حالا تا ۱۵ تیرماه یک هفته سرنوشتساز پیشروی پزشکیان و جلیلی قرار دارد که آنان با طرح و تبیین دیدگاهها و برنامههایشان انتخاب دیگری را فراروی ملت قرار داده تا نهمین رئیس جمهور ایران اسلامی از دل صندوقهای رأی انتخاب شود.دیروز آمارها نشان داد که با شمارش آرای مردمی در ۵۸هزارو۶۴۰ شعبه در۴۸۲شهرستان، ۲۴.۵میلیون رأی اخذ شده تا دور اول انتخابات مشارکتی ۴۰درصدی را به نمایش بگذارد.بر اساس گزارشهای اعلامشده از تعداد کل ۲۴میلیون و ۵۳۵ هزار و ۱۸۵رأی صحیح و باطله اخذشده در سراسر کشور، مسعود پزشکیان ۱۰میلیون و ۴۱۵ هزار و ۹۹۱ رأی، سعید جلیلی ۹ میلیون و ۴۷۳هزار و ۲۹۸رأی، محمدباقر قالیباف سه میلیون و ۳۸۳ هزار و ۳۴۰ رأی و مصطفی پورمحمدی ۲۰۶هزار و ۳۹۷ رأی را به خود اختصاص دادند، بهطور کلی مشارکت در این دوره ازانتخابات۴۰درصد بوده که دراین بین ازمجموع آرای تاییدشده؛پزشکیان ۴۲.۶درصد،جلیلی۳۸.۸درصد،قالیباف ۱۳.۸درصد و پورمحمدی ۰.۸درصد آرا راکسب کردند.نفر اول و دوم یعنی مسعود پزشکیان و سعید جلیلی نیز بهعنوان دارنده برترین آرای این دوره برای شرکت در رقابت دور دوم به شورای نگهبان معرفی شدند و تا ۲۴ساعت قبل از روز رأیگیری یعنی جمعه ۱۵ تیرماه فرصت تبلیغ برای افزایش آرای سبد خود دارند.
نیمه تیرماه و اتمام قرار مشارکت ملی
بر اساس شرایط موجود قرار است پرونده دولت چهاردهم در نیمه تیرماه و با پای کار آمدن مردم برای اتمام قرار مشارکت جمعی در جهت تعیین سرنوشت ملی باز شود. به زبانی دیگر وظیفه ملی تعیین سرنوشت کشور در نیمه تیرماه تکمیل میشود و نقش مردم همیشه در صحنه برای زدن مهر تایید روی نظام جمهوری اسلامی ایران در ۱۵تیرماه بسیار تعیینکننده است.پرواضح است که نتایج در دوم انتخابات همانند راهرفتن روی لبه باریکی است که انتخاب هرکدام ازشیوههای راهرفتن روی این لبه باریک،میتواند تعیینکننده سرنوشت چهارسال پیشرو باشد وانتخاب فرد اصلح است که میتواندراهرفتن روی این لبه باریک را برای بالغ بر۸۰میلیون ایرانی آسان کند؛ بنابراین اهمیت مشارکت دراین دورکمتر از دورنخست نیست و برای تکمیل این جهاد نیاز است مجددا مردم برای رأیدهی به صحنه انتخابات آیند.در مقابل فرصت باقیمانده تا دوردوم انتخابات به منزله یک هفته زمان بیشتربرای تامل است تامردم بااهتمام بیشتری روی طرحها و برنامههای ارائهشده ازطرف دو نامزد یادشده، به تشخیص قطعی برسند که کدامیک از این دو تن میتوانند رئیسجمهور اصلح برای دولت چهاردهم باشند. کمااینکه دور از ذهن نیست که در دور دوم آرای نامزدهای قرارگرفته در رتبههای اول و دوم دور نخست انتخابات با فاصله نزدیک یا جابهجا شود. باید منتظر بود و دید که با سرریز شدن آرای دو نامزد بازمانده از راهیابی به مرحله دوم انتخابات، سبد کدامیک از نامزدهای دور دوم پر میشود و کدامیک رئیسجمهور نهم ایران میشود.
دور دوم انتخابات در نیمه دوم تیرماه؛ مصداق مردمسالاری دینی
از سوی دیگر رقابت مجدد میان دو تن از نامزدهای دارای بیشترین آرای مردمی در وقت اضافه یا همان مرحله دوم مصداق بارز مردمسالاری دینی است؛ کمااینکه حکومت میتوانست بیتوجه به نظر مردم بهصورت صوری ملزومات انتخابات را فراهم و پس از یک مرتبه اخذ رأی از مردم، یکی از نامزدها را بهعنوان رئیسجمهور معرفی کند،حال آنکه جمهوری اسلامی برای تحقق مردمسالاری دینی حاضر است انتخابات را با شرایط مشابه دور نخست به دور دوم بکشاند.
توصیه به نامزدها
در حالی دو نامزد به دور دوم انتخابات راهیافتهاند که مسئولیت آنها برای تبیین درست برنامههای خود و کسب آرای مردمی بیشتر شده است. هفته سرنوشتسازی که در آن قرار داریم میتواند هریک از این دو نامزد را بهعنوان رئیسجمهور منتخب مردم راهی پاستور کند، اما طی این مسیر نیازمند ملزوماتی است که در صورت رعایت آن سبد هرکدام از این دو نامزد میتواند پرتر از دیگری شود.
اصل نخست آن است که رقابت سالم و اخلاقمدار نباید در این دقایق آخر و به بهانه کسب آرای بیشتر به ورطه فراموشی سپرده شود. کما اینکه بارها در دورههای قبلی شاهد شرایطی بودیم که نامزدها با زیر پا گذاشتن اخلاق، کشور را به سمت دوقطبیهای کاذب و ساختگی پیش بردند که عایدهای جز جدل میان جناحهای سیاسی و هواداران آن نداشته است و سرانجام با بهرهگیری از هیجانات مردمی سبد رأی خود را پر کردند. ضروت دوری از چنین فضایی زمانی حس میشود که مردم نسبت به انتخاب فرد اصلح بهعنوان رئیسجمهور به درک درستی برسند و در کمال آگاهی و نه در شرایط هیجانی به نامزد مورد نظر خود رأی دهند.
دوم آنکه مدیریت گفتار و رفتار اعضای وابسته به ستادهای انتخاباتی دو نامزد، در شرایط فعلی و بیش از دور نخست اهمیت دارد. همواره در برهههای مختلف انتخاباتی بهویژه انتخابات ریاستجمهوری شاهد وضعیتی بودهایم که افراد منتسب به ستادهای انتخاباتی نامزدها سخنانی بیان داشته و یا رفتارهایی از خود بروز دادهاند که در تضاد کامل با اصول اولیه نظام و انقلاب بوده است، اما نامزدها برای کسب آرای بیشتر کجدار و مریز با این گفتارها و یا کردارها طی کردهاندو بدون مرزبندی با برخی سخنان ضد ارزشهای انقلاب، سعی داشتهاند در لفافه مسیر کسب قدرت راطی کنند.ازاین رو مدیریت ستادهای انتخاباتی بهمنظور عدم بیان مطالبی که در تعارض با روح کلی مورد توافق ملت وارزشهای انقلاب و نظام است نیز وظیفه خطیری بر دوش دو نامزد راهیافته به دور دوم گذاشته است.
ازدیگر سو باید گفت در شرایط فعلی یکی از مطالبههای اصلی، تبیین نسبت نامزدها و افراد ستادهای انتخاباتی نامزدها با معیارهای انقلاب و نظام است که میتواند برای مردم روشن کند کدام نامزد نهتنها در حرف و وعده بلکه در عمل نیز پای انقلاب و خطوط اصلی نظام ایستاده است.همچنین در شرایط تعیینکننده کنونی تبیین برنامههای نامزدها و در میان قرار دادن این برنامهها با مردم بیش از مرحله نخست انتخابات حس میشود، ولو اینکه در دور نخست انتخابات برخی از نامزدها در پاسخ به سوالات مربوط به طرح و برنامه خود برای مسائل کشور، به بیان مطالب کلی بسنده کردند و نهایتا چیزی جز کلیگویی دست مردم را نگرفت و همین امر به سردرگمی بخشی از مردم منجر شده بود. البته که همین امر میتواند سنجه خوبی برای تشخیص نامزد اصلح باشد، چراکه در همین شرایط نامزدهایی هم بودند که بهطور دقیق برنامه خود برای حل مسائل کشور را بهصورت شفاف با مردم در میان گذاشتند.درواقع در دور دوم انتخابات برگ برنده نامزدی که میتواند راهی پاستور شود، تبیین برنامههاست. از این رو هم مردم باید روی بررسی برنامههای نامزدها بیشتر اهتمام داشته باشند و هم نامزدها باید برای افزایش آرا در سبد خود، برنامههایشان را به صراحت و با شفافیت بیشتر با مردم مطرح کنند. در این میان در جهت حفظ و افزایش سرمایه اجتماعی نظام، تبیین برنامهها باید به دور از شعارزدگی و وعدههای پوشالی صورت گیرد تا پس از جذب آرای مردمی امکان تحقق آنها وجود داشته باشد. در غیر این صورت شاهد چیزی جز شعارهای زیبا و فریبنده نیستیم که قابلیت اجرا ندارند و مردم را نسبت به نظام بیاعتماد میکنند.
رقابت در هفته سرنوشت
رفتار انتخاباتی سالم نامزدها میتواند به افزایش یا کاهش مشارکت درانتخابات بینجامد. نامزدها و اعضای ستادهای انتخاباتی نیز نباید با طرح مسائل به دور از اخلاق در طول رقابت هفتروزه خود درهفته سرنوشت، امنیت کشور رامتزلزل نکنند. به موازات رعایت این نکات اهتمام بر مسأله امیدآفرینی نیز بسیار حائز توجه است.درطول دورنخست این انتخابات بعضا بهصورت جستهوگریخته از ستادهای انتخاباتی برخی کاندیداها وحتی خود نامزدها سخنانی شنیده میشد که نهتنها رنگوبوی ناامیدی داشت بلکه بعضا مصداق بارز سیاهنمایی درباره وضعیت کشور بود. گویی برخی نامزدها تصور کرده بودندبا سیاهنمایی و بزرگکردن مشکلات کشور و پمپاژ ناامیدی میتوانند گوی سبقت را از رقبای دیگر بربایند و آرای دیگرنامزدها را به سبد رأی خودسرریز کنند.حال آنکه تبیین برنامهها و کنارزدن رقبا برای کسب رأی مردم نباید از مسیر سیاهنمایی والقای ناامیدی به مردم بگذرد، چراکه افزایش مشارکت مردم در انتخابات در گرو ایجاد حس امیدبرای تغییروضعیت وتحول درکشور است و با امید آفرینی است که مشارکت در انتخابات رقم میخورد.