متهمان مرتکب سه جنایت با انگیزههای مختلف شده و در جنایات خود پسر هفتساله، رئیس اسبق پزشکیقانونی و یک زندانی را با ضربه سنگ، شلیک گلوله و چاقو به قتل رسانده بودند. یکی از قاتلان، مرد جوانی بود که پسری هفت ساله را با انگیزه تعرض به قتل رسانده بود. مادر خشمگین پسربچه که کمی دورتر ایستاده بود با دیدن قاتل فرزند هفت سالهاش سراغ او رفت و با آه و ناله از او درباره انگیزه کشتن فرزند بیگناهش پرسید. پدر و مادر پسر زندانی دیگر سعی کردند با دلداری دادن به پسرشان درباره گرفتن رضایت، به او روحیه بدهند. برادران یکی از مقتولان که از شدت خشم روی پا بند نبودند با عصبانیت به سمت قاتل رفتند اما با دخالت ماموران زندان نتوانستند به زندانی دسترسی پیدا کنند.
قتل پسر ۷ساله برای آزار شیطانی
نخستین زندانی که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت، مرد جوانی است که ۹سال قبل پسر بچه هفت سالهای را با انگیزه تجاوز ربود و در جنوب تهران به قتل رساند. متهم که در این سالها در زندان بوده، درخواست اعسار از پرداخت دیه را مطرح کرد که قضات این درخواست را رد کردند. سوم خرداد ۹۳ خانواده پسر هفت ساله افغان به نام هادی با مراجعه به کلانتری قلعهنو در جنوب تهران از ناپدید شدن پسر خود خبر دادند. پدر هادی در شکایتش گفت: پسرم ساعت ۵ عصر برای رفتن به مسجد از خانه خارج اما دیگر بازنگشت و تلاش ما برای یافتن او بینتیجه ماند. دوستان هادی در جریان تحقیقات گفتند آخرینبار این پسربچه را همراه مردی ایرانی به نام امیر دیدهاند. به این ترتیب امیر ۲۸ ساله بازداشت شد اما خودش را بیاطلاع از سرنوشت شوم پسر بچه افغان نشان داد. پس از هشت روز متهم لب به اعتراف گشود و گفت: «من دوست هادی بودم. او را سوار دوچرخهام کردم تا به گندمزار برویم. زیر درخت توت نشستیم و با هم توت خوردیم. همان موقع بود که وسوسه شدم و فکر آزار پسر بچه به ذهنم رسید اما او که متوجه ماجرا شده بود قصد فرار داشت. او را گرفتم که فحش داد و عصبانی شدم و با سنگ به سر او زدم و به خانه برگشتم.»
پس از این اعتراف، ماموران به گندمزار رفته و بقایای جسد پسر بچه را پیدا کردند.این متهم سال ۹۵ پای میز محاکمه ایستاد و در حالیکه درطول دادگاه لبخند به لب داشت با خونسردی به سؤالات هیات قضایی جوابهای سربالا داد و مدعی شد ضربهای که با سنگ به سر پسربچه افغان زده بود موجب مرگ او نشده است.
مادر متهم نیز به قضات دادگاه گفت: امیر سالها تحت درمان پزشک بود و ۱۲سال در مدرسه استثنایی درس خواند اما حتی خواندن و نوشتن هم یاد نگرفت. امیر روزی ۱۵قرص میخورد و پزشکان بارها از ما خواستد تا او را در بیمارستان بستری کنیم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به نظر پزشکی قانونی که در آن آمده بود امیر دچار اختلال حواس و درجهای از عقبماندگی است وی را از قصاص معاف و او را به پرداخت دیه و ۱۰سال زندان محکوم کردند که این حکم پس از کشوقوس قضایی تایید شد. با گذشت ۹ سال از جنایت، امیر دادخواست اعسار از دیه را مطرح کرد و دیروز به این درخواست در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران رسیدگی شد. در ابتدای این جلسه اولیایدم اعلام کردند امیر پسر بیگناهمان را کشت و باید قصاص میشد. حالا که از قصاص رها شده، میخواهد از پرداخت دیه هم فرار کند.
قضات با بررسی ادعای امیر در مورد ناتوانی در پرداخت دیه، درخواست اعسار او را رد کردند.
