تابلوهای عیدغدیر خم،غربت حضرت فاطمه(س)،غربت حضرت علی(ع)،میلاد یاس تجلی ظهورعنوان برخی ازآثار اوست. مجموعه اخیر او، یعنی رستاخیز حاصل پنج سال کار است که در آنها تلاش کرده ازسبکهای تلفیقی برای ترسیم فضای مذهبی بهره ببرد. همین موضوع موجب شد با این هنرمنددرباره کارهایش که بیشترپیرامون اهلبیت(ع)است صحبت کنیم که درادامه ازنظر میگذرانید.
شما از سال ۱۳۶۸ وارد این حرفه شدید و مضمون اکثر آثارتان پیرامون اهلبیت پیامبر(ص) بوده است. این دیدگاه از کجا سرچشمه میگیرد و دلیل توجه شما به این مضامین چیست؟
شاید این موضوع به زمانهای قبل و دوران کودکی برگردد. من درروستایی زندگی میکردم که بیشتر حضورم در مسجد و حسینیه بود و بهواسطه ذهن خلاقی که داشتم بیشتر روضهها رابه شکل تصویری در ذهنم مجسم میکردم. با توجه به علاقهای که به نقاشی داشتم، دوست داشتم زمانی برسد بتوانم تصاویری راکه در ذهنم از روضهها شکل میگیرد، در اختیار دیگران بگذارم که بدانند چه صحنههایی در ذهنم در حال شکلگیری است. ازهمان سالها تلاشهای زیادی انجام دادم تاهنرم به جایی برسد که هم بتوانم شأن اهلبیت را در آثارم حفظ کنم وهم کاری درخورتوجه برای کسانی باشد که به مذهب علاقهمند هستند. در این زمینه آزمون و خطاهای زیادی داشتم؛ بهعنوان مثال، مجموعهای قبل از نمایشگاه رستاخیز به نام«فصل سرخ» داشتم که شامل ۲۰ تابلوی نقاشی رنگ روغن در رابطه با واقعه عاشورا بود،اما بعدهاکه جلوتر رفتم،متوجه شدم چیزی که قصد دارم ازعاشورا ثبت کنم، اینها نیست. بنابراین، مجدد مجموعه رستاخیز را کار کردم که در واقع تکمیلکننده حرکت اول بود.دردورهای هم مجموعه «ساقی»راکار کردم که زندگی امام علی(ع) را بررسی میکرد و فرازهایی از آن را نشان میداد.بعد ازآن، متوجه شدم که مجموعه ساقی هم راضیام نمیکند و مجموعه «مهر وماه»را پیرامون زندگی حضرت زهرا(س) بازآفرینی کردم که ۱۶تابلوی آن درنمایشگاه رستاخیزوجود داشت.
چطور به این نتیجه رسیدید که آنچه روی تابلو کشیدیدمد نظرتان نبود و دیدگاهتان در مجموعههای بعدی به تکامل رسید؟
به نظرم تکاملی وجود ندارد، یک هنرمند هرچقدر جلوتر میرود، متوجه میشود کارهایی که قبلا انجام داده، ضعفهایی دارد که باید آن را جبران کند. به همین دلیل در این مقطع، احساس میکنم شرایطی برای کار در مجموعه رستاخیز وجود دارد. اگر عمری باقی بماند، ممکن است ۱۰سال دیگر نگاه کنم ومتوجه شوم این مجموعه نواقصی داردوباید کارهای جدیتری صورت گیرد.به همین دلیل، هدفم این است ساحت قدسی اهلبیت(ع) حفظ شود و کاری که انجام میشود، در خور شأن آنها و بزرگی اسطورههای دینی باشد.
ممکن است هنرهای دیگر ظرفیتهای خوبی برای ترسیم فضاهای دینی داشته باشند؛ چرا نقاشی را کردید؟
من در دهههای ۶۰ و ۷۰ گرایشهای هنری زیادی از جمله خوشنویسی، تئاتر و گویندگی داشتم، اما با خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر میخواهیم کار خوبی ارائه دهیم، باید تمام حواسمان را روی کاری بگذاریم که به آن علاقهمند هستیم. به همین دلیل از میان گرایشهای هنری نقاشی را انتخاب و با جدیت و شبانهروزی کار کردم. مجموعههای بسیاری در این سالها کار کردم و هر وقت یک مجموعه را به نمایش میگذارم، کار بعدی را به شکل جسته گریخته انجام نمیدهم، بلکه یک مجموعه را برای خودم تعریف و پیرامون آن کار میکنم. مجموعههای غیردینی کارهایم «خاطرهها»، «تفرج در آینهها» و «اقلیم نخلها» بوده که در طول سالها بتوانم به استحکام لازم برسم و در راستای اهلبیت(ع) اثر خلق کنم.
بهنظرتانچطورباوجود اینکهمضامینوداستانهای مربوطبهاهلبیت(ع)بارهاروایت شده،امکان خلق آثارجدید وتازه ازآنها وجوددارد؟
اگر همه نقاشان دنیای تشیع جمع شوند و برای واقعه عاشورا اثر خلق کنند، باز هم صحنههایی مغفول واقع میشود و با مضامینی روبهرو هستیم که روی آن کار نشده است. به قدری واقعه عاشورا ظرفیت کار هنری دارد که فکر نمیکنم هیچ موضوعی تا این اندازه ظرفیت کار داشته باشد. برای اینکه کارمان تازگی داشته باشد، باید مطالعه بیشتری درباره واقعه عاشورا داشته باشیم. علاوه بر این، میتوانیم از زوایای مختلف یک موضوع را بررسی کنیم و دوربین نگاهمان را به سمتی بچرخانیم که هم نقاش و هم مخاطب بتوانند با آن ارتباط بگیرند. به نظرم حتی نوع حرکت قلم در آثار هم در میزان تأثیرگذاری روی مخاطبان اهمیت دارد.
شمااغلب برای خلق آثارتان از تلفیق سبکهای اروپایی برای نقاشی مذهبی و آیینی استفاده میکنید. چطور میتوانیم از همین سبک تلفیقی برای خلق آثار اصیل و باکیفیت کمک بگیریم؟
من دوست داشتم حرکت تازهای در ارائه مطالب دینی داشته باشم و آن این بود که بهعنوان مثال، در این نمایشگاه چند صحنه خاص داشتیم که مرز بین زمین و آسمان را حذف کردم؛ یعنی شما هیچ خط افقی در این کارها نمیبینید و از طرفی مرز میان خیال و واقعیت مشخص نیست. این میتواند برای همه جذاب و توأم با خیالی باشد که افراد خودشان از این واقعه دارند. در مجموعه رستاخیز چهره اولیا از زاویهای کار شد که نیازی به نمایش صورتشان نباشد و هیچ چهرهای دیده نمیشود. اگر نقاشی روبهرو را نشان دهد، ما یک تصویر، سایه یا نور به آن اضافه کردیم که مخاطب ذهنیتی که از آن شخصیت دارد را جایگزین میکند و کار کامل میشود.
به همین دلیل درباره سبک نقاشیها روی وام گرفتن از رئالیسم و امپرسیونیسم تأکید شده است؟
بله، ما ازاحادیث معتبر شیعی استفاده کردیم وبه همین دلیل سبک رئال رالازم داشتیم تا واقعیت صحنه را نشان دهیم. ازطرف دیگر فقط رگههایی از مینیاتور را به خاطر آسمانی بودن و لطافت شخصیتها دربعضی کارها اضافه کردیم. سبک امپرسیونیسم را نیز به این دلیل استفاده کردیم که در بسیاری ازبخشهای کارنیازی به پرداختن به جزئیات نداشتیم واصل موضوع برایمان اهمیت بیشتری داشت. به طور کلی، سبک تلفیقی آزادی عمل زیادی در اختیار ما قرار میدهد و در این مجموعه تلاش ما ترسیم فضایی رویایی بود و اگر به رئال یا مینیاتور بسنده میکردیم، ظرفیت نداشت که تمام احساسمان را به مخاطبان منتقل کنیم. پس با تلفیق این سبکها دستمان باز بود که خیلی از جاهای کار را حذف کنیم. بنابراین، انتخاب این سبک تلفیقی به دلیل آزادی عمل در اجرای کار بود. به طور کلی سعی کردیم کار نویی باشد که اگر فردی تعریفی از هنر برای خودش ندارد، بتواند با یک اثر کاملا واقعی روبهرو شود و با آن ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر تلاش کردم اهل فن آثارم را بهعنوان اثر هنری بررسی کنند.
چرا درنقاشیهایتان بیشتر از تکنیک رنگ روغن استفاده میکنید و چه امکاناتی در اختیار شما بهعنوان نقاش میگذارد؟
رنگ روغن یکی ازمهمترین ابزارهای کارهنری است واگراکرلیک یا آبرنگ کارمیکردیم تااین اندازه آزادی عمل نداشتیم.رنگ روغن امکان محوکاری بیشتری به مامیدهدکه این تکنیک دررنگهای دیگر وجود ندارد.ازطرف دیگرازرنگ اکرلیک برای کارگاهها استفاده میکنم. تخصصم در رنگ روغن است از همه رنگها ماندگاری بیشتری دارد.
درباره نقاشیهای نمایشگاه رستاخیز و شیوه گردآوری مجموعه آثارتان صحبت کنید.
این مجموعه شامل ۲۲ تابلوی ۳۲متر و بزرگ، حاصل پنج سال کار بود که گاهی وقفههای یک تا دوماه در کار ایجاد شده، اما غیر از این مجموعه هیچ کار هنری دیگری در این مدت انجام ندادم. جالب است که برای مجموعه «فصل سرخ» از یک تابلوی استاد فرشچیان الهام گرفتم، اما بعدها متوجه شدم حس خودم در این کارها نیست. با توجه به تجربههای بعدیام مناسب دیدم که مجموعه رستاخیز با قلمی که مخصوص خودم است شکل بگیرد. حتی وقتی این مجموعه را کار کردم متوجه شدم فنون جدید بسیاری وجود دارد که به آن نپرداختهام و میطلبد که در سالهای آینده به صورت تابلوهای موردی به آن بپردازم.
با توجه به پیشرفت هوش مصنوعی در عرصههای گوناگون، آیا این فناوری برای هنرهای تجسمی تهدید است یا فرصت؟
هوش مصنوعی هرچقدرهم خوب کارکند، نمیتواند احساس و ارادتی که یک نقاش نسبت به موضوع اهلبیت(ع) دارد را به مخاطبان القا کند.به همین دلیل هیچگاه هنرمند وهوش مصنوعی مقابل یکدیگرقرار نمیگیرند و هرکدام کار خودشان را انجام میدهند. بنابراین، هیچگاه یک عکس جذابیتهایی که در اثر هنری هنرمند وجود دارد را نمیتواند خلق کند.
در آینده نمایشگاه دارید؟
بعدازنمایشگاه رستاخیز قراراست مجموعهای درباره«منجی»کارکنم که وقایع آخرالزمان،هنگام ظهوروبعد ازظهور را روایت میکند.
سوژهیابی ازمقاتل معتبر
این مقوله پیچیدهای است ومعمولا برای خلق هراثرمقوله تحقیق راخیلی جدی میگیرم.گاهی مقاتل وروضههایی میخوانم که جرقههایی به ذهنم میآید. گاهی سند مطالبی که سالها پیش درروضههاشنیدم راپیدا میکنم وبعدهمان به خلق اثر منجرمیشود. بالطبع وقتی اثر خلق میشود،بعضی کارهادرهمان لحظه به دلیل زیاد بیان شدن داستان قابل فهم است وبعضی پیچیدگیهایی دارد. این پیچیده بودن به دلیل کمتر بیان شدن قصههایی مرتبط با اهلبیت(ع)وعاشوراست. بنابراین، مستند بودن تصویری که میکشم برایم خیلی اهمیت دارد و یکی از دلایلی که مخاطبان به شکلی بسیار خوب با آثار ارتباط میگیرند این است که هیچ کاری در این مجموعه را بدون سند کار نکردم.