آن همه مژده وحیانی به بازگشتگان به آستان مهرآوری رحمانی و آن همه ارمغان آماده برای بازگشتکنندگان به درگاه پذیرش یزدانی نه تعارف است نه خدا زیر حرفش میزند.مگر شوخی است! وقتی بهخدا برگردید نه فقط جبران نارساییها و کاستیها را ضمانت کرده بلکه هر کنش و روش و منش را با بهترین کردار هر توبهکنندهای و هر بازگشتهای جایگزین میسازد و بلکه فراتر یعنی پایداری بازگذشتگان (توبهکنندهها) در مسیر بازگشت و بازسازی خویش در سایه مهر خدا باعث میشود حتی نکردهکاریها و بدکرداریهای پیشین را خدای مهربان با حسنه یعنی با خوبیهای دلپسند و زیبا و برازنده عوض کند و...الخ. خلاصه این درگاه به سروده مولوی: رستخیز رحمت بیمنتهاست...
انسان اگر از خودش سفر نکند و از خودش فراتر نرود، چگونه میتواند جهانهای درونش را کشف کند و خویشتنپژوهی و خودشناسیهایش را به خداشناسی ارتقا دهد؟ انسان بزرگ یعنی: مهاجرالیا... یعنی: سید شهیدان اهل قلم! سلوک و سیر آفاق و انفسی سیدمرتضی آوینی به روایت خودش براستی شنیدنیتر است:«تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک راه طیشده با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالرهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام (که نشانگر ادراک ژرف بود و فکر منور و فهم بالایی که خواهان تغییر جهان است)، من نیز با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی زیستهام، ریش پرفسوری و سبیل نیچهای و... اما مرا خوشبختانه، زندگی به راهی کشاند که ناگزیر شدم رودربایستی را نخست با خودم سپس با دیگران کنار بگذارم» راستگویی و صدق در رویارویی با جهان وقتی کار میکند که نخست با خودت صادق باشی و این ویژگی بنیادین هنر ناب و اصیل و تاثیرگذار است. هیچ هنرمند بزرگ و الهامبخشی را نمیشناسیم مگر این که بهشدت با خودش و با جهان روراست و صادق بوده و این درستی و راستی از وجودش از قلمش و آثارش مثل پرتوهای آفتاب به روشنی درخشان و نمایان است.
سید مرتضی و گذر از آتش
با شروع انقلاب، تمام نوشتههایش را به گفته خودش تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و…همه را سوزاند و تصمیم گرفت دیگر چیزی ننویسد و پدید نیاورد که برآمده از نفسانیت باشد. دیگر از خودش سخنی به میان نیاورد ... سعی کرد «خودش» را از میان بردارد تا هرچه هست، خدا باشد و بنا به گفته سید: «خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام... یک فیلم، نتیجه الهام فیلمساز است، در این راستا اگر کسی خودش را در خدا غرق کند، خداوند الهامبخش آثارش میشود و در آنها متجلی میشود؛ البته این هدف من است، نه ادعای من».وقتی انسان در فضای غفلتزده امروزهای شهر از دریچه تلویزیون به روایت فتح بازمینگرد، فتوحات روحانی شیخاکبرها را و کشفیات عرفای والا را همچنین وقت روشن عارفان و مجاهدان فیسبیلا... را به تجربه مینشیند. براستی این معارف را به گونهای دیگر زندگی میکند و پر از هجرت میشود زیرا آن معارف شیعی و لُب عرفان اسلام ناب محمدی را سید نه از روی کتابها برداشت کرده و نه به آثارش بخیه زده، بلکه خودش آنها را با همه لحظههای هجرتش زیسته!
دشمنی بوف با روز
این قلم به جای اینکه درباره ساختار و کیفیت مستندهای شهید آوینی و بهویژه روایت فتح بنگارد، بهتر دید به حقیقتی بپردازد که مانند آفتاب، خودش دلیل خودش است یعنی مهاجرت به سوی خدا که در جایجای روایت فتح سیدمرتضی آوینی حس میشود اما اینکه برخی با کوردلی و کورباطنی برآن هستند تا آفتاب را با گل بپوشانند یا زیر گلیم تنگنظریشان پنهانش سازند، مثل دشمنی بوف با روز است! مگر میشود بوی خدا را شوق و شور عاشقانش را از ورای آن روایت صادقانه ننیوشید، روایت فتوحات (عرفانی و معنوی) سید از سویی ویژگیهای قابل لمس جبههها (همان نبرد اصغر ) را با ویژگیهای سیر و سلوک درونی (همان نبرد اکبر) البته با شگرد و شیوهای ویژه و ستودنی پیوند داده.
