شایعاتیکه در شهر پخش شده، یکی دو تا نیست. بعضی میگویند تقی برخورداری ـ پدر خانواده ـ چهار عضو خانوادهاش را بهدلیل مشکل خانوادگی کشته، عدهای میگویند او درنامه نوشته بودکه به علت مشکلات اقتصادی مرتکب جنایت شده،یک عده هم میگویند او وضع مالی خوبی داشته و علت این جنایت هنوز مشخص نیست. پلیس در حال تحقیق روی این پرونده است. مارال و ابوالفضل برخورداری فرزندان این مرد بودند، سکینه هاشمی مادرش و پروانه طاهری همسرش که همگی را پدر خانواده خفه کرده بود. نصرا... برخورداری برادر این مرد به جامجم میگوید: «من و برادرم ساکن ناغان بودیم. زمانیکه این اتفاق افتاد، من در شهرکرد بودم که یکی تماس گرفت و گفت برادرت خانوادهاش راکشته و خودش را هم دار زده است. او در تماس با یکی از دوستانشگفته بود بیا خانه ما که حالم بد است و وقتی رفته بود، متوجه این حادثه شده بود. وقتی به خانه برادرم رفتم، پلیس حتی اجازه نداد وارد حیاط شوم و حتی بهعنوان برادرش اجساد را هم ندیدم که ببینم چطور کشته شدهاند. پنج آمبولانس در محل بود که یکییکی اجساد خانواده برادرم را بیرون میبردند. دستنوشتهای را که در مورد آن صحبت میشود، ندیدم و در اختیار پلیس است که آنها هم گفتند بعد از انجام مراسم خاکسپاری، یک کپی از آن را به شما میدهیم. آنطورکه پزشکیقانونی اعلام کرده، هر پنج نفر خفه شدهاند. برادرم در ادارهای دولتی کار میکرد و بهخاطر از کارافتادگی خودش را بازخرید کرده بود. رابطه خوبی با خانوادهاش داشت و از هرچیزی بهترینش را برای دختر و پسرش میخرید و عاشق بچههایش بود. پسرش کلاس هشتم و دخترش کلاس دوم بود. او باغ و خودرو داشت و آدم زرنگی هم بود. دو خودرو و دو موتور در حیاط خانهاش بود که نفهمیدم برای خودش است یا دیگری. یک خانه پدری هم داشتیم که با تمام وسایلش به برادرم دادیم. او هم خانه را فروخت و در یک خانه استیجاری زندگی میکرد. او هرگز در مورد مشکلاتش با ما صحبت نکرد. شاید بحث زن و شوهری داشتند که حل میشد. ما نمیدانیم چرا و چطور این اتفاق افتاده است. نمیدانم با برنامهریزی قبلی دست به این کار زده یا یکدفعه بوده. اعصابمان خیلی خراب است و یکدفعه پنج جسد روی دست خانواده گذاشتند. از قاضی پرسیدیم برادرم اخراج شده یا خودش را بازخرید کرده است که گفت هنوز پرونده را نخواندهام. فعلا منتظر تحقیقات پلیس هستیم.»
یکی ازاهالی شهر هم میگوید:«کم و بیش او را میشناختم. یکی از دوستانمان میگفت آقا تقی چند روز پیش و در حالیکه حالش خیلی بد بود به او مراجعه کرده و گفته بود میخواهد ماشیناش را بفروشد و قصد خرید داری یا نه. او مرد آبرومندی بود و اینطور نبود که دستش را جلوی کسی دراز کند. یکی دیگر ازاهالی ناغان هم میگوید، دستنوشته برخورداری را یکی از مسئولان شهر دیده است اما در آن فقط گفته شده بود که ابتدا مادر، بعد همسر، سپس دختر و پسر و بعد در نهایت خودش را کشته بود: «او را میشناختم. سرایدار و حقوقبگیر بود. مدتی پیش سقف کاذبی در محل کارش زده بودند و او در حال کار کردن روی آن بود که افتاد و مهرههای کمرش شکست. بهدلیل این اتفاق، توانایی کار کردن را از دست داده و درخواست بازخرید و ازکارافتادگی کرده بود اما هنوز تأیید نشده بود. من با او ارتباط داشتم و بدهی هم داشت اما آنقدر نبود که دست به چنین کاری بزند. همسرش خودروی پیکی و خودش هم پژو و باغ داشت و در کار خرید و فروش ماشین بود. خانهاش را هم فروخته بود و با پولش کار میکرد یا میخواست بهترش را بخرد. روزیکه این اتفاق افتاد، با همکارش تماس گرفته و گفته بود حالم خوب نیست و بیا برویم دکتر. او هم ۲۰ دقیقه بعد به خانه آقای برخورداری رفت. ابتدا زنگ زد اما کسی در را باز نکرد و بعد با تلفن همراهش تماس گرفت که کسی جواب نداد. از دیوار بالا رفت و وارد خانه شد که دید آقای برخورداری خودش را از درخت دار زده و چهار نفر را هم خفه کرده است. او آدم سرزندهای بود و هنوز مشخص نیست چه عاملی باعث شده دست به این کار بزند. نامه هم الان در اختیار قاضی است و خودش اولین نفر در محل جنایت حاضر شد. او مشکل مالی نداشت و نمیدانیم چرا این اتفاق افتاده است.»