روستای نلاس معلم مهربان خود را از دست داده است. دیگر دلشاد ابوبکرزاده زنده نیست که برای کودکان قد و نیمقد روستا کلاس آموزشی قرآن برگزار کند و آنها را با هزینه خود به اردوی تفریحی ببرد. دانشآموزانی که آن روز شاهد حادثه بودند، هنوز شوکهاند و باورشان نمیشود معلمشان را برای همیشه از دست دادهاند.
شرح حادثه را از رسول، برادر معلم فداکار پرسیدیم و او به جامجم گفت: «ساعت ۳بعدازظهر روز سهشنبه ۱۶ مرداد برادرم دلشاد را برای همیشه از دست دادیم. دلشاد۱۱سال معلم آموزش وپرورش بود وبعدبه دلایل نامعلومی ادامه کار میسر نشد و در سوپرمارکت مشغول به کار شد، اما در کنار آن و به دلیل عشقی که همچنان به معلمی داشت، برای کودکانی که ساعت مدرسهشان تمام شده بود، کلاس قرآن و برای بزرگسالان جلسات نهضت سوادآموزی برگزار میکرد. اوهرازگاهی دانشآموزان راپس ازهماهنگی با پدرانشان به اردوهای تفریحی میبرد. روزسهشنبه هم حدود۲۰دانشآموز۱۱- ۱۰ساله راپس ازهماهنگی با خانوادهها و حضور چند ماموستای دیگر به عنوان مراقب، به ۲۰۰متری رودخانهای درروستای گومان بردند.دراین فاصله که برادرم وهمراهان او مراقب بچهها بودند،یکی ازدانشآموزان لحظهای ازآنان جداشد وبه سمت رودخانه رفت وداخل آب افتاد.برادرم که متوجه سقوط دانشآموزش به رودخانه شده بود، بلافاصله خودش را به او رساند.»
به گفته برادر این معلم فداکار،رودخانه زاب دست کم۱۰مترعمق داردوشنا درآن کارهرکسی نیست.او بدون اینکه لحظهای به خطرات گرفتار شدن در امواج خروشان فکرکند، به دل آب زد. نبرد ناجوانمردانهای بین موجهای خشمگین رودخانه و معلم مهربان درگرفته بود و هریک سعی میکرد دیگری را مغلوب کند، اما دلشادقصدنداشت تسلیم شود.به هرسختی بود دانشآموز کوچک و وحشتزدهاش را از رودخانه بیرون کشید و او را به دست همراهانش در کناره رودخانه داد که با چشمهایی نگران نظارهگر تلاشهای او بودند. دانشآموزان با اضطراب زیادی دعا میکردند که معلمشان بتواند خود را از محاصره امواج رودخانه بیرون بکشد، اما تلاش او برای نجات دانشآموزش چنان خستهاش کرده بود که دست از مقاومت برداشت وامواج رودخانه جسم ناتوان او را بیرحمانه به زیر کشیدند. ۳۰ دقیقه پس از این حادثه، یکی از اهالی نلاس با رسول برادر دلشاد تماس گرفت و گفت چه حادثهای برای برادرش رخ داده است. برادر دلشاد ادامه داد:«پس ازشنیدن این خبر،ازنلاس به گومان رفتم که نیم ساعت زمان برد.وقتی به آنجا رسیدم، غواصان و مردم محلی درحال جستوجو برای یافتن پیکر برادرم بودند و یک ساعت ونیم بعد او را پیدا کردند. برایش اکسیژن وصل کردند و تلاش زیادی برای احیای او انجام شد، اما متاسفانه موفق نبود و اوراازدست دادیم. او فقط ۴۰سال عمر بابرکت داشت. از او یک دختر دو ساله و یک پسر ۱۱ساله به یادگارمانده که روزحادثه پسربرادرم هم درمحل حادثه بود و پس از غرق شدن پدرش تشنج کرد. او از کودکی تشنج میکرد و این مسأله متاسفانه همچنان ادامه داشته و برای دسترسی به داروهای موردنیازش به کمک نیاز دارد که امیدوارم مسئولان و دلسوزان به این مسأله توجهکنند.