رهبر معظم و حکیم انقلاب اسلامی در بیانیه اخیرشان، مختصات انتقامی سخت علیه دشمن قسمخورده جهان اسلام و بشریت یعنی رژیم غاصب صهیونیستی را به این شکل ترسیم فرمودهاند: «رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست با این اقدام زمینه مجازات سختی را برای خود فراهم ساخت و خونخواهی او را که در حریم جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید، وظیفه خود میدانیم.»
در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مد نظر قرار گیرد:
نخستین موضوع، معطوف به اصل انتقام از دشمن صهیونیستی است؛ انتقامی که نهتنها قاطع و اجتنابناپذیر خواهد بود، بلکه مصداق خونخواهی شهادت اسماعیل هنیه در حریم سرزمینی ایران است. رژیم اشغالگر قدس و اصلیترین حامی نظامی ــ امنیتیآن یعنی آمریکا، دو جرم بزرگ را مرتکب شدهاند؛ یکی ترور شهید هنیه و دیگری، ارتکاب این عمل تروریستی در حریم جمهوری اسلامی ایران. بدیهی است که هریک از این جرائم، دارای آثار و تبعات سختی برای دشمن خواهد بود و منظومه مقاومت در منطقه در تحقق انتقامی جدی از عوامل شهادت رئیس دفتر سیاسی حماس از هیچگونه اقدام و ابتکار عملی فروگذار نخواهد کرد.
دومین نکته، مربوط به سکوت و انفعال سازمانهای بینالمللی در قبال نقض قواعد و اصول مصرح و مدونی است که در کنوانسیون وین آمده و تکرار آن از سوی دشمنان آمریکایی و صهیونیستی تبدیل به یک عادت وقیحانه شده است. شهید هنیه بهعنوان فردی حقوقی و با گذرنامهای دیپلماتیک، جهت حضور در مراسم تحلیف رئیسجمهور کشورمان حضور یافته بود.همگان به یاد دارند که دشمن صهیونیستی چگونه سردار حاجقاسم سلیمانی را در ماموریتی رسمی (که به دعوت دولت عراق صورت گرفته بود) در فرودگاه بغداد به شهادت رساند. حمله صهیونیستها به کنسولگری سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق را نیز باید به این سیاهه اضافه کرد. بهراستی کسانی که در قبال نقض سادهترین تبصرههای کنوانسیون وین (در راستای صیانت از نمایندگان سیاسی کشورها) سختترین بیانیهها را صادر میکنند، چگونه در برابر صریحترین جرم حقوقی صهیونیستها و آمریکا در قبال این موارد واکنشی نشان نمیدهند؟ تاسفبارتر اینکه آمریکا و رژیم اشغالگر قدس بهجای قرارگرفتن در کسوت متهمین و مجرمینی که باید مشمول مجازات شوند، در مقام مفسر کنوانسیونهای بینالمللی در قبال رخدادها و پدیدههای تروریستی ساخته و پرداخته دست خود ایفای نقش میکنند. تحمل این تناقض و تعارض آشکار دیگر از عهده ملتهای آگاه جهانخارج است.
سومین و آخرین نکته، معطوف به سیر تکامل جبهه مقاومت و نقش خون شهدای بزرگواری مانند اسماعیل هنیه و فواد شکر در طیشدن آن است. ما در تبلوروتکمیل منظومه مقاومت،ازیکسو با نقش عملیاتی و از دیگرسو با نقش تبیینی شهدای این منظومه پویا و مقدس مواجه بودهایم. با شهادت رهبران مقاومت،نقش میدانی و عملیاتی آنها بهصورت ظاهری از بین میرود و به فرماندهان و سیاستمداران مجاهد و متقی دیگری واگذار میشود.بااینحال نقش تبیینی رهبران شهید مقاومت نهتنها پس از شهادت آنها از بین نمیرود، بلکه اتصالات درونی منظومه مقاومت به یکدیگر را محکمتر خواهد کرد. آری! اسماعیل هنیه زنده است.