کارگردان آگاهانه از اغراقهای احساسی، موسیقیهای تحمیلکننده و روایتهای شعاری فاصله میگیرد و بهجای آن اجازه میدهد تصویر، سکوت و گفتارهای سنجیده روایت را پیش ببرند. «شاخهای روی آب» بیش از آنکه بخواهد قهرمان بسازد، در پی ترسیم انسان است؛ انسانی که میان علم، مسئولیت اجتماعی و زیست فردی، تعادلی دشوار را تجربه میکند. همین نگاه، مستند را از دام تقدیس یکسویه نجات داده و آن را به اثری قابل تأمل بدل کرده است. از نظر ساختار روایی، فیلم با ریتمی مناسب پیش میرود. تدوین نه شتابزده است و نه ایستا و به اندازهای مکث میکند که مخاطب مجال فکر داشته باشد. استفاده از تصاویر آرشیوی، گفتوگوها و فضاهای خالی، به شکلی هوشمندانه کنار هم قرار گرفتهاند که هیچکدام بردیگری غلبه نمیکند. مستند بهخوبی میداند چه زمانی باید سخن بگوید و چه زمانی سکوت کند و این سکوتها، گاهی از هر توضیحی گویاترند. عنوان مستند (شاخهای روی آب) استعارهای ظریف و چندلایه است که در طول اثر معنا مییابد؛ شاخهای که هم ایستادگی دارد هم رهایی. این استعاره، با شخصیت محوری مستند (شهید طهرانچی) همخوانی دارد و بدون توضیح مستقیم، در ذهن مخاطب رسوب میکند. چنین انتخابی نشان میدهد فیلمساز به زبان سینما اعتماد دارد و از توضیح اضافه پرهیز میکند. در سطح بصری، قاببندیها ساده اما دقیق هستند. دوربین خودنمایی نمیکند و بهجای آن، در خدمت روایت باقی میماند. موسیقی هم بهدرستی در حاشیه قرار گرفته و نقش همراه دارد، نه هدایتگر احساس.
در مجموع «شاخهای روی آب» مستندی است متین و محترم که به مخاطب احترام میگذارد و بهجای تحمیل احساس، به او اجازه کشف میدهد. این مستند نشان میدهد سینمای مستند ایران هنوز میتواند با اتکا به زبان تصویر و روایت، پرترههایی انسانی و ماندگار خلق کند بیآنکه به دام اغراق یا شعار بیفتد.