روایت تاریخ از کارنامه روحانیت(قسمت۲۳)

جهاد علیه انگلیس

وقتی درسال۱۲۴۹ هجری قمری به دنبال گردنکشی حاکم هرات(که یکی از شهرهای خراسان به شمار می‌آمد) عباس میرزا مامور تنبیه وی شد و البته سرانجام پسرش محمد میرزا به هرات رفت و غائله را خواباند، کامران میرزا یکی از مزدوران بریتانیا، از انگلیسی‌های مستقر در هند کمک خواست.
کد خبر: ۱۴۴۰۱۵۹
نویسنده سعید مستغاثی  | مستندساز و  کارشناس سینما
 
دولت بریتانیا به محمدشاه اخطار کرد اگر دست از هرات برندارد، با ایران وارد جنگ خواهدشد. یعنی به دلیل سیاست دولت ایران در قبال یکی از شهرهایش، استعمار پیر او را تهدید به جنگ و قشون‌کشی می‌کند! ملاحظه می‌فرمایید که زیاده‌طلبی‌ها و ژاندارم بازی‌های استعمار و امپریالیسم، مختص امروز نبوده که به بهانه‌های مختلف تهدید به جنگ کرده و مرتبا ادعا کند همه گزینه‌ها روی میز است!
هنوز تهدید انگلیسی‌ها در پیغام فرستاده‌اش نزد شاه ایران خشک نشده بود که ناوگان جنگی بریتانیا، جزیره خارک را محاصره کرد و بنا به نوشته حاج میرزا حسن فسایی، نویسنده کتاب «فارسنامه ناصری»، یک فروند کشتی آنها در برابر بوشهر، لنگر انداخت و ۵۰۰ سرباز از آن در سواحل ایران پیاده شدند. متاسفانه دولت وقت و کارگزاران محلی حکومت در برابر این تجاوز هیچ عکس‌العملی از خود نشان ندادند. 
در کتاب فارسنامه ناصری آمده :«تا این‌که یکی از علمای بوشهر به نام شیخ حسن مجتهد آل عصفور و شیخ سلمان، برادرزاده آن جناب و باقرخان تنگستانی با اهالی بوشهر ازدحام نموده، تمامی سربازان و بالیوز (کنسول انگلیس) را از شهر خارج نموده و چندین نفر از طرفین کشته گشت.» بار دوم در زمان ناصرالدین شاه، بازهم انگلیس به بهانه محاصره هرات توسط دولت ایران، به ایران اعلام جنگ داد، بلافاصله جزیره خارک و بوشهر را اشغال کرد و لشکری هم به سوی خرمشهر گسیل داشت.  خبر حمله انگلیس به خاک کشور هر قدر برای دولت ایران اهمیت نداشت که حتی حاکمان و دست‌نشاندگان محلی این دولت با اشغالگران خارجی دست همکاری دادند و در مقابل مردمی که به مقاومت در برابر بیگانه‌های دست می‌زدند، اقدام نظامی می‌کردند، اما در میان مردم، هیجان و غلغله‌ای برپا ساخت. مجددا علما به صحنه آمدند و آنچنآن‌که مولف «ناسخ التواریخ» می‌نویسد: «علما و مجتهدین که در ترویج دین، جان و جاه را مکانت خاک راه نگذارند، در حوزه محراب و عرشه منبر، مردم را مخاطب داشتند و به تحریص جنگ هم آهنگ فرمودند...» به این ترتیب علمای شهرهای مختلف هر یک طوماری نگاشتند و آمادگی خود و پیروان‌شان را برای جهاد علیه اشغالگران انگلیسی اعلام کردند. میرزا‌ محمد‌باقر مجتهد از تبریز، حاجی ملا‌محمد مجتهد، فرزند ملااحمد نراقی و آقا‌میرزا‌ابوالقاسم مجتهد و آقا‌سید‌مهدی از کاشان، آقا‌سید‌محمد امام‌جمعه، سید‌اسدا... پسر آیت‌ا... شفتی، آقای محمد‌مهدی کلباسی پسر محمد‌ابراهیم کلباسی و آقا محمد‌جعفر از اصفهان، حاجی عبدا... مجتهد، حاجی ملا‌محمد اشراقی، حاجی میرزا‌محمد‌حسین مجتهد و شیخ نصرا... قاضی از مازندران و استرآباد و آقا عبدا... و سایر علما از کرمانشاه، آقا سید‌مجتهد، حاجی‌محمد کریم‌خان، ملا‌محمد مجتهد و محمد‌کاظم مجتهد از کرمان، حاجی ملا‌رفیع و ملا‌صادق از گیلان و حاجی‌سید‌باقر، آقا معصوم و ملا نجد کبیر از عراق عجم و ملا‌زین‌العابدین مجتهد، میرزا‌محمد‌رضای مجتهد و آقا‌سید‌حسن امام‌جمعه از گلپایگان، ملا‌احمد و ملا هدایت‌ا... از کردستان از‌جمله این علما بودند که برای جهاد علیه انگلیس اعلام آمادگی کرده بودند.  اما سومین تهاجم ارتش بریتانیا علیه خاک ایران در اوایل جنگ جهانی اول اتفاق افتاد درحالی‌که دولت ایران در این جنگ اعلام بی‌طرفی کرده بود، از چهار سو در چنبره کشورهای درگیر جنگ افتاد؛ از شرق با هند انگلیس، از جنوب با انگلیس، از غرب با عثمانی و از شمال با روسیه. ارتش بریتانیا در همان ابتدای جنگ، به بهانه حفاظت از پالایشگاه نفت ایران و انگلیس در آبادان به سوی اروند‌رود حرکت کرد و آبادان را اشغال کرد. سپس به بهانه حفظ خطوط لوله نفت، اهواز را نیز به اشغال خود درآورد و بعد برای حفظ تاسیسات مخابراتی، بوشهر را نیز تصرف کرد. در پی تجاوز انگلیس به جنوب ایران و تصرف بخش بزرگی از خاک کشور، بنادر و مناطق نفت‌خیز و در مقابل سکوت و مماشات دولت مرکزی، قیام محلی بر علیه نیروهای تجاوزگر شکل گرفت. اعلام عام جهاد مراجع در عتبات‌عالیات بر ضد نیروهای انگلیسی و پیشتازی مجتهدین محلی، موجب این قیام ملی و افتخارآفرین در تاریخ معاصر این سرزمین بر علیه بیگانه و بیگانه‌پرستی گشت؛ آن هم در دورانی که باز نیروهای به اصطلاح ملی و شبه‌روشنفکر یا در سکوت مرگبار فرو رفته بودند یا با اشغالگران همکاری می‌کردند. در این میان آیت‌ا... شیخ محمد حسین برازجانی بر ضد نیروهای تجاوزگر انگلیسی اعلام جهاد کرد و به رهبری ستاد جنگ پرداخت. وی مجتهد برازجان و مرجع و طرف اعتماد اهالی دشتی و دشتستان و جنوب ایران بود. پس از وصول حکم جهاد از طرف علمای عراق، معظم له نیز فتوای جهاد داد و با روسای مجاهدان متحد شد و در راه دافاع از وطن سخت کوشید. 
   
​​​​​​​دلیران تنگستان
در پی این مجاهدت، سرپرسی کاکس، کنسول انگلیس در بوشهر نامه اخطارآمیزی به وی مخابره کرد که با پاسخ هوشمندانه و شجاعانه آیت‌ا... برازجانی مواجه شد. پاسخ عالمانه مجتهد برازجان، طنین امید در دل‌های مشتاقان جهاد ایجاد کرد، چنانچه رئیس‌علی دلواری کدخدای جوان و متدین دلوار از روستاهای بوشهر چنان تحت تاثیر قرار گرفت که طی نامه‌ای به مجتهد کازرون ضمن تجلیل و تحسین از جوابیه او به کنسول انگلیس، از وی اذن جهاد خواست. سرانجام پس از آن‌که نیروهای انگلیسی خانه حاج‌علی تنگستانی را به توپ بستند و اموال و دارایی‌اش را مصادره و چند تن از بستگانش را به قتل رساندند، علمای دشتی و دشتستان مثل شیخ محمد حسین برازجانی و سید مرتضی اهرمی اعلان جهاد دادند. به دنبال فتوای جهاد علما، سه تن از خوانین متدین و شجاع به نام‌های رئیس‌علی خان دلواری، زائرخضرخان اهرمی و شیخ حسین‌خان چاکوتاهی به دستور مجتهد برازجان متحد شدند و نیروهای خود را علیه ارتش بریتانیا سازماندهی کردند.  نیروهای انگلیسی در ۲۶ رمضان ۱۳۳۳ هجری قمری بندر بوشهر را به اشغال خود درآوردند و حاکم ایرانی بوشهر را دستگیر کرده، پرچم ایران را پایین آوردند و لگدمال کردند. تمام اداره‌های دولتی را تصرف، ژاندارم‌های ایرانی را خلع سلاح و بیرون کردند و با اعلام حکومت نظامی چند نفر از مخالفان انگلیس را دستگیر و به همراه نماینده دولت به صورت تبعیدی به هند فرستادند.  اینچنین بود که مجاهدان بوشهر به سرکردگی رئیس علی دلواری بنا بر فتوای علما به مقاومت در مقابل اشغالگری نیروهای بریتانیا روی آوردند و هر شب نیروهای متجاوز را مورد شبیخون قرار می‌دادند.

فتوای قاطع و تکان‌دهنده 
انگلیسی‌ها پس ازدرگیری با تنگستانی‌ها و شهادت رئیس‌علی دلواری، مقر فرماندهی و تحرکات نظامی خود را در جنوب ایران قرار دادند و یک نیروی نظامی متشکل از فرماندهان انگلیسی، افسران باقیمانده ژاندارمری و مزدوران هندی و ایرانی را در صفر سال ۱۳۳۵ هجری قمری به نام پلیس جنوب تشکیل دادند و به بهانه برقراری امنیت، ظلم و ستم بسیاری را به مردم روا داشتند اما همچنان دولت مرکزی وبه‌اصطلاح ملی‌گراها و شبه‌روشنفکران پیرامون آن، مقابل این نقض آشکار حاکمیت ملی بی‌تفاوت بوده و بعضا حتی به نیروهای اجنبی کمک هم می‌رساندند، اما عشایر و ایلات همچنان در مقابل این تجاوزات مقاومت می‌کردند. تا این‌که در شعبان۱۳۳۵، نیروهای ارتش انگلیس به یکی از قبایل قشقایی به‌نام دره‌شوری حمله کرده و در غیاب مردان ایل، زنان و کودکان‌شان را موردهجوم قرار دادند.  درچنین شرایطی آیت‌ا...سیدعبدالحسین لاری، اعلم مجتهدین فارس حکم جهاد علیه اشغالگران انگلیسی صادرکرد. «...اعلام فرمان قضا جریان حضرت سبحان و محکمات قرآن و امام‌زمان(عج) یا ایهاالذین آمنوا جاهدوا الکفار و المنافقین و من یتولهم منکم فانه منهم. اعلان به هرکس و هرجا از فرق مسلمین، خارج و داخل حتی بر نسوان و صبیان و سلطان و فرمانفرما و قوام و اعراب و هرکس که لاف از مسلمانی می‌زند، واجب فوری و عینی است. خصوصا در این زمان امتحان کفر و ایمان، جهاد و دفاع این کفار حربی ابالیس انگلیس و اعوان ایشان ... و هرکس تخلف و تقاعد از این جنبش مجاهدین و از این جهاد اکبر و نهی از منکر نماید، کان تخلف از جیش اسامه و امام‌عصر(عج) نموده اعم از این‌که ملحق به جیش کفار بشود یا نشود، مرتد و خارج از اسلام است و مال و جان او مال و جان مسلمانان است ولو قوام‌الملک باشد، چنان‌که شارع مقدس فرموده. اقل خدام‌ الشریعه المطهره عبدالحسین الموسوی...» به این ترتیب صولت‌الدوله و ناصر دیوان کازرونی با یکدیگر هم‌پیمان شدند و جنگ را برضد نیروهای انگلیس آغاز کردند. نیروهای مجاهد عشایری پس از شکست‌های پی‌درپی که به نیروهای انگلیس وارد کردند، شیراز را برای پاکسازی به محاصره خود درآوردند؛ اما نیروهای فرمانفرما، والی فارس و قوام‌الملک، رئیس ایلات خمسه و پلیس جنوب و نیروهای انگلیس با همکاری یکدیگر، خان قشقایی را مورد حمله قرار دادند. گرچه نهضت جنوب به پیروزی نرسید اما تلفات فراوانی را به دشمن وارد ساخت، رفتار خشن آنها را تعدیل و از گسترش تجاوزشان جلوگیری کرد و مهم‌تر این‌که چراغ جهاد و مبارزه را به موازات حضور بیگانگان در ایران اسلامی روشن‌نگه‌داشت.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها