گفت‌وگو با سجاد یاری، کارگردان نمایش «ریچارد کوتاهی؛ جهنم روده»

احضار روح ریچارد

نمایش «ریچارد کوتاهی، جهنم روده» به نویسندگی و کارگردانی سجاد یاری اجرای عمومی خود را در سالن اصلی مرکز تئاتر مولوی آغاز کرده است. این نمایش براساس نمایشنامه «ریچارد سوم اجرا نمی‌شود» اثر ماتئی ویسنی‌یک با ترجمه اصغر نوری به نگارش درآمده است که اجرای آن تا هفتم آذر ادامه دارد.
کد خبر: ۱۴۳۲۶۷۱
نویسنده رضا آشفته - عکاس و کارشناس رسانه
 
در این نمایش دانشگاهی که با حضور جمعی از دانشجویان و مدرسان تئاتر تولید شده است؛ احمد ‌افشاری، مهدیس ‌احمدیان ‌شالچی، هانیه ‌کیادربندسری، امین مهران، امیرعباس ‌مهدوی، علی ‌چایچی، مریم ‌رستم ‌آبادی، ملیکا ‌زارع، هادی ‌آبیاری، محسن ‌کریمی، زینب بنی‌هاشم، صبا ‌مختاری، مهدی ‌عباسی، زهرا ‌نادمی و هانیه ‌زمردی ایفای نقش می‌کنند. یاری که متولد کوهدشت است و دانش‌آموخته دکتری مطالعات اجراست. مدرس، پژوهشگر و نویسنده، اجرای نمایش‌های در کشورهای پرتغال، اسپانیا، یونان، کره جنوبی، فرانسه، سوئد، لهستان و اسلوونی در کارنامه‌اش ثبت شده‌است. او که همواره در آثارش تجربه شیوه‌های مختلف نمایشی، همچون نمایش ایرانی را در کارنامه دارد در اجرای پیش رو تلاش کرده شیوه نمایش بیومکانیک میرهولد را با دانشجویان تجربه کند. درباره این اجرا با یاری گفت‌وگو کرده‌ایم:

 چه انگیزه‌ای باعث شده که با دانشجویان کار کنید؟
زمانی که تصمیم گرفتم وارد ساختار موجود حرفه‌ای تئاتر کشور شوم به نظرم آمد بهترین راه درهم‌آمیختن یک متن کلاژ شده با روح پرآشوب و بی‌قرار جوانان دانشگاهی خواهد بود. فرمول تقاطع و به هم رسیدن دو نوع روح شبه طربناک که با درصد بالایی امکان شکل‌گیری یک اورگانیسم زیبایی‌شناسانه تماشاگانی را فراهم خواهند آورد.
 
وضعیت تئاتر دانشگاهی نسبت به دورانی که دانشجوی تئاتر بوده‌اید چه تغییراتی کرده است؟
هر چند تعداد سالن‌ها، دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌ها، اساتید بد و خوب، دسترسی به منابع و آرشیوهای درجه یک بیشتر شده اما در عمل تئاتر دانشگاهی هم از منظر ساختار نهادی و تعیین‌کننده بودن و هم از نظر جریان‌سازی در تئاتر حرفه‌ای بی‌رمق شده است.
 
مواجهه نخست شما با متن ویسنی‌یک به نام «ریچارد سومی که اجرا نشد» چه بوده است؟
همین که چیزی اجرا نمی‌شود یا قرار است اجرا نشود برای من همه امکان‌های موجود در خودش را برمی‌انگیزاند. از همین روی این شکل از فقدان من را به سویی هدایت کرد که به این فکر کنم «چه» بر میرهولد متن ویسنی‌یک گذشته است.
 
چرا باید متن بازخوانی شده از ریچارد سوم را دوباره مورد بازخوانی و دراماتورژی قرار می‌دادید؟
به نظرم این در قدم اول شکلی از مواجهه درون فرهنگی است که ذیل فهم من از «چگونگی تحقق امر معاصر به واسطه مدیوم تئاتریکاله و گذرش از درون به بیرون یک فرهنگ» قرار می‌گیرد.
 
پس در این بازخوانی چقدر توش و توان هنرجویان دانشگاهی مؤثر بوده؟
این تقدیری تمام آشکار است که جوان کم‌تجربه، بارکش تمام‌عیار برای مفاهیمی انضمامی و این‌زمانی نخواهد بود اما این مهم در خود تعدد اجراها انضمامی جدید فراهم خواهد آورد که هیچ زمان با گروه‌های حرفه‌ای ممکن نمی‌شد. انضمامی از جنس بازتولید امر بدیع که در میل ویرانگر جوان کم‌تجربه به بیرون شدن بی‌انتهاست.
 
چگونه با بازیگران جوان و یحتمل کم‌تجربه وارد این آزمون و خطای بسیار سخت شده‌اید؟
جوان منبع و مصدر انرژی و زیست‌مندی مضاعف است. چگونگی به انقیاد کشیدن انرژی این جوانان پرشور مهم‌ترین مادیت این اجراست.
 
چقدر به مسیر شیوه اجرا و بازی به شیوه بیومکانیک میرهولد توجه نشان داده‌اید؟
تقریبا هیچ تلاشی در این راستا به صورت آگاهانه یا برنامه‌ریزی شده انجام نشده است. این در حالی است که معتقدم تن و بدن این جوانان چون‌که درگیر شکلی از انقباض انظباطی هستند، کافی است که بستری برای رهاسازی این فشردگی فراهم آید که به شکلی گزاره‌گرایانه خودبسنده بازنمود شوند. تلاش ما در این اجرا به این صورت بود که این انرژی منقبض کنترل و به شکل درست اجرا شود.
 
فضای اتحاد جماهیر شوروی ساقط شده و مرگ «میرهولد» چقدر می‌تواند در روزگار ما قابلیت اجرا شدن داشته باشد؟
ما خود یک فضایی هستیم که گاهی همچون بختک بر تمدن‌ها چمبره می‌زند. ما همواره در بازنمایی چیزی هستیم که فی‌نفسه ناقص و فشل است. گاهی به عمق تاریخ خود می‌زنیم، گاهی کپی‌کار آثار غربی هستیم و گاهی هم در شبیه‌سازی در و همسایه. هم مرگ دیگر معتبر نیست و هم فردی که مرگ را به سخره گرفته و هم جامعه‌ای که هر دو را.
 
طراحی صحنه چقدر بر اساس شیوه اجرایی و در دل تمرین‌ها پدیدار شده است؟
حضور استاد فرزاد معافی و سال‌ها تجربه گران‌سنگش در تمرین‌های هفته‌های منتهی به اجرا و مشورت‌هایی که صورت گرفت، منجر به این ساختار صحنه‌پردازی شد.
 
لباس‌ها امروزی و مدرن به نظر می‌آیند و نسبت‌شان با فضای قرن۲۰ شوروی چگونه است؟
ابژه لباس از حیث نسبت با فضای قرن بیستمی؛ در حقیقت در دراماتورژی صورت گرفت. تلاش گروه بر این بوده که تا می‌توانیم از زمان دقیق و معین فاصله بگیریم. به تعبیری آدرس‌های کمتری در جهت‌های معینی از تاریخ بر جای بگذاریم.
 
چرا موسیقی فراگیر و فرامرزی جایگزین موسیقی روسی شده است؟
در موسیقی هم تلاش شده با زمان‌زادیی از ابژه‌ها به واسطه موسیقی پیوستار امر نوستالژیک را تا حدی حفظ و زنده نگه داریم.
 
اما موسیقی روسی می‌توانست به فضای نمایش جغرافیا بدهد اما کار شما در گریز از تاریخ و جغرافیا کوشیده است؟
شاید نزاعی که مایل بودم میان برساخت‌های فرمالیسم اثر ایجاد کنم، خود مانع اساسی برای این عدم به کارگیری موسیقی از فرهنگ روسی بوده باشد.
 
تالار مولوی گزینه نخست شما برای اجرای عمومی بوده است؟
با توجه به مناسبات صحنه سالن مولوی و سالن استاد سمندریان خانه هنرمندان، اولین گزینه‌های گروه برای اجرای این نمایش بود. گروه حتی خیلی مایل بود شرایطی فراهم شود تا این نمایش را به شکلی سه سویه اجرا کند.
 
در واقع تالار مولوی توافق یا سهمیه شما به عنوان مدرس دانشگاه هم به شمار می‌آید؟
این معلم بودن من در این امر بی‌تاثیر نبوده است.
 
چگونه می‌شود مخاطبان را جذب اجراهای دانشگاهی کرد؟
کمی دوستان در سیاست‌گذاری باید اجازه دهند جوان‌ها با جسارت بیشتری خود را به صحنه تماشاگانی درآورند. اساتید در تولید آثار دانشجویی مداخله بیشتری داشته باشند. حمایت مالی و معنویی عمیق‌تری از سوی سیاست‌گذار صورت گیرد، زیرا اجراهای دانشگاهی شریان اصلی زیست تئاتر حرفه‌ای بوده و مجدد باید باشند.
 
آواز و حرکات موزون با توجه به جوان بودن گروه اجرایی و اراده شکوفا شدن استعدادها نمی‌توانست کمی بیشتر از حال حاضر در خدمت اجرا قرار گیرد؟
حتما همین‌طور است که می‌فرمایید. با این حال کریوگرافی دانش و مهارت دیگری است که گروه متاسفانه اشرافی به آن نداشت.
 
دستاورد این اجرا در میان اجراهای‌تان تاکنون چیست؟
با توجه به این‌که این نمایش دومین کار بنده در مقام کارگردان و نویسنده است ارائۀ نظری جامع و دقیق ممکن نیست. با این حال، گروه خیلی تلاش کرده بستری فراهم آورد که قلمروهای آستانه‌ای و بینابینی را در معرض ادراکی این‌زمانی قرار دهد. این در حالی است که یکی از ابعاد محقق ساختن این شکل از مواجهه در این اجرا غایب است. گروه بسیار امیدوار است در بازتولید اثر در دی ماه بتواند این بعد را نیز به اجرا اضافه کند.

عبور از مفاهیم ذهنی به تجسم‌های قابل رؤیت
من مطالعاتی را از ماه‌ها قبل در این نمایشنامه داشتم و به‌طور ویژه رویکردی بازتعریفی نسبت به مسائلی در حوزه نمایش داشتم که کمتر مورد استفاده این زمان قرار می‌گیرند. در شکل اجرایی مفهوم را از فلسفه مدرن به عاریه گرفتم و امتداد روایت، این بود که چگونه می‌توانم این مفاهیم را اجرایی کنم که قابل مشاهده باشند. دوستانی که به‌عنوان بازیگر با من همکاری کردند بسیار حوصله به خرج دادند تا مرحله عبور از مفاهیم ذهنی به تجسم‌های قابل رؤیت را به کمک آنها آزمون‌وخطا کنم. وقتی صحبت از آزمون و خطا می‌شود، آرام آرام موضوع و مضمون رنگ می‌بازد. این اثر یک نمایش فیزیکال و بدنی است. به اعتقاد من، بدن بازیگر ایرانی به پنهان‌کاری رفته و نمی‌تواند خود را هویدا کند و در این نمایش سعی شده هنجارشکنی شود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها