سریالهای تاریخی _ دینی مانند مختارنامه که گذشتههای تابناک بزرگان دین و ایرانیان پیشرو در پیروی از خاندان وحی و خوانخواهی از قاتلان سرور آزادگان و سالار شهیدان و یاران بزرگوارش چه تأثیرهای سازندهای بر روحیه و هویت ملی و مذهبی میگذارد و چرا مهم است سریالهایی از این دست نه تنها بازپخش شود بلکه بایستی بارها در این فضا آثار دیگری ساخته و پخش شود؛ همچنین تأثیرهای مثبت اجتماعی و فراگیر اینچنین تولیداتی را در فرازهای پیشرو میسنجیم.
روشنایی آینده از گذشته
گذشته، مبهم است، اما آینده ما را روشن میکند. گذشته تاریخی بهویژه با چهارچوب ویژهاش ما را برمیانگیزد و سرشار از شور میسازد، هرچند گذشته برای ما آموزنده است و در نتیجه انسانساز و بینشپرور بهشمار میآید، اما وقتی این گذشته تاریخی به دین و باورهای ایمانی ما و انگیزهبخشیهای مؤمنانهمان مربوط باشد، توجه به آن، دیگر فقط یک تجدیدخاطره یا بازگشت نوستالژیک به گذشته نیست، بلکه نه تنها چراغ راه آینده که شناسنامه هویتی ما و سازنده برازندگیهای شخصیت ماست؛ گذشتهای که پیوند با ایمان ما دارد بارها و بارها در اکنون ما جاری است و بایستی باشد وگرنه با از دست دادن یا به فراموشیسپردن این چنین گذشتهای واقعا خودمان از دست میرویم و خویشتنمان را تباه میسازیم. هرچه آسیبها (تحریف یا فراموشی یا کژنمایی) به گذشته تاریخی مؤمنان بیشتر باشد بسی بیشتر از هرچیزی به باورهای راستین و بنیادهای هستیشناختی مؤمن آسیب میخورد. هرگونه دستبرد در گذشته بر بینش و باورهای اکنون تأثیری اثربخش و دگرگونکننده دارد.
نقبی به روایت تاریخی و اسطورهای
گذشته تاریخی ما ایرانیان بسی سرشار و ناکرانمند است. اسطورههامان که بازتابی از آنها در انسجام شاهنامه میدرخشد، تمامی خصلتها و باورهای انسانی و پسندیده را با شیوایی و زیبایی به ما میآموزد و نشان میدهد. وقتی همین پرداختهای قصهوار را در وجود راستین خاندان پیامبر به شکلی کمالیافتهتر و گستردهتر و کاملا انسانی بازمییابیم؛ هم گذشته تاریخی و اسطورهای ما برای خودمان بامعناتر میشود هم شخصیتمان روشنتر و پرمعناتر میبالد و پرورش مییابد.
گذشته تاریخی را بازیافتن در اصل روشنترین و کمخطرترین راه برای خودشناسی است.
خودشناسی تنها راهی است که گامهای نخستاش نه از پیش پای خودمان بلکه از گذشتههای دور آغاز میشود. بنابراین به همان اندازه که شناخت گذشته ایرانیبودن برای ما روشنگر و معنابخش و روحپرور است، به همان اندازه هم بازشناخت تاریخ باورها و دینمان چهارچوب و سازه استواری برای ما فراهم میکند تا روح ایمان را دریابیم و معناهای وحیانی و آسمانی را در خودمان انتشار دهیم و از طریق گذشته تاریخی به بنیادهای مذهبمان واقف شویم.
دوری از ظواهر
آگاهی مؤمنانه بیشترین بستگی را به شناخت دارد. کسانی که فقط خشکمقدساند و پوستهای و ظاهری به دین میپردازند، فقط عادت به رفتارهای تکرارشونده دارند و بس!
هیچ دریافت روحانی و لذات ایمانی را نمیتوانند بچشند، زیرا چیزی از گذشته بهجز گزارههای تاریخی در ذهنشان ندارند.
مومن با گذشته زندگی میکند تا زندگی اکنونش «حیات طیبه» باشد تا امروزش را بامعنا و آیندهاش را روشن و پرامید سازد. مومن به گذشته پی میبرد تا روح باورهایش را بهتر لمس کند تا ابهامهایش را به روشنی ایمان ارتقا بدهد نه که از داستان و روایت و ماده تاریخ سردرآورد و وقتش را پرکند.
ساختن مسیر روشن فرهنگی
بازگشت اصیل به گذشتهای که اسلام ناب محمدی و خاندان وحی از سر گذراندهاند مساوی با سفر به آینده و ساختن مسیر روشن زندگی است.
گذشته با معناست و معناساز همچنین معناپرور است سنجه و معیار درست از نادرست در گذشته و گزارههای تاریخی قابل دستیابی است. گذشته ارزیاب است و خودش را و اکنون ما یعنی آینده را ارزیابی میکند با ارزیابی گذشته در عمل به ارزیابی خودمان و باورهامان میپردازیم.
هرگونه دخالت و دستبردن در گذشته دینی بشدت بر باورها و برداشتهای مومنانه تاثیر میگذارد. کوشش جهود صهیونی مدینه در ساختن و پرداختن قصههای جعلی درباره پیامبران بنیاسراییل و تزریق کردنشان به دین اسلام از آسیبهایی است که ادامه یافت و با حدیثسازی بنیامیه و بنیمروان و بنیعباس ابعاد گستردهای یافت.
وقتی با فیلمها و سریالهایی مانند الحشاشین میکوشند گذشته ما را (درنتیجه باورهای راستین و برداشتهای روشنگر و شخصیتساز) تغییر دهند، تحریف کنند هدفشان در اصل گزند زدن به باورهای امروزین ما و مسخ نگاه دینباورانه ما بهویژه درباره چهرههایی است که نقش راهنما را در برداشت درست و روشن از صراط مستقیم و اسلام نابمحمدی دارند.
الگویی از اسلام نابمحمدی
هیچکس به اندازه سیدالشهداء اینگونه روشن، پرشور، دوستداشتنی، پرکشش و گیرا و بیاندازه حماسی و پرشکوه و... اسلام نابمحمدی را نشانمان نداده و راه روشن (=صراط مستقیم) خدا را برای ما نمایان نساخته است. بنابر این هرچه بیشتر و پردامنهتر به سالار دین بپردازیم به روح دین و باورهایمان نزدیکتر و با آیین آسمانیمان آشناتر میشویم. انواع تعزیه را نیاکان ما با مجالس مختلف همراه با هنرهای دیگر مثل موسیقی و شاعری و طراحی و دوخت لباس و جنگافزار و ... نه برای پرکردن وقت و نه برای هنرنمایی بلکه برای باورپذیری و اشاعه باورهای درست برای زنده نگهداشتن دین محمد طراحی و اجرایی کردند و سپس در درازنای زمان پاس داشتند و حفظش کردند تا به دست ما رسیده است.
دزدی از باورها
دوران مدرنیته و پسامدرن را تصویر فراگرفته دیگر سریال و فیلم و سینماست که با استخدام همه هنرها به آفرینش متنهای یگانه و دیدنی میپردازد. غرب صهیونی پس از شکست اسراییل بیشک هجمهها و یورشهای فرهنگیاش را بیشتر از پیش خواهد کرد. مصر [صهیونیسمزده]فقط با یک سریال که قصهای تخیلی و افسانهای کهن را بازسازی کرد، (حشاشین) میزان تخریب باورها و کژنمایی درباره شخصیتهای اسلامی بقدری بود که همه شاهد بودیم چه واکنشهایی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت. زیرا از نامهای اشخاص و اماکن واقعی در روایتی افسانهای و برساخته بهره برده بود تا حقیقت و واقعیت تاریخی را دگرگونه و مسخ بگرداند که واکنشها نشان میداد موفق هم بوده دزدی کند آن هم با چراغ؛ دزدی از باورها.
فراتر از واکنش
واکنش، ابتداییترین کار است. واکنش در برابر یورشهای دشمن، یک کار غریزی است که برخاسته از اندیشه نیست، هرچند بوی باورها را با خودش دارد، اما سراسر هر واکنش، عاطفی و احساسی است. به همین خاطر هیچ تاثیرگذاری ویژهای ندارد، زیرا موجآفرین و شوربردار نیست. واکنش را نمیتوان به حساب کار خلاقه گذاشت. اینجاست که اهمیت خبر نخست یا روایت اول مشخص و روشن میگردد.
