در این مسیر باید بدانیم خلاقیت، میلی ذاتی است که دروجود انسان به امانت گذاشته شده و انسان نشانهای از خلاقیت الهی است. تحولات پرشتاب جهانی درعرصه علم وصنعت، باعث شده تا جوامع بشری با روش و نگاهی جدید به داراییهای غیرمحسوس خود درصدد افزایش تواناییهایشان، برای همسوشدن با این تغییرات باشند.
معرفی
در اصل ساکنبودن و بیتحرکی در دنیای متغیر امروز چه برای یک سازمان و چه برای یک کشور هرچقدر که باشد، نتیجهای جز نابودی به نخواهد داشت. درحالحاضر نوآوری و خلاقیت نهتنها یک نیاز است بلکه باعث پایداری هر سازمان یا جامعهای میشود و بر آموزش و کسب مهارتهای لازم در بهکارگیری این استعداد ویژه بشری تأکید بسیاری شده است.
خلاقیت مهمترین موضوع در ایران و تمام جوامع در حال توسعه است. خلاقیت نه مربوط به نژادی خاص و نه موروثی است بلکه مسألهای آموزشی محسوب میشود. حتی در کشورهای پیشرفته، اگر سیستمهای خلاق آنها دیگر کار نکند، از رقابتها عقب میافتد و از بین میرود. بنابراین خلاقیت، تنها راه پایداری کشورهای در حال توسعه است و هیچ راه دیگری نیز وجود ندارد.
کتاب «پرورش خلاقیت دانشآموزان» نوشته محترم دمیرچیلو و علیرضا مهدیبادی، به بررسی مباحثی چون چگونگی پرورش خلاقیت، روشهای تفکر خلاق، انواع خلاقیت، موانع رشد خلاقیت و... میپردازد.
در بخشی از کتاب پرورش خلاقیت دانشآموزان میخوانیم:
یکی از مشکلات ما در نظام آموزشی این است که اغلب سیستمهای آموزشی ما بهجای تاکید بر استفاده از قدرت شگفتانگیز مغز برای ایجاد افکار جدید و ایدههای نو و تبدیل آنها به واقعیت، به انباشتن و ذخیرهسازی اطلاعات میپردازد. ولی در عصری که ما زندگی میکنیم با توجه به تغییر و تحولات سریع و انفجار دانش و اطلاعات و استفاده از تکنولوژیهای جدید که امکان دسترسی به هر نوع اطلاعات را در آن واحد برای ما میسر میسازد، نیازمند کسب مهارتهای تفکر خلاق، قابل انعطاف و دقیق هستیم و نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که خلاقیت قابل پرورش و رشد باشد و این مستلزم تغییر و تحول در نظام آموزشی و بهکارگیری شیوههای خاصی است که باید دستاندرکاران تعلیموتربیت از سطوح بالاتر گرفته تا مدیران و معلمان مدارس و حتی اولیای دانشآموزان به آن توجه کنند.
درارتباط با خلاقیت سؤالی که مطرح میشود این است که آیا بین خلاقیت وهوش رابطهای وجود دارد یا نه؟ برخی از متخصصان یک الگوی آستانهای از خلاقیت ارائه دادهاند. طبق این الگو میزان هوش فرد باید ازحد معینی بالاتر باشد تا بتواند آثار خلاقی در رشته خود ارائه دهد و برای این مسأله بهرههوشی۱۲۰ را عنوان کردهاند. فراتر از آستانه هوش، دستاوردهای خلاق به عوامل دیگری نظیر سیالی اندیشهها و به متغیرهای شخصیتی بستگی دارد. همچنین درمورد تواناییهای مختلف، آستانه هوشی لازم برای ایجاد دستاوردهای خلاق متفاوت است. در علم روانشناسی اعصاب معتقدند که تفکر ریاضی و کلامی(صحبتکردن، خواندن ونگارش معمول) عموما در نیمکره چپ مغز انجام میشود درحالیکه تفکر فضایی، کلنگرانه و خلاق در نیمکره راست صورت میگیرد.