مادر مدتی بود که برای زندگی به شمال کشور رفته بود و مهدی هر زمان که فرصت میکرد به او سر میزد و اگر کاری داشت انجام میداد.یک ماه پیش به مادرش گفت درگیر کاری شده و به محض انجام به او سر میزند، اتفاقی که هرگز نیفتاد و مادر برای همیشه چشم به راه پسرش ماند. فاطمه صحرانورد، مادر مهدی به جامجم گفت: «یک ماه هرچه با پسرم تماس میگرفتم، گوشی تلفن همراهش خاموش بود و نگرانش شده بودم. این بیخبری از پسرم ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش با من تماس گرفتند و گفتند شما فردی به نام مهدی ارتیشدار را میشناسیدکه گفتم بله پسرم است و به من گفتند ایشان پنج روزی است که در بیمارستان سینا تهران بستری شده است.»
مادر هراسان به بیمارستان رفت و گفت برای دیدن پسرش آمده است. یکی از پزشکان به مادر گفت پسرش در اثر مسمومیت دارویی دچار مرگ مغزی شده و دیگر نمیتوان برای بازگشت او به دنیا کاری انجام داد. حال هم با استفاده از تجهیزات پزشکی نفس میکشد و با قطع دستگاهها از دنیا میرود، اما در همین فاصله میتوان اعضای بدن او را به بیماران نیازمندی که چشم انتظار دریافت عضو اهدایی هستند، پیوند زد. مادر هم پس از شنیدن توصیه پزشکان و کمی فکر، رضایت خود را اعلام کرد.مهدی در همان بیمارستان سینا به اتاق عمل منتقل و دو کلیه، کبد و طحالش اهدا شد. پسرم شغل آزاد داشت و با من خیلی مهربان بود. هرکاری برای آسایش و رفاه من انجام میداد و به عنوان فرزند هیچ کوتاهی نداشت. او برای همه و بهخصوص من بسیار دلسوز بود، اما او را برای همیشه از دست دادم.»