ما، هر چقدر هم از اسم و رسم و عنوان «طلاق» فرار کنیم، به هزارویک دلیل این قصه در جامعه ما هست. چه علت مخالفتمان آبرو و حرف مردم باشد، چه دیدگاه انساندوستانه (خطر عادی و همهجاییشدن مبغوضترین حلال خدا)، باز در یک اشتباه آشکار غوطهوریم. بپذیریم یا نه، از دلایل اصلی جدایی، خیانت، بزهکاریهای اجتماعی و بسیاری از موارد دیگر که بهدلیل همان قراردادها نمیتوان نامشان را آشکارا گفت، نادانی است. آنقدر نگفتیم، تا به چشم خود دیدند. این سؤال را تنها از خود بپرسید و تنها به خود پاسخ بدهید: آیا این پنهانکاری هماهنگ اجتماعی، ارزشش را داشت و به نتیجه دلخواه رسید؟«مرثیهای بر یک رهایی» درواقع نام یک تابوشکنی است! اثری جسورانه وشجاع که قلم رادستش گرفته وبیپروا میخواهد بگوید. بیتکلف اگر بخواهیم تعریف کنیم،«روایت»یعنی دقیقا همین گفتن.گفتن ازواقعیت وآنچه هست،هرچقدرهم تلخ ودردناک باشد.کتاب تلاش میکند از دوربین ۱۰نویسنده که دور یا نزدیک، با مفهوم نهچندان خوشایند طلاق درگیر بودهاند، به آن نگاهی بیندازد. نگاهی واقعیتمحور و حقیقی به چیزی که متاسفانه، کم رخ نداده است. همین نزدیکی به واقعیت هم آن را به اثری تبدیل میکند که باید تا جای ممکن به دست پیر و جوان این مملکت رساند. چه از کنار این مفهوم تلخ ردشده باشندو چه فکر کردن به نامش هم امر محال قصه زندگیشان باشد؛ مگر نوشتن و خواندن رسالتی جز آگاهیبخشی و چشیدن آنچه تجربه نکردهایم، دارد؟
از نقاط قوت کتاب روایت اولشخص است؛ قوتی که باعث میشود همراه هر راوی به درون پنهانترین لایههای زندگی افراد برویم و با قضاوت خود تجربهگر، آنچه را برایش اتفاق افتاده نظاره کنیم. هرچند اکثر نویسندگان سعی کردهاند با کلیدواژههای «این ماجرای دوست، آشنا، رفیق، فامیل دورمان و...است که روایت میکنیم»، جلوی هرگونه شائبه را بگیرند که تصور نشود نویسنده تجربه زیستهاش را گفته است؛ تاجایی که آخرین روایت دیگر همان اولشخص استیجاری هم نیست و مستقیما دهها بار تکرار میکند اینها را درجایگاه آشنا شنیدم و قراراست به درد آینده پسر پنجسالهام بخورد؛ولاغیر. البته دراین موردبهخصوص کاملا حق داشتهاند.
یکشبه و یککتابه که نمیشود تمام غلطهای فکری اجتماع را مرتفع کرد. حتی نگارنده این متن در جایگاه خواننده هم ناگزیر آن را در هفت مکان معلوم و نامعلوم پنهان میکند تا شائبهای پیش نیاید، ولی تمام نکته اینجاست که همین نگارنده پس از اتمام کتاب در صفحه بهخوانش نوشت: «کاش من همه بودم، با همه دستها، این کتاب را برای همه اجبار میکردم.»
بله، برای همه. حتی کاش روزی دستم برسدوآنچه را آموزشوپرورش ۱۲سال است برای جوان آینده این مملکت ترسیم میکند، مثل این کتاب یک قدم به واقعیت نزدیک کنم. هرچند مقصر همهچیز هم برنامه درسی آموزشوپرورش نیست. ایران عزیز با ادبیات غنیاش شناخته میشود؛ با فردوسی، حافظ، سعدی، خیام و مولویاش. از قدیمیترین و محبوبترین کهنالگوهای این ادبیات غنی، عشق است؛ کهنالگویی که عامل مهمی در جذب مخاطب به آثار است؛ ازادبیات فاخرگرفته تا آثار بهاصطلاح زرد و کوچهبازاری. شنیدهاید حکایت دیرینه لیلی و مجنون، شیرین، فرهاد و وامق و عذرا و هزاران عاشقپیشه دیگر را که در طول تاریخ تلاشی کرده و به محبوبی رسیده یا نرسیدهاند. شعر، خودش قالبی اغواکننده است که چنان به ظرایف زبانی و لطایف معانی پیچیده که مضمونش اگر مرگ هم باشد، باز مخاطب را شیفته و فریفته میکند. این را داشته باشید و بیایید در موسیقی، ترانه، فیلم، سریال و اصلا رسانه که نافش را با فریب و بزرگنمایی بریدهاند.بالاخره، چه کسی قرار است به جوان ایرانی با این پشتوانه غنی ادبیات و آن همراهی موسیقی و رسانه بگوید: «دور میبینی سراب و میدوی/ عاشق آن بینش خود میشوی»؟
مرثیهای بر یک رهایی، شاید قویترین اثر در نوع خودش نباشد اما بهجرأت میتواند با قالب رواییاش و با مضمونی که روی آن دست گذاشته، شروعی تازه باشد در روایت ناگفتههای اجتماعی؛ ناگفتههایی که اگر هرتجربهگری آن را به طریقی، به دست دیگران میرساند، شاید اکنون همین مفهومی که بهانه یادداشت است، آنقدر مبتلابه نبود. همانقدر که راه کاهش آمار طلاق این نیست که ازدواج نکنیم، این هم نیست که از طلاق صحبت نکنیم! تنها کلید این قفل، آگاهی است.
رنج طلاق بر کل کتاب حاکم است
«مرثیهای بر یک رهایی» با دبیری آزاده جهاناحمدی در انتشارات نیستان منتشر شده و برای اولینبار در سیوپنجمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد. محمد امیری هنزایی، مدیر واحد ادبیات نشر مهرستان درباره این کتاب گفته است: تلاش و تاکید ما بر این بود که پنجروایت زنانه و پنج روایت مردانه داشته باشیم تا از دیدگاه هر دو جنس مسأله طلاق روایت شود اما در میان کار، از روایات مردان کم و بخشی از مطالب حذف و رد شد. تمام همت ما این بود که به جوانب مختلف ماجرا نگاه کنیم. رنج طلاق بر کل کتاب حاکم است.