زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت:هفت سال است که با نادر ازدواج کردهام ولی در این مدت یک روز خوش هم نداشتم. نادر فقط به من استرس میداد. سالهاست که دچار اضطراب شدیدی شدهام. به طوریکه دلم نمیخواهد بچهدار شوم. اوایل که با نادر آشنا شدم او گفت که عاشق فرزند پسر است. فکرش را هم نمیکردم که تا این حد جدی باشد. تصورمیکردم مثل خیلیها که میگویند پسردوست دارند یا دختر، شوهرمن هم فقط ازعلاقهاش گفته است اما وقتی با او زیر یک سقف رفتم به مرور زمان متوجه شدم این قضیه چقدر برایش جدی است. مرتب به من یادآوری میکرد که باید پسردار شویم. حتی گاهی اوقات جملات تهدیدآمیز به زبان میآورد که اگر فرزندمان دختر باشد، او را نمیخواهم یا مثلا طلاقت میدهم. من هم بعد از این حساسیتی که داشت،دیگر ترسیدم مادر شوم. به او گفتم دلم نمیخواهد بچهدار شوم. حالا مدتی است که سر این موضوع نادر بازهم به من فشارمیآورد ومیگوید باید بچهدار شویم. حتماهم باید فرزندمان پسر باشد.میگوید هرطورشده با دکتر و دوا و درمان باید پسردار شویم. از بس این را گفته، دیگرمیترسم مادر شوم. باخودم میگویم اگر فرزندم دختر شود چه باید کنم. شوهرم از بس مرا ترسانده دیگر دلم نمیخواهد بچهدارشوم اما بازهم نادر دستبردار نیست.همچنان میگوید بچه میخواهد آن هم پسر. برای همین دیگر نمیخواهم با او زندگی کنم.
در ادامه شوهر این زن به قاضی گفت: آقای قاضی من فقط از علاقهام با همسرم حرف زدم اما او موضوع را بزرگ کرده است. الان علم آنقدر پیشرفت کرده که میتوانیم تعیین جنسیت کنیم وصاحب فرزند پسر شویم ولی احساس میکنم همسرم در این موضوع با من لجبازی میکند.اوحتی دیگرنمیخواهد بچهدار شویم درصورتی که از همان روز اول آشنایی گفتم چقدر دلم میخواهد پدر شوم و فرزند پسر داشته باشم. حالا هفت سال اززندگی مشترک ما گذشته وهمسرم بامن همچنان لجبازی میکند. اتفاقا من هم دیگر خسته شدهام. هفت سال است که برسر این موضوع داریم باهم دعوا میکنیم. دیگرنمیدانم باید چه کنم.اوفقط حرف خودش را میزند.اصلا به خواسته من توجهی ندارد.انگار زندگیمان برایش اهمیتی ندارد.اگر اهمیت داشت، دلش میخواست که با من یک بچه داشته باشد و خانوادهمان بزرگتر شود ولی حالا که او لج کرده، من هم دیگر نمیخواهم در کنار این زن زندگی کنم. در پایان جلسه قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست با یک مشاوره خانوده مشورت کنند.
بحثهای بیاهمیت راه نیندازید
سارا شقاقی،روانشناس دراین خصوص میگوید: بدون شک لجاجت و نداشتن انعطاف درزندگیمشترک، مشکلساز خواهد بود. این خصلت در افراد مختلف بنا بر ویژگیهای شخصیتیشان درجات متفاوتی دارد اما به هر حال لازم است روشهای برخورد با همسر لجباز را دانست،چراکه افراد عموما در شرایطی خاص ممکن است این ویژگی شخصیتی را به اشکال مختلف بروز دهد یا به آن شدت بخشد. ممکن است زن یا مرد، دلایل تصمیمگیریهای همسرشان را ندانند وبرآن اساس واکنشهای هیجانی ازخود نشان دهند. گاهی اوقات قضاوتها متأثر از عصبانیت، خستگی یا ناامیدی است.زن و مرد باید مدام به خود یادآوری کنند، بودن در یک رابطه به معنای آمادگی برای پذیرش تفاوتها وحتی فداکاری است.تفاوتها غیر قابل انکار است امادرک آنها وزمینهای که به ایجاد این تفاوتها منجر شده، نخستین گام درحل مسأله است.زن و شوهر در اینگونه مواقع نباید بحثهای بیاهمیت راه بیندازند. وقتی طرف مقابلشان خطایی کرده و حاضر به پذیرش آن نیست،وقت خود را با مجادله هدر ندهند. درعوض به همسرشان اطمینان دهند در هر شرایطی از حمایتشان برخوردار است و متقابلا از او هم درخواست چنین حمایتی راداشته باشند. با دانستن این که در تعامل با فردی لجوج که انعطافپذیری کمی دارد، رسیدن به خواستههایشان و به اصطلاح «پیروز شدن در بحث»مشکل است،بهتر است انرژی خود را برای گفتوگو درباره مسائل حائز اهمیت ذخیره کنند و درباره هر موضوع پیشپاافتادهای بحث نکنند.