تشریح قتل رئیس اسبق پزشکی قانونی در دادگاه
دومین پرونده که در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران رسیدگی شد، پرونده قتل رئیس اسبق پزشکی قانونی کشور بود که متهمان آن را طراحی و اجرا کردند. این جنایت صبح یکشنبه سیام مرداد سال گذشته در خیابان ایرانزمین شهرک غرب رخ داد. آن روز دکتر علی محفوظی، متخصص بیهوشی و رئیس اسبق سازمان پزشکی قانونی کشور که سمتهای دیگری چون معاونت وزارت بهداشت را بهعهده داشت، وقتی از خانه ویلاییاش خارج شد و منتظر راننده شخصیاش بود تا به محل کارش برود، به ضرب گلوله فردی ناشناس به قتل رسید. تیم جنایی پایتخت در جریان تحقیقات متوجه اختلاف مقتول با مردی به نام سعید شدند. سعید دستگیر و در ادامه دو نفر دیگر به نامهای میثم و کریم هم که از طریق او برای قتل شناسایی شده بودند، بازداشت شدند. میثم به قتل اعتراف کرد و گفت: با گرفتن پول از سوی سعید، نقشه قتل را اجرا کردم اما قبل از گرفتن پول دستگیر شدم.
با تکمیل تحقیقات، برای میثم به اتهام مباشرت در قتل و برای دو متهم دیگر به اتهام معاونت در این جنایت کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه که به ریاست قاضی بابایی برگزار شد، اولیای دم مقتول در جایگاه قرار گرفتند و برای متهم اصلی قصاص و برای دو معاون جرم اشد مجازات را درخواست کردند.
سپس میثم در جایگاه قرار گرفت و با اعتراف به قتل گفت: «سعید به خاطر اختلافاتی که با مقتول داشت، طراح این قتل بود و من مقتول را نمیشناختم. او با وعده پول مرا وسوسه کرد تا در این جنایت با او همراه شوم. قرار بود یک خودرو برای من بخرد و تا آخر عمر نیاز مالیام را تامین کند. او مرا به مقابل خانه دکتر برد و ساعت خروج او را گفت و خواست وقتی دکتر میخواهد سوار ماشینش شود او را بکشم. من هم طبق نقشه این کار را کردم. صبح زود مقابل خانهاش رفتم و وقتی مرد سالخورده از خانه بیرون آمد دو گلوله به او شلیک کردم و گریختم.
در ادامه دادگاه، دو متهم دیگر معاونت در این قتل و اعترافات قبلی خود را در مرحله تحقیقات منکر شدند. با توجه به انکار این دو متهم پرونده، ادامه رسیدگی برای بررسیهای بیشتر به جلسه بعد موکول شد.
نزاع مرگبار در زندان
آخرین محاکمه در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد. در این جلسه به اتهام دو مرد جوان که متهم به قتل یک زندانی در زندان فشافویه هستند، رسیدگی و دفاعیات آنها گرفته شد. رسیدگی به این پرونده از دهم مهر سال ۱۳۹۹ و با گزارش درگیری مرگبار در بند سارقان زندان فشافویه آغاز شد. در این درگیری متهم ۲۵ سالهای با دو ضربه چاقو به دو سمت سینهاش به قتل رسیده بود. ماموران پلیس در جریان تحقیقات متوجه شدند در این درگیری دو زندانی به نامهای ایمان و سلیم چاقو داشتند که پس از بازجویی از آنها، ایمان به قتل اعتراف کرد. پس از تحقیقات در دادسرا، برای دو زندانی به اتهام مشارکت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده برای محاکمه به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در ابتدای این جلسه اولیایدم درخواست قصاص را مطرح کرده و گفتند؛ حاضر به گذشت نیستند. سپس ایمان در جایگاه قرار گرفت و با انکار اتهامش سلیم را بهعنوان قاتل معرفی کرد و گفت: آن روز من با مقتول درگیر شدم که سلیم از پشت به او حمله کرد و با چاقو دو ضربه به سینه مرد جوان زد. وقتی او روی زمین افتاد، روی سینهاش نشست و چند ضربه دیگر هم زد.
رئیس دادگاه: ولی پزشکی قانونی دو ضربه را تایید کرده است؟
ایمان: من دیدم چند ضربه زد.
رئیس دادگاه: پس چرا در تحقیقات به قتل اعتراف کردی؟
ایمان: سلیم به من گفت چون جرمش سبکتر است زودتر آزاد میشود. به همین دلیل من قتل را گردن بگیرم تا او بتواند از اولیایدم رضایت بگیرد.
رئیس دادگاه سپس از سلیم خواست از خوددفاع کند که اوقتل راگردن ایمان انداخت و گفت: «من دراین دعوا مشتی به صورتم خورد که چشمانم سیاهیرفت. وقتی به خودم آمدم، چاقو رااز ایمان گرفتم تاضربه بزنم که ماموران زندان رسیدند ومرا دستگیر کردند.»
پس از آخرین دفاعیات متهمان، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.