درهای رسیدن به کمالات انسان کامل
بهراستی روایت فتوحات سید شهیدان اهل قلم همان سیر آفاقی و انفسی اوست. بازنمایی و بازتاب عشقبازیهای او و بسیارانی همانند او با خدا در جبهههای نبرد با اهریمنان معاصر است. روایت تصویری سید از جبههها به تماشا آوردن خویشکاری و خودسازی رهروانی است واصل، همان دلسوختگانی که مکتب روحا... ارتقاشان داد و درهای رسیدن به کمالات انسان کامل را به روی اشتیاق پاکشان بهروشنی گشود.چه کوششهایی از چه قلمهای مشکوکی که با شخم زدن گذشتههای شماری بزرگان میخواهند الگوشدنشان آنها را، درستی و راستیشان را و نام نکویی را که با نیت زلال و کوشایی راستین از هستی و اجتماع ارمغان گرفتهاند، هرجور که شده بیالایند! و به گونهای مخدوش یا محو سازند! نام این کارهای مذبوحانه را رشک بردن و دشمنی و نظرتنگی یا نقشه دشمن بگذارید یا نگذارید چه توفیری دارد، وقتی راه راست، روشن است و درستی، اظهرمنالشمس است و بهویژه خردمندی مردمان فرزانه و نیکنژاد ایران زمین به قدری کارآمد است که هرگز گول نمیخورند و فرق انسان آزاده و بوی خدا شنیده را از اهریمنان انساننما و ابلیسانِ آدمرو میدانند و این را در طول اعصار سنگینگذر و سختیهای بسیار دورانها آموخته و تمرین کردهاند. ایرانیان به خوبی بلدند سره و ناسره را از هم جداکنند و فراسوی نیک و بدگوییهای مصلحتی را ببینند و راست و درست را تشخیص دهند.
گامزدنهای خستگیناپذیر قربه الهی
بزرگان راهرفته و به قول شیخ اشراق، رهپیران فرّهمند، سخنی پرمغز دارند؛ دزد با گاوصندوق خالی و گشوده هیچ کاری ندارد؛ اهریمن نیز تنها با آنانی کار دارد که بهرهای از ایمان برده، رنگ خدا را به اندازه توان و کوشاییشان گرفتهاند و بوی خدا میدهند. بسیار میکوشد هرگونه که شده بیرنگ و رونقشان سازد و اجاقشان را از گرمی و سکهشان را از کارایی بیندازد.کسی که آن همه اخلاص را ندید بگیرد یا کم بشمرد یا هنگام معرفی و بررسی فقط به چارچوب و سبک مستندهای سید بسنده کند، اوج بیانصافیاش را بازنموده و نشان میدهد.شکسته باد قلم و زبان و بیان و کوششی که بر آن است آنهمه گامزدنهای خستگیناپذیر قربهالهیاست... را در جبهههای حق علیه کفر جهانی تقلیل دهد، کوچک بشمرد، همچنین آن همه معناپروری را آن دریا دریا عرفان اسلام ناب محمدی را نخواهد ببینند و نخواهد درست دیده شود، آن نسخههای مجرب سیرالیا... را که سید در مستندهای روایت فتوحات خود به تجلی درآورده زبان هنری سید شهیدان اهل قلم و رسایی آن بسکه یگانه است رهبرمعظم در رثای سید فرمود: خود من، بزرگترین داغدار این مصیبت هستم.
بیدارکنندگی آوینی
معمولا مردم هنرمندان بزرگشان را فقط با یک هنر مشخص میشناسند. مثلا در تمام دنیا پیکاسو را با نقاشیهایش میشناسند یا در ایران خودمان شهرام ناظری را همه با صدای ناب و تصنیفهای او میشناسند و نادر ابراهیمی را با قلم قدرتمندش. در حالی که هر یک از این افراد ممکن است یک یا چند هنر و قابلیت خوب دیگر هم داشته باشند.ولی آن یک هنر مشخص مشهورشان آنقدر به هنرهای دیگرشان غلبه کرده که عموم مردم هم به همان یک هنر میشناسندشان. این قضیه درباره شهید مرتضی آوینی به عینه رخ داده است. هنرمندی که اغلب مردم با شنیدن نامش، بیدرنگ به یاد «روایت فتح» مشهور او و صدای دلنشین و نریشنهای بینظیر او میافتند. درحالی که وجهه دیگرشهید آوینی که از قضا اگر از وجهه رسانهای او درخشانتر نباشد کمفروغتر نیست، متفکر بودن، حکیم بودن و معلم بودن اوست؛وجههای که مغفول مانده وخیلی کمتر به آن پرداخته شده است.اغفال بیست و چند سالهای که شاید عمدهایی در آن وجود داشته باشد، زیرا پرداختن به وجهه متفکر آوینی، خوانش و تحلیل و تدقیق در آن تفکر را در پی خواهد داشت و این ممکن است برای بعضیها خطرات و تهدیداتی داشته باشد. مخاطبانی که روایت فتح او را بارها از تلویزیون دیده و صدایش را شنیدهاند اما از بین آنها خیلی کم پیش میآید که بدانند آوینی درمورد«روشنفکری در عصر مدرن» چه نوشته است. جوانان و نوجوانان کمشماری هستند که بدانند آوینی درباره حکومت فرزانگان، تهاجم فرهنگی، سیطره برجهان، آینده بشریت، مبانی حکومت دینی و مبانی اندیشه و توسعه و تمدن غرب چهها گفته و چهها نوشته. دستهایی اجازه نداده که در این سه دهه که از شهادت جانسوز او گذشته است، این گفتهها ونوشتهها و کتابها آن طورکه باید معرفی شود و به دست جوانان و عموم مردم برسد.زیرا خاصیت سخن آوینی بیدارکنندگی وآگاهیبخشی است و این بیداری و آگاهی شاید به زیان بعضیها تمام شود. به درستی که رهبرمعظم انقلاب لقب سید شهیدان اهل قلم را بحق به آوینی دادندونه سیدشهیدان اهل دوربین یاسید شهیدان اهلرسانه!