خودت را معرفی کن؟
سالار، ۳۶ ساله و مجرد هستم.
سابقه داری؟
بله. چندبار به جرم سرقت منزل و لوازم داخل خودرو دست به سرقت زدم.
اعتیاد داری؟
خیر.
پس چرا سمت سرقت رفتی؟
بیپولی. وقتی بیپولی فشار بیاورد، دست به هر کاری میزنی. اولین بار ۲۶ساله بودم که بیکار و بیپول شدم. با پیشنهاد دوستم در قهوهخانه به فکر سرقت افتادم و تبدیل به دزد شدم.
ارزشش را داشت؟
خیر؛ چون بعد ازسرقت هر لحظه به دستگیری و زندان فکر میکنی، ولی پول دزدی هم چیزی است که نمیتوانی از آن بگذری. همیشه وسوسهاش به جانت میافتد که دزدی کن و زندگی خوبی داشتهباش.
تو سردسته باند بودی؟
البته نمیشود گفت سردسته. ما دوست بودیم و از زندان با همجرمهایم آشنا شدم. آنها نقشه من را عملی میکردند و اجناس سرقتی را من میفروختم و پولش را تقسیم میکردم.
چند سرقت انجام دادید؟
بار آخر ۱۵بار از خانهها سرقت کردیم که بعد از آخرین مورد، ماموران سراغم آمدند و دستگیر شدم.
چگونه وارد خانهها میشدید؟
زنگ در را میزدیم، اگر کسی جواب نمیداد، چند دقیقهای صبر میکردیم و با روش تخریب توپی، سه نفری داخل میرفتیم. یکی از همدستانم در حیاط یا راهرو میماند تا اگر کسی آمد خبر دهد. ما هم دو نفری سرقت را انجام میدادیم.
بیشتر چه میبردید؟
طلا،پول و محتویات گاو صندوق. به بقیه لوازم داخل خانه کاری نداشتیم چون هم ارزش زیادی ندارند و هم بردنش باعث دردسر و شک میشد.
اموال سرقتی را چه میکردید؟
به یک مالخر در حاشیه شهر به یک سوم قیمت میفروختیم و پول نقد میگرفتیم.
چه شد دستگیر شدید؟
آخرین بار وارد یک خانه شدیم و گاو صندوقش را سرقت کردیم. حین سرقت متوجه شدیم طبقه پایین هم خالی است و آنجا را هم مورد دستبرد قرار دادیم، غافل از اینکه واحد طبقه پایین دوربین داشت.
از هر سرقت چقدر گیرتان میآمد؟
زیاد نبود اما باعث میشد نسبتا خوب زندگی کنیم و دیگر نیاز مالی نداشتهباشیم.
چرا بیخیال سرقت نمیشوید؟
ما در گل ، گیر کردیم. نمیتوانیم از این منجلاب خارج شویم.
اگر بخواهی به مردم هشدار بدهی، چه میگویی؟
اگر غروب برای مهمانی یا خرید چندساعته خانه را خالی میکنند، چراغ را خاموش نکنند. بهتر است رادیو یا تلویزیونی را روشن بگذارند. ما از داخل خانههایی که صدا میآید، سرقت نمیکنیم. برای پنجره و درهای بالکن طبقههای اول و دوم از حفاظ آهنی استفاده کنند. چند سالی است کسی از در آهنی استفاده نمیکند و درهای جدید با فشار یک پیچ گوشتی باز میشود.