در دست گرفتن روایت اول
روایت اول یا خبر اول را اگر ما تولید کنیم، نهتنها سررشته را به دست داریم بلکه هرگونه که سر این رشته را بجنبانیم، تمام رشتهها و سررشتههای دیگر را به تاب و حرکت درمیآریم. واکنشها را نیز ما میسازیم. بازتابها را بدون دخالت مستقیم، ما طراحی میکنیم؛ البته اگر روایت اول را ما ساخته و پرداخته باشیم.
اکنون روایت اول یا خبر نخست را هالیوود و اقمارش در دست دارند؛ که با ساخت سریال و فیلم ضدایرانی و ضداسلام ناب محمدی، غیرمستقیم و مستقیم در جهان برای مخاطبان بینالمللیشان چهرهای از اسلام معرفی کرده و میکنند که موج اسلامهراسی را پدیدآورده، بارها به گونههای مختلف با فیلمها، سریالها و کارهای طرفه و تازه! به این هراس دامن زدهاند و میزنند. مثل پدیدآوردن طالبان و سپس داعش که کپی برابر با اصل امویان و یزیدیاناند یا سریال حشاشین و...
مقابله در جنگ فرهنگی
اینجاست که اهمیت مختارنامه و ساخت سریالها و سینماییهای اینچنینی واجبتر از همیشه به چشم میآید! بههوش باشیم اگر در جهان پر از جنب و جوش سینما؛ فقط دلمان را خوش کنیم به چند نام تاثیرگذار و یکی دو دستاوردشان یا در چند چهره و چند سریالشان متوقف بمانیم و اگر نتوانیم روندی خلاقه و جذاب برای پرورش و بالندگی هنرمندان کوشا و نوآفرین در عرصههای مختلف صداوسیما و رسانه طراحی کنیم و پدید بیاوریم، اگر نتوانیم به چهرههای خلاق اجازه بروز و ظهور بدهیم و اگر میدان را باز نگذاریم تا علاقهمندان بتوانند جویای نام و کوشای مدام باشند؛ در هجوم پردامنه و جدید ضدایرانِ اسلامی نارسا و ناتوان میمانیم و دست و پایمان را گم میکنیم. بیشک در همین جنگ فرهنگی آنها میتوانند دم به ساعت به اندازهای سریال و سینمایی صهیونی بسازند و مستقیم و غیرمستقیم ایران و اسلام ناب محمدی را بکوبند که حسابش راست نیاید! زیرا نیروی انسانی فراوانی در دست و بالشان دارند، اما شگفت این است که باوجود این همه بحرانسازی، تحریم و دشمنی، همچنان این کشور اهورایی دارای امکانات و زمینهها و اشخاص است که میتوان برای ساخت و پرداخت سریالهای دینی و تاریخی از داشتهها و تواناییهایشان بهره برد. فقط برنامهریزی درست و زمینهسازی جذب و پرورش و شکوفاییشان را بایستی هموار کرد.
پیوند مختارنامه با هویت دینی و ایرانی
سریال تاریخی_دینی مختارنامه، ما را به گذشته پیوند میدهد و از همین رهگذر کمک میکند تا حس هویتیمان را چه ایرانی و چه دینی تقویت کرده و ارتقا دهیم. این دو هویت، مثل دو روی یک سکه، مکمل یکدیگر است. هویت دینی با هویت ملی تفاوتی ندارد؛ هر دو همگرا بوده و همپوشانی دارد. به باور جامعهشناسان تقویت هرکدامشان، دیگری را تقویت میکند، بهویژه که در جامعه ایرانی هرگاه هویت ملی تضعیف یا نادیده گرفتهشده، هویت دینی نیز به ناتوانی افتاده و کمرنگ و بیانعکاس گردیده است.
هویت دینی و ملی ایرانیها در چند تولید صداوسیما بهشدت تقویت شد و بالاگرفت سربداران و دلیران تنگستان و مختارنامه بسیار نامیترند هرچند سریال حضرت عبدالعظیم میتوانست به این مهم کمک شایان بکند، اما عواملی مانند انتخاب بازیگر نقش آقاسیدالکریم حسنی و... نتوانست مانایی و تاثیرگذاری سریالی مانند مختارنامه را در جامعه پدید بیاورد.
سریالی که روایت صرف تاریخ نیست
مختارنامه را که نگاه میکنیم با لطایف شگردهای سریال به کربلا گریز میزنیم مولفههای مهمی که در این سریال پیش کشیده شده باعث میشود هویت دینی و مذهبی ما نیرو بگیرد، نیرویی که برای تثبیت شخصیت و خودشکوفایی شخصی بهشدت به آن نیاز داریم؛ زیرا ما ایرانیها از دوران باستان مذهبی و اهورایی و معنوی و روحانی بودهایم. برای مواجهه با مشکلات رنگارنگ جهان پیرامون که اهریمنان جهود صهیونی فقط به اشاعه گناه میپردازند و میکوشند نسل جوان را از معناهای آسمانی تهی سازند، سریالی مانند مختارنامه فقط یک بازبینی تاریخ مذهب نیست، بلکه با احیا و تقویت سازههای روح مذهبیمان ما را مسلح به نیروهایی میسازد که میتوانند از پس هجوم خارجی فرهنگی برآیند. برخلاف هجوم فرهنگی که ما را میکوشد بیارزش و کمارزش نشان بدهد داشتهها و میراثمان را بیهوده جلوه بدهد و همه خواستنیها و تعالیها را به غرب منتسب سازد، سریالی مانند مختارنامه این تاثیر عمیق را دارد که به ما نشان میدهد چه گذشته و برخوردی با بزرگان اسلام داشتهایم، چقدر نیاکان ما و همچنین خودمان ارزشمند و ارجمندیم که نزد خاندان پیامبر محترم بودهایم و از شمار مومنان و انسانهایی هستیم که پدرانمان در مواجهه با حقیقت و جبهه حق خونشان را افشاندند، اما طرف باطل و ستم و دروغ را نگرفتند در جبهه معاویه نبودند خونخواهان حسین بودند کسی که پیامبر فرمود: حسین از من و من از حسینام. حسین کشتی نجات امت است و چراغ روشن راهنماشان. افتخار کردن به این که ایرانیان خونخواهان فرزند پیامبر بودند و پیروان برجسته پیامبر و خاندانش؛ با ساخت و پخش سریالهایی مانند مختارنامه در جامعه اشاعه مییابند افتخارهایی که از روی تعصب کور نیست، بلکه از روشنایی ایمان و باور است که چنین افتخارهایی میدرخشد و روشنگر راه نسلهای جوان میشود. کوشش ایرانیها در مختارنامه به نسل جوان ما میآموزد که در گذشته ما مردانی بودهاند که بهرغم شکست نظامی و سیاسی از یورش و غارت! اعراب، همچنان در اوج کرامت انسانی و عزت ایمانی بودند و مهاجمان خودمحور بیگانه با آنان با احترام و متانت رفتار میکردند.
روایت آغازگری موج بیداری
مختارنامه ما را به گذشته مذهبیمان میبرد به عاشورا به کربلا به حوادث بیدارگری که آغازگر موج بیداری اسلام ناب محمدی در جامعه اسلامی بود. به همین خاطر به ما ایرانیان یاد میدهد که احساس تعلق بیشتر و عمیقتری به باورها و ظرفیتهای خود داشته باشیم به نیکنهادی تاریخیمان باورمندانه تکیه کنیم و ببالیم. یادمان بیاید و یادمان باشد که همیشه ویژگیهای شخصیتیمان را در جهت خیر و خوبی و خداپسندی تنظیم کردهایم و باید همچنان همانگونه باشیم. منفیبافی و خودباختگی با تماشای سریالهایی از این دست در جامعه کمرنگ شده و خوشبینی به خود، همسایه و دیگران به شکل گستردهتری در جامعه احساس میشود که همین موجبات حل خیلی از مسائل را فراهم میآورد.
واقعا سریالهای مذهبی و تاریخی این جنبهها و زاویهها را دارند و درباره تقویت ابعاد مثبت فرهنگ، بسیار کارآمد و موثرند.
امیدبخشی ناشی از نگاه به گذشته
طبق یک برآورد در دانشگاه ساوتهمپتون، هنگام بازتعریف وقایع تاریخی و بازسازی رویدادهای تاثیرگذار گذشته واقعا از گزارهها و جملههای مثبت و خوشبینانه استفاده چشمگیری میشود، درحالیکه بازسازی وقایع روزآمد و رخدادهای معاصر چنین اثر خودکاری را همراه ندارد.
نگاه به گذشته تاریخی بهویژه تاریخ مذهب و دین، ویژگی محوریش «امیدبخشی» است که مثل عطر فضا را خوشبو و پر از انرژی روحپرور میسازد.
جالب است در دانشگاه داکوتای شمالی پژوهشی نشان داده که مغز و ادراک ما اثر برنده و ویرانگر رخدادهای منفی را وقتی کم و هموار و نرم میسازند که همین گذشتهها و تاریخیات کمککارش باشند.
ایجاد روح همدلی و اتحاد در جامعه و هرچه بیشتر فراگیرکردن آن، از دیگر تاثیرهای سریالی با ویژگیهای مختارنامه است. همدلی و اتحاد ملی هرچه ژرفتر باشد شادکامی و گذران خوشایند زندگی افزونتر میشود.
احساس موفقیت و سربلندی که این سریال به جامعه ایرانی تزریق کرد، مسلما در روح و شخصیت جوانان برای تکیهکردن به داشتههای خودی، فعالانه به تولید انرژی حیاتی خودباوری میپردازد.
همچنین جایگاه ایستادن برای ادراک درست هستی و شناخت جهان را چگونه میتوان بهدستآورد جز با شناخت زمینههای تاریخی و مذهبی؟
مکالمه سازنده انسان با ریشههایش از طریق سریالهایی مانند مختارنامه زمینههای مناسبش را مییابد.
اصلاح ارتباطات و تعمیق و گسترش تعاملهای سازنده اجتماعی از طریق زمینههای مشترکی صورت میپذیرد که مختارنامه و مانند آن (که بایستی بسیار ساخته و پخش شود) چنان زمینههایی را پدید میآورند.
تسری آرمانهای والا
تجربههای تاریخی ایرانیان در کنشگریهای مومنانه و ایمانی همانند مشارکت در کینگشایی از قاتلان کربلا و خونخواهی خاندان پیامبر فقط اتفاقهای گذشته نیستند، بلکه چونان ابزار ساختوساز هویت جمعی و مواد خامی برای شکلدادن به هویت دینی و ایمانی و ملی ما هستند که با چنین سریالهایی اینگونه هویتیابی و تقویت آرمانهای والای دینی و انسانی، در جامعه تسری مییابد.
با مختارنامه است و گذشتههای نیاکانمان که درمییابیم چقدر زندگی شرافتمندانه و ایمانی و پاک و باافتخار برای هر ایرانی اهمیت داشته و خواهد داشت. پس میآموزیم به زندگیمان اهمیت بدهیم و آن را به گونهای تنظیم کنیم و پیش ببریم که سربلندی را احساس کنیم و برازندگی ایرانیت و اسلامیت را در خویشتنمان شکوفان سازیم.
تصویری از حماسه عاشورا
عاشورا و شهیدان ارجمند و بینظیر آن همانند آب زلال و پاکی است که سرسبزی باورهای درست و راست گرویدگان به اسلام ناب محمدی را بیمه کرده و در طول سدهها بیگزند نگهداشته و به آینده (یعنی اکنون ما) آورده. این را بسیاری از بزرگان بارها گفتهاند که اسلام را همین دهه محرم و همان کربلای حسینی پاینده داشته. وقتی فوکویاما تاکید میکند یکی از دو بال شیعه است که باید چیده شود، به معنای حذف و قدغن کردن عاشورا با فشار و... نیست بلکه در استعمار نو، این صهیونیستها بنیانها و ارکان استوار و ریشهای باورها را چونان موریانه، پنهان و زیرپوستی میجوند و با لطایفالحیلشان میکوشند اصل باور و روح ایمان را دگرسان و کژ سازند تا دیگر مومن ناب شیعه بهوجود نیاید و دشمنان دین و همکاران اهریمن به ترکتازی بپردازند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: