اقبال مخاطبان به این سریال نشان داد که کارگردان راهش را درست رفته و مخاطب توانسته با شخصیتها و ماجراهای این مجموعه ارتباط برقرار کند. شاید یکی از دلایل این امر داستان شخصیتهایی است که در این سریال جانگرفتند. از احساسات نوجوانی یاسمن نسبت به دوست برادرش گرفته تا زمانی که در عنفوان جوانی مادر نوزادی میشود که مادرش را از دست داده است. یاسمن بهنوعی قهرمان این داستان است. فراز و فرودهایی که او در زندگیاش دارد در کنار بخشهایی از تاریخ این کشور به تصویر کشیده میشود. از شکلگیری انقلاب گرفته تا دوران جنگ و دفاعمقدس و شهادت برادر و سکانس دیدنیای که پلاک شهید برای مادرش آورده میشود، همگی صحنههای آشنایی برای مخاطبان این سریال است که اتفاقات این قصه را با گوشت و خونش حس کرده است.اما یکی از مهمترین نکاتی که در داستان این سریال وجود دارد و باعث دیدهشدن آن شد، مسأله خانواده و روابط اعضای یک خانواده و شکاف نسلهایی است که بزرگترها در تلاش هستند این شکاف را از بین ببرند. توران، مادر یاسمن با بازی فاطمه گودرزی از همان ابتدای داستان در تلاش است تا خانوادهاش را با تمام سختیها و اتفاقات زندگی سرپا نگه دارد. آنهم درحالیکه همسرش اوایل انقلاب به شهادت رسیده و او با کمک آقاجان، پدر همسرش که همواره به عنوان بزرگتر خانواده آنها را همراهی میکند، زندگی را اداره میکند.توران، زنی است که در فقدان همسرش توانسته زندگی فرزندانش را سر و سامان بدهد و با وجود سختیها و تلخیها ستون خانوادهاش باشد. میتوان گفت یاسمن بهنوعی ادامهدهنده راه مادر است و تلاش میکند هم مادر خوبی برای فرزندخواندهاش باشد و هم با وجود مشکلاتی که در خانه دارد، زندگیاش را حفظ کند که در نهایت ناچار به طلاق میشود اما بازهم دست از سوگند برنمیدارد و مانند مادری مهربان تکیهگاه او میشود.
این مجموعه سکانسهایی از زندگی و زیست مردم در دهههای مختلف را هم دارد؛ از زندگی در دهههای ۵۰ و ۶۰ که همزمان با شکلگیری انقلاب و بعد هم جنگ بود گرفته تا زندگی آپارتماننشینی امروزی و تنشها و چالشهایی که نسلها با هم دارند. در نهایت اینکه لحظه گرگ و میش را میتوان یکی از مجموعههای موفقی دانست که پر از سکانسهای دیدنی و صحنههای خاطرهانگیز است، تا جایی که در بازپخشها هم مورد توجه قرار میگیرد.