل گرفته و این نمونه کوچک میتواند بیانگر نمونههای حرفهایتر در این زمینه باشد که در آنجا با برخورداری از فیلم، ویدئو، بریده جراید، کتاب، عکس، ابزار و... میشود مخاطبان را نسبت به پدیدهای سنتی و تاریخی به شگفتی واداشت. هنرهای نمایشی ما قدمت دیرینهای دارد و چه بسا ما از هند، چین، ژاپن، مصر و یونان پیشدستیهایی هم کرده باشیم و تا پژوهش دقیق و مستندات لازم در جایی مانند موزه گردآوری نشود، نمیتوانیم به یقین در اینباره اظهارنظری کنیم و ادعای توخالی نیز بیانگر هیچ نوع نگاه برازندهای برای هنر ایرانی نیست. باید به همت مدیران و متولیان فرهنگی و صرف هزینه و نیروی انسانی در این زمینه گامهای مؤثری برداشته شود و میراث فرهنگی نیز ازجمله نهادهای مهمی است که میتواند در زمینه موزهداری کمک حال تئاتر و نمایشهای آیینی و سنتی ما باشد، چنانچه از ۲۰سال پیش برنامههایی برای تبدیل سالن تئاتر نصر به موزه تئاتر صورت گرفته اما هنوز بیسرانجام باقی مانده چون مدیریت کلانی برای چنین منظوری نبوده و هنرمندان نیز بهتنهایی از پس چنین منظوری برنخواهند آمد و باید که یک موزه بسیار بزرگ برای نمایشهای آیینی و سنتی راهاندازی شود چون حتما مدرک قابلاستنادی برای آنها بهطور پراکنده دردسترس هنرمندان و خانواده ایشان است که اگر موزه یا موزههایی برای گردآوری آنها درنظر گرفته نشود، اینها نیز از بین خواهند رفت و پیش از آنکه دیده شود باید اقدام راستینی انجام گیرد.
برگزاری جشنواره آیینی و سنتی هر دو سال یکبار بدون داشتن زیربنا، مهندسی و مدیریت دقیق، نوعی درجا زدن است چون اگر جشنواره محل ارائه و ویترین گونههای نمایشی است، چه بهتر که محل ارائه آثار و ضرورتهای نگهداری و آموزشیاش نیز به شکل علمی و کاربردی درنظر گرفته شود و این چنین هنر خود و هم دیگران از وجود چنین داشتههایی به خود ببالند، چون چنین میراثی ارزشمند انسانی و جهانی داشته و برای حفظ میراث فرهنگی نباید کوتاهی بیش از حد مانع از تحقق رویاهای زیباتر انسانی شود. چنانچه اگر تعزیه از درازنای اساطیر باستان به روزگار ما رسیده و در آمیزش با واقعه کربلا به شکل بارزتر ارائهدهنده ارزشهای بشری است نباید چنین میراثی بهتدریج از دسترس انسان امروز بیرون آید که این خود خیانتی جبرانناپذیر است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد