سؤال بعدی اینکه وقتی پست تازهای میگذارید، چند بار دوباره به صفحه شخصیتان سر میزنید تا لایکها و کامنتهایی که پای مطلبتان گذاشته شده را چک کنید؟ این کامنتها چقدر روی شما تاثیرگذار است و چقدر از لایکهایی که دریافت کردهاید، انرژی میگیرید؟ اصلا اگر این لایک وکامنتها برایتان مهم نیست، چرا در فضای مجازی پست میگذارید و بخشهایی از زندگیتان را با دیگران مشترک میشوید؟
بیتردید همه دوست داریم دیده شویم و دیگران به ما توجه کنند و شاید یکی از اصلیترین دلایل همهگیر شدن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی توجه به این نکته و پاسخ به نیاز انسانها برای دیده شدن است اما این نیاز هم مانند برخی دیگر از نیازهای ما حد یقفی ندارد و یک جورهایی بی پایان است. چیزی شبیه استسقا هرقدر بیشتر دیده شویم، عطش دیده شدن در ما بیشتر میشود و این عطش هیچگاه فرو نمینشیند. براین اساس باید یک جایی این احساس را کنترل کرده و بر دهانه این اسب سرکش لگام زد، چراکه گرفتار شدن به عطش دیده شدن، خیلی وقتها میتواند زندگی ما را از حالت عادی خارج کند و به اضطراب و چالش بکشاند. اگر بخواهیم بلاگرهای اینستاگرامی را بهلحاظ شخصیتی تحلیل کنیم، میتوان بروز حالات اضطرابی را در آنها به عینه دید. افرادی که تمام هم و غم و زندگیشان در مسیر بیشتر دیده شدن قرار میگیرد و همه ارکان زندگیشان را بر مبنای همین مسأله میچینند و دیگر نمیتوانند یک زندگی عادی و بیدغدغه داشته باشند. بلاگرهایی که حتی شخصیترین امور زندگی روزمرهشان را هم در ویترین و در معرض دید دیگران قرار میدهند و چیدمان این امور هر چند شخصی را بهگونهای مدیریت میکنند که نگاه دیگران را جلب کنند و لایک و کامنت داشته باشند. همین مسأله اما در دراز مدت میتواند روی زندگی شخصی و روابط خانوادگی آنها تاثیر منفی بگذارد. همچنانکه زندگی آرمانیای که این بلاگرها پیش چشم دنبالکنندگانشان به تصویر میکشند، زندگی آنها را هم تحت تاثیر قرار میدهد. پس اگر در فضای مجازی فعالیم، بیشتر حواسمان به واقعیتهای مجازی این فضا باشد.