خودت را معرفی؟
عماد، ۳۶ ساله هستم.
مجردی؟
نامزد کرده بودم که با این افتضاحی که به بار آمد، نامزدم گفت دیگر سراغش نروم و زندگیام با او تمام است.
چه افتضاحی؟
من طلاهای سرقتی را به خانه خواهر نامزدم برده بودم که پلیس بعد از دستگیری به خانه آنها رفت و طلاها را کشف کرد.
آنها همدستت بودند؟
چه همدستی؛ طلاها را بردم آنجا که کسی شک نکند. بندههای خدا فکر میکردن با کار کردن اینها را خریدم و نمیدانستند که من دزد هستم. روحشان از سرقتی بودن طلاها خبر نداشت و وقتی من را با پلیس و دستبند جلوی خانهشان دیدند، شوکه بودند.
چند همدست داشتی؟
دو نفر از دوستانم. یکی از آنها با من دستگیر شد و دیگری فرارکرد.
تو سرکرده باند بودی؟
ما سرکرده و رئیس نداریم. دوستانم به من اعتماد داشتند و حرفم را گوش میکردند و هرچه سرقت میکردند، برایم میآوردند که نگه دارم.
مگر با هم سرقت نمیرفتید؟
گاهی من داخل خانه میرفتم و گاهی همدستانم و بقیه زاغزنی میکردند.
بیشتر چه ساعتی برای سرقت میرفتید؟
دم غروب، وقتی که هوا رو به تاریکی میرفت، خانه خالی را شناسایی و دستبرد میزدیم.
هر سرقت چقدر طول میکشید؟
۱۵ دقیقه. بیشتر از آن ریسک بود.
چگونه وارد خانهها میشدید؟
خیلی راحت با روش توپیزنی یا از طریق بالکن.
در این سرقتها چقدرگیرتان میآمد؟
ما تازه شروع به سرقت کرده بودیم، بعد از چهارمین سرقت دستگیر شدیم. دریکی ازسرقتها همدستم وارد خانه شد و خیلی زود بیرون آمد.عصبانی شدم ولی او خندان بود. او اعلام کرد تا وارد خانه شده دو کیسه طلا روی میز بوده و او ریسک نکرده و با برداشتن طلاها بیرون آمده است. وقتی طلاها را وزن کردم یک کیلو بود.
چطور دستگیر شدی؟
نمیدانم؛ هنوز برایم سوال است. نمیدانم پلیس از چه روش ما را شناسایی کرد. حدس میزنم مخبرها ما را لو دادند.
همدست دیگرت کجاست؟
او به یکی از شهرهای غربی رفته است و هنوز دستگیر نشده است.
خودت بچه تهران هستی؟
خیر. من هم از یکی از شهرهای غربی به تهران آمدم و دست به دزدی میزدم.
چرا طلاها را پیش خودت نگه نمیداشتی؟
من هرشب خانه اجارهمیکردم؛ با همدستانم جای ثابتی نداشتیم. برایهمین فکرکردیم خانه خواهرنامزدم باشد،جایش امنتر است.