نگاهی به آثار سفر کردن بر روح و جسم انسان

یک سفر یک دنیا تجربه

من تجربه می‌کنم پس هستم!

خیلی وقت است که از من خبری نداشته‌‌اید. خب من برای کسب تجربه‌هایی جدید برای مدتی کوتاه از کشور خارج شده بودم. اتفاقات خوبی هم این چندوقت برایم افتاد. تقریبا به ۱۰کشور سفر کردم و هربار یک تجربه جدید و ماجراجویی باعث می‌شد از من خواهش کنند کشورشان را ترک کنم.
کد خبر: ۱۴۵۵۹۰۱
نویسنده میترا  باباعلی
 
معمولا این خواهش را هم کمی با لحن تند انجام می‌دادند که خب چون من زبان آنها را بلد نبودم برایم مهم نبود.فقط اگر دستبند به من نمی‌زدند و روی صورتم کیسه نمی‌کشیدند تا وقتی که از کشورشان بیرون بروم، بهتر بود.خب این شما و این پاسخ‌های دقیق من به دو سؤال مهم از طرف هم سن و سال‌های‌تان.

 میترا باباعلی از کرج در فضای مجازی برای من سؤالی ارسال کرد: «من سرم درد می‌کنه برای مطالعه اما با این‌که نمایشگاه کتاب پر از کتابه ولی اونجا هم چیزی که مورد پسندم باشه و به‌نظرم به درد بخور باشه، واسه من که ۱۸سالمه نتونستم پیدا کنم. شما‌چی پیشنهاد می‌کنین؟
۱) کمی سنبل الطیب با اسطخودوس بریزید داخل یک لیوان آب جوش. دو پر مریم گلی و به اندازه یک نخود بابونه گاوی هم با آن مخلوط کنید. هر شب کمی بنوشید تا سردردتان کم شود. اگر نشد می‌توانید نوافن هم مصرف کنید. ولی توصیه اصلی من این است که اگر سرتان برای مطالعه درد می‌کند، کمتر مطالعه کنید.
۲) نکته بعدی این‌که توی میدان میوه و تره‌بار هم میوه زیاد است. معنی‌‌اش این نیست که همه میوه‌های آنجا مورد علاقه شما باشد. در لباس فروشی‌ها هم کلی مانتو هست که شاید با سلیقه شما جور در نیاید تازه اگر آنها را بخرید و بپوشید جریمه هم باید بدهید. گرچه کسی یقه آن لباس فروشی‌ها را نمی‌گیرد که چرا اصلا چنین چیزهایی وارد می‌کنند برای فروش. ولی اگر در میان این همه کتاب در نمایشگاه و با وجود این همه انتشاراتی‌های بزرگ و کوچک حتی یک مورد هم چشم‌تان را نگرفته است، باید بگویم کاملا حق دارید. تقصیر خودتان است که نوجوان هستید و سخت پسند. برای همین ناشران ترجیح می‌دهند به جای سر و کله زدن با امثال شما سخت پسندها، بروند برای بقیه کتاب خوب تولید کنند‌؛ کیلو کیلو!
۳) کتاب فواید زیادی دارد. این‌که شما هیچ کتابی را به دردبخور ندانستید، کمی عجیب است. در حالی‌که می‌شود کتاب‌های قطور فلسفی را زیر بغل گرفت و پز روشنفکری داد. کتاب‌های رنگی برای دیزاین اتاق‌های منزل مفید هستند. کتاب‌های چند جلدی برای پر کردن کتابخانه و کتاب‌های سیاسی برای این‌که پول‌های‌تان را لای آنها نگه دارید و هروقت لازم شد آنها را به کسانی هدیه بدهید که می‌خواهند دلسوزانه و با خلوص نیت کارتان را در یکی از ادارات دولتی یا خصوصی راه بیندازند. فقط باید فایده هر کتاب
را بدانید.
۴) یکی از مهم‌ترین فواید کتاب این است که با تجربیات آدم‌های مختلف آشنا شویم و دیگر لازم نباشد ما هم هرچیزی را تجربه کنیم. برای همین یک لیست از کتاب‌های مناسب را برای‌تان تهیه می‌کنم که پر از تجربیات جالب است. حتی این را می‌شود از اسم‌شان هم فهمید: «لطفا گوسفند نباشید»، «گوسفندها به بهشت نمی‌روند»، «دهانت را ببند چشمانت را باز کن»، «عاشقانه‌های یک الاغ خر» و «بی‌شعوری».
مسعود ۱۶ساله از تهران، خیابان پیروزی، خیابان نبرد، کوچه مهدی اسماعیلی، نامه‌ای برای من ارسال کرده و در آن سؤال مهمی مطرح کرده است: «من اهل تجربه‌های متنوع هستم و دوست دارم هر چیزی رو خودم تجربه کنم و خوشم نمیاد چیزی مانع بلند پروازی‌های من بشه. جدیدا با یک نفر توی محلمون آشنا شدم که اونم خیلی اهل خطره. حالا ازم خواسته یه کار خفن کنیم ویه روز لاستیک همه ماشین‌های کوچمون رو پنچر کنیم. گفتم شما عقل کل هستین بالاخره. توی این یه مورد از شما نظر بخوام که چی‌کار کنم.

الف) «ساکت باش و انجامش بده». این کتاب را هم باید توی سؤال قبلی معرفی می‌کردم که یادم رفت. ولی شما غلط کردی ماشین‌های همه کوچه را پنچر کنی برای تجربه کردن. مگر مردم و همسایه‌ها چه گناهی کرده‌اند که باید تاوان تجربه کردن‌های شما را بدهند؟ البته اگر خواستی می‌توانی همه ماشین‌های آن کوچه به جز کوئیک سفید و مشکی به پلاک تهران ۲۱ را پنچر کنی. ضمنا به بابا سلام برسان بگو شب میام در خانه‌‌تان و کتابی که خواسته بود را برایش می‌آورم. بالاخره همسایه باید هوای همسایه را
داشته باشد!
ب) درباره آدم‌های دور و برتان باید خیلی دقت کنید. از قدیم گفته‌اند دو چیز می‌تواند آدم را از راه به در کند و باید از هردوی آنها دوری کرد. یکی دوست بد و دیگری ذغال خوب. بسوزد پدر تجربه. البته خدا را شکر من از بچگی رفیق‌های خوبی داشتم ولی لامصب ذغال‌های‌مان همیشه بد بود!
بگذریم. خلاصه شما حواست باشد با هر کس و ناکسی رفیق نشوی. مخصوصا این لندهور عوضی که هرقدر من یکی نصیحتش کردم، توی کتش نرفت که نرفت و برای بردن آبروی من هم که شده دارد همه بچه‌های محل را از راه به در می‌کند. اگر هم او را دیدی بگو امشب برگردد خانه، مادرش
نگران است!
ج) گاهی لازم است آدم از بزرگ‌ترها مخصوصا مسئولان چیزهایی را یادبگیرد. مثلا امکان ندارد یک مسئول دستوری بدهد ولی خودش از آن بی‌خبر باشد و یک روز از خواب بیدار شود و نداند چرا آن اتفاق افتاده است یا اصلا هیچ مسئولی در طول تاریخ نداشتیم که دنبال تجربه راه‌های جدید و تا حدودی عجیب و غریب برای حل مشکلاتی مثل گرانی بنزین و قیمت دلار و امثال آن برود.
د) البته نباید از تجربه نو ترسید. خودم همیشه گفته‌ام که باید با ترس‌های‌مان مواجه شویم و از آنها عبور کنیم. مثلا من از کودکی از تاریکی می‌ترسیدم. برای همین با آن مواجه شدم. اوایلش خیلی سخت بود و من هرشب موقع خواب به خودم می‌ترسیدم و مجبور می‌شدم شلوارم را عوض کنم اما امروز که بزرگ شده‌ام دیگر آن مشکل را ندارم و شب‌ها راحت می‌خوابم. (با تشکر از تولیدکنندگان پوشک ویژه بزرگسالان!)